یاعلی گفتیم و راه عشق را پیمودهایم / در پناه بیرق آل علی آسودهایم – کربلایی سید رضا نریمانی
موضوع: مداحی همراه با متن
عنوان: امام حسن عسکری علیه السلام
سبک: واحد
مداح: کربلایی سید رضا نریمانی
متن مداحی
یاعلی گفتیم و راه عشق را پیمودهایم / در پناه بیرق آل علی آسودهایم
کربلایی سید رضا نریمانی
بند اول
یاعلی گفتیم و راه عشق را پیمودهایم
در پناه بیرق آل علی آسودهایم
سر به روی خاک پای آل زهرا سودهایم
از همان بدو تولد سامرایی بودهایم
گرچه حق این سینه ها را کربلایی آفرید
سائلان کربلا را سامرایی آفرید
در غریبستان دنیا آشنای ما حسن
کار ماها نوکری، دنیا و عقبا با حسن
بال پرواز قنوتم یا کریم و یا حسن
سائلی از هر کسی باشد حرام الا حسن
مجتبای دوم این خانواده الدخیل
کار این سائل به لطف تو فتاده الدخیل
بهترین انگیزهی صوم و صلات ابروی تو
یک جهان دارد مسلمان پیچش گیسوی تو
هر که را اقبال باشد تا ببیند روی تو
میکِشد هو یا علی هو یا علی در کوی تو
دل حسن دلبر حسن ساقی حسن ساغر حسن
هو حسن احمد حسن زهرا حسن حیدر حسن
بند دوم
مدح تو با واژهها غیر از خیالی خام نیست
هر چه میریزد به پیمانه به جز اوهام نیست
مستی ما را به جز تصویر تو در جام نیست
هرکسی جان داده با عشق شما ناکام نیست
شأن هر کس میشود پیدا زِ حال والدین
مادرت انسیهُ الحورا پدر مرد حُنین
ریخت بر هم طعم لبهای تو بازار عسل
چشم هایت را گشودی آفریده شد غزل
زلفهایت را شب یلدا شده ضرب المثل
سجده بر محراب ابروی حسن خیر العمل
هر دو عالم را بگردی گر پِی مِی پروری
نیست مثل بادهی انگورهای عسگری
از فلک باید تماشا کرد خاک پای تو
حق نشسته جای حق اینجا نشینی جای تو
روز محشر محشری دیگر قد و بالای تو
در قیامت هم شفاعت حق نوکرهای تو
باری از عصیان به روی دوش آوردم کریم
بار کج این بار آمد از صراط مستقیم
بند سوم
السلام ای صاحب صحن سرای بیکسی
آشنای غربتی و آشنای بیکسی
آن در و دیوارها گشته بنای بیکسی
میرسد از خشت خشتِ آن صدای بیکسی
ای فدای تو و آن صحن سرای خلوتت
جای دارد جان دهم آقا برای غربتت
دست بر پهلو گرفتی مثل مادر وای وای
مثل او قامت کمانی ای صنوبر وای وای
پیکرت میسوزد از تب بین بستر وای وای
از عطش وای از جگر گردیده پرپر وای وای
لرزه افتاده به دستت آب خوردن مشکل است
با لب تشنه خدایا جان سپردن مشکل است
از عطش آهی بلند است از تمام پیکرت
کودکت با کاسهی آبی رسیده در برت
بر روی دامن گرفته این دم آخر سرت
نوشجان آبی بنوش از مهر زهرا مادرت
نوشجان آبی بنوش آه ای امام عالمین
نوشجان تر کن لبت را یاد لبهای حسین
گرچه عمر تو گذشته روز و شب در بین بند
از لبت غم گرچه نخل خنده را از ریشه کَند
حال روی دست طفلت چشمهایت را ببند
جان بده آرام در آغوش او دیگر بخند
مثل آن شش ماهه که بر روی آغوش پدر
خنده بر روی لبانش بود و میزد بال و پر