سبز قامتیکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام - جلسه هفتم (استاد عالی)

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

استاد عالی – جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام – جلسه هفتم

استاد عالی - جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام - جلسه هفتم

موضوع: جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام

تعداد جلسات: ۹ جلسه (جلسه ۷ از ۹)

حجت السلام و مسلمین عالی 

 

متن منبر

 

استاد عالی – جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام – جلسه هفتم

 

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینِ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ بَاعِثِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا حَبِیبِ إِلَهِ الْعَالَمِینَ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصومِینَ الْمُقَرَّبِینَ الْمُنْتَجَبِینَ وَ لَا سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْأَرَضِینَ فَاللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ آمینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

عرض شد که از طرف خداوند متعال و اولیاء خدا معصومین زیباترین و کامل ترین رابطه ای که امکان پذیر هست با ما برقرار شود،رابطه ی رافت و رفاقت و رحمت در حدّ بی نهایت از آن طرف نقصی نیست،از طرف عالم بالا با ما هیچ کمبودی نیست ولی از طرف ما آن چه که توقع هست این است که ما هم این رابطه را برقرار کنیم.رابطه ی محبّت،رفاقت و رافت که هرچه این رابطه خالص تر شود ما دوست داریم خدا و اولیاء خدا را ولی همین که دیشب گفتم مراتب و درجات دارد هر چه درجات دوستی بالاتر رود برکات بیشتر در زندگی ما جاری می شود ولی اگر ان شاءالله توفیقی شد عرض خواهم کرد برکاتش را.

اولین برکتش که مهم ترین هست جریان تطهیر و نورانیّت در وجود ماست،پاک می کنند،نورانی می کنند و رشد می دهند مگر بالاتر از این هم هست؟

جریان تطهیر و نورانیّت در ارتباط با خدا و اولیاء خدا هست این را من عرض کنم من می دانم اعتقاد همه ی ما هست منتها من می دانم باید تحلیل شود برادر بزرگوار خواهر گرامی هیچ راهی برای قرب به خدا و برای پاک شدن و برای نورانی شدن جز اتصال به اهل بیت هیچ راه دیگری نیست.تنها راه است شما در قرآن آیه ی تتطهیر را خواندید ولی نمی دانم یک نکته را دقّت کردید یا نه.همان آیه ی

انَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً

در این آیه که شما بارها شنیدید یک نکته دارد و آن نکته اِنّما اولش هست.فقط و فقط خدا اراده کرده که چهارده نفر را پاکیزه نگه دارد که هیچ پلیدی و آلودگی و هیچ رجسی در وجودشان نباشد.در ظاهر،در باطن،در افکار و در هیچ کدام از مراتب وجودشان ذره ای آلودگی نیست.آلودگی شرک،آلودگی صفات زشت هیچی نباشد پاکِ پاک باشند.نکته این است که این کلمه ی انّما می گوید: فقط و فقط خدا خواسته چهارده نفر را پاک کند درست است؟من از شما یک سوال می کنم خدا فقط چهارده نفر را پاک کرد؟مگر تمام یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر معصوم نیستند؟طبق اعتقاد ما یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر معصوم و پاک هستند حتّی بعضی از امام زاده ها مثل حضرت ابوالفضل،حضرت زینب،حضرت علی اکبر این ها معصوم بودند البته نه عصمت چهارده معصوم نه آن چهارده معصوم قضیه اش فرق می کند آن ها ولایت کلیّه مطلقه بر عالم دارند فقط همان چهارده نفر دیگران نه.ولی از جهت پاک بودن و از جهت درجات عصمت حضرت ابوالفضل هم دارد،حضرت علی اکبر هم دارد و حضرت زینب هم هست حضرت معصومه خم که اسمشان رویشان است اصلاً این لقب معصومه را امام رضا به ایشان داد که

من زار المعصومه بقم کمن زارنی

هر کس حضرت معصومه را در قم زیارت کند انگار مرا زیارت کرده، و الّا اسم حضرت معصومه فاطمه هست این لقب را تازه بعد از رحلت حضرت معصومه امام رضا فرمود:من زار المعصومه بقم کمن زارنی. خوب ایشان هم معصومه است و درجاتی از عصمت را دارد.یک مرتبه از مراتب ولایت را ایشان هم داشت.

خوب پس چرا خدا در این آیه فرمود: فقط و فقط خدا چهارده نفر را پاک کرد؟جوابش چیست؟جوابش این است که خدا فقط و فقط چهارده نفر را مستقیم پاک کرده بقیه ی پاکان را این چهارده نفر باید پاک کنند.یعنی بقیّه پاکی و طهارتشان توسط این چهارده نفر است.

چهارده نفر را خدا فقط مستقیم تربیت کرد،مستقیم پاک کرد آن هم همین چهارده معصوم بودند.تمام انبیاء از انبیاءاولوالعزم گرفته تا غیر اولوالعزم تا این امامزاده های با عظمتی که این ها هم مطهّر و پاک هستند همه توسط اهل بیت چهارده معصوم هستند.این که عرض می کنم راه پاکی و قرب به خدا و نورانی شدن هیچ راهی جز اتصال به آن ها نیست این واقعاً از همین جهت هست.

شما حتماً شنیدید پیغمبر اکرم یک جایی نشسته بود با اصحاب یک چوب دست پیغمبر بود شروع کرد روی خاک یک خطوط کج و ماوجی کشیدن و بعد یک خط صاف کشید فرمود: صراطنی بقیه همه انحرافی است.راه یکی بیشتر نیست بقیه همه چاه است راه چهارده معصوم هستند یعنی از این طریق است و از هیچ طریق دیگری نیست.

این در قرآن هست شیطان وقتی که خداوند متعال دستور سجده به آدم صادر شد دستور سجده به انسان کامل به ولی الله وقتی صادر شد اولاً این را می دانید که این دستور سجده این سجده ای که خداوند به ملائکه گفت: اسجُدوا لِآدَمَ این سجده پرستش نبود یعنی خدا به ملائکه نگفت: همان طور که مرا می پرستید آدم را هم بپرستید این که دستور به شرک است.خداوند متعال که هیچ وقت دستور به شرک نمی دهد.این سجده سجده ی پرستش نیست این سجده سجده تسلیم و خضوع است.یعنی ملائکه اگر می خواهید به من برسید باید در مقابل ولیّ خدا خاضع باشید نهایت خضوع سجده است.این سجده سجده ی خضوع است سجده ی تعظیم است.سجده ی پرستش نیست.بنابر این سجده ی تعظیم،سجده ی خضوع و تسلیم در مقابل ولی خدا یعنی گوش کردن به حرف خدا،خوب عنایت بفرمایید این را یعنی آن کسی که تسلیم است و خاضع می شود انسان کامل این درواقع تسلیم خدا ایت چون درواقع خدا فرمود: این کار را بکنید.این سجده ی تسلیم به خدا هست و قرب به خدا می آورد.

شیطان به خداوند متعال عرض کرد که خدایا مرا از این سجده معاف کن تو را آن چنان عبادتی می کنم که احدی تو را عبادت نکرده خدا فرمود:من احتیاج به عبادت تو ندارم.

إنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ

من می خواهم تو بندگی مرا کنی از آن راهی که من می گویم نه از آن راهی که تو دلت می خواهد.آن چیزی که من می گویم خضوع در مقابل انسان کامل است ،در مقابل ولیّ خدا است،در مقابل معصوم است.شیطان این کار را نکرد و رجم شد از درگاه خدا طرد شد با وجود آن همه عباداتش.اگر کسی در مقابل ولیّ خدا در مقابل معصوم خضوع نکند تمام عباداتش چهار هزار سال عبادت شیطان یا شش هزار سال عبادت شیطان آن چنان که در نهج البلاغه آمده که تازه سال هایش هم امیرالمومنین می گوید: معلوم نیست سال های دنیا ۳۶۵ روز یا سال های آخرت که هر روزش پنجاه هزار سال است.این همه عباداتش همه پوچ شد و رفت چون در مقابل ولیّ خدا خضوع نکرد.راه این است جز این راهی نیست حالا خدمت شما خواهم گفت که چرا این قدر ولایت مهم است.فقط می خواهم ببینید راه فقط همین است و هیچ راه دیگری نیست.

حتی در زمان حضرت موسی علیه السلام این در روایت هست.حضرت موسی خواست واسطه شود بین خدا و شیطان و آشتی دهد و شرّ را کم کند از بین مردم که این همه مردم را به سمت گناه سوق می دهد این شرّش را کم کند به خداوند متعال عرض کرد که خدایا اگر واسطه ی شیطان شوم که ازش بگذری و بیاید توبه کند و شما هم از او بگذری شما این کار را می کنی؟خدا فرمود: بله گناهان شیطان را هم می بخشم فقط به یک شرط و آن این که برود بر قبر آدم سجده کند.خوب دقّت بفرمایید نعوذبالله این کلمه دیگری ندارم این صرف لجبازی نیست که خدا بگوید نه چون شیطان گناهی که کرد اصلاً حقیقت گناه خروج از ولایت است.کسی که دارد گناه می کند آن موقعی که دارد گناه می کند زیر ولایت و پرچم امیرالمومنین نیست.لذا در روایت هست که

ولا یشربُ الخمرَ حین یشربُها وهو مؤمنٌ، لا یزنی الزانی حین یزنی وهو مؤمن

کسی که دارد شرب خمر می کند آن رمانی که دارد شرب خمر می کند مومن نیست،امیرالمومنین که نفرمود این کار را بکن تحت ولایت و سرپرستی امیرالمومنین این کار را انجام نمی دهد شیطان گفت: این کار را بکن تحت ولایت شیطان است.

البته من یک چیزی عرض کنم خدمت کسانی که دقّت دارند آن موقعی که کسی همه اش دارد گناه می کند عملش این عمل تحت ولایت نیست ذاتش تحت ولایت است هنوز این جور نیست که ذاتش از محبّت امیرالمومنین ریخته باشد بیرون عملش او تحت ولایت نیست.

لذا از موسی ابن جعفر سوال کددند که شیعیان شما گناه می کنند؟حضرت موسی ابن جعفر فرمود: بله بعد آن طرف گفت: آقا ما می توانیم تبرّی بجوییم از شیعه ای که گناه می کند؟امام کاظم فرمود: از عملش تبرّی بجویید نه از ذاتش.عملش بد است اما ذاتش خوب است آن طرف گفت: آقا پس می توانیم بگوییم فاسق به شیعه ای که گناه می کند؟امام کاظم فرنود: فاسق العمل ولی طیّب الروح ذات مثل الماسی است که بیافتد در لجن .الماس وقتی بیافتد در لجن ذات هنوز الماس است ولو کثافت ظاهرش را گرفته باشد.هنوز ارزشمند است اگر بشورند آن را هنوز الماس هست‌.مومنی که گناه کند عملش دارای آلودگی است و ظاهرش آلوده شده ولی ذاتش هنوز الماس هست مگر این که خدای ناکرده این قدر گناه روی گناه که آن ذات را هم فاسق کرده باشد.این گناه باعث شود هویّتش عوض شود ذات هم فاسد شود که دیگر چنین کسی دیگر از ایمان و شیعه بودن می رود بیرون آن ذات هم خراب می شود.در هر حال حقیقت گناه خروج از ولایت است آن موقعی که شخص دارد گناه می کند این چنین هست.

من شاید یک مرتبه این را نقل کردم که یک بنده خدایی چند سال قبل رفته بود مشهد حرم امام رضا برای زیارت وقتی آمد خدمت یکی از بزرگان تهران رسید تا رسید خدمت ایشان ایشان گفت: فلانی دیدم رفتی مشهد یک سیلی به امام رضا زدی چه کار کردی؟این بنده ی خدا برق از چشمش پرید گفت: آقا یعنی چه؟این طرف گفت: دیدم رفتی حرم امام رضا روی صندوق نشسته بود همان قسمتی که قبر در ضریح است امام رضا علیه السلام روی صندوق نشسته بود تو رفتی یک سیلی زدی حضرت دردش آمد و به خودش پیچید بعد رفتی از طرف دوم باز یک سیلی به حضرت زدی حضرت از درد به خود پیچید باز رفتی از طرف سوم سیلی محکمی زدی که حضرت افتاد اصلاً چه کار کردی؟گفت: حاج آقا بیچاره شدم من وقتی رفتم به حرم زمانی که قسمت خانم ها و آقایان با شیشه جدا شد نه ولی در گذشته حرم دور تا دورش جوری بود که هم خانم ها بچرخند و هم آقایان بچرخند مثل بعضی از امام زاده ها.می گوید وقتی من رفتم دیدم یک خانمی دستش به شبکه های ضریح است چشمم افتاد به او و دلم رفت و دستم را گذاستم روی دستش این دستش را کشید رفت طرف دوم من هم رفتم آن طرف دوم باز دستم را گذاشتم روی دستش دستش را کشید رفت طرف سوم من باز رفتم دستم را گذاشتم روی دستش چند کلمه با او حرف زدم که تو این ها را به صورت سیلی دیدی.

گناه این است خروج از ولایت است توهین به ولایت هست خوب وقتی گناه این است آن وقت توبه چیست؟حقیقت توبه برگشت به ولایت است آمدن زیر پرچم امیرالمومنین است. لذا خدا فرمود: اگر شیطان بخواهد توبه کند باید برود سجده بر قبر آدم کند چون خروج از ولایت داشت حالا باید دوباره بیاید بیعت کند با ولایت.حقیقت توبه همین هست از این جهت است حضرت موسی به شیطان فرمود: مژده که کار ساده ای هست برو و یک سجده کن و شرّ را بکن سیطان گفت: من بر خود آدم سجده نکردم بروم بر قبرش سجده کنم؟

مقصود این است که ببینید بدون اتصال به ولایت معصوم احدی نمی تواند رشد کند و قرب پیدا کند حالا دلیلش را عرض می کنم فقط می خواهم بگویم راه فقط همین یکی است.

درجات یک مومن به درجات ولایتش هست حتّی در انبیاء یعنی هر کدام از انبیاء در درجات تسلیم و ولایتشان نسبت به چهارده معصوم بیشتر رود مقامش بالاتر بود.در روایت هست ذیل این آیه قرآن که برای حضرت آدم آمد خدا می فرماید:وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ما در او عزم ندیدیم و لذا حضرت آدم اولوالعزم نشد از انبیاء الولوالعزم نیست ذیل این آیه از امام باقر پرسیدند که چرا حضرت آدم؟امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی که اسما ما اهل بیت را تا آخرینش نه فقط پنج تن تا حضرت ولیّ عصر علیه السلام به حضرت آدم عرضه داشتند و خواستند پیمان بگیرند از هر پیغمبری خدا پیمان گرفت که تحت ولایت آن چهارده معصوم باشند شما مقدمه ی آن چهارده تا هستید،اصل آن ها هستند.وقتی که خواستند  از حضرت آدم پیمان بگیرند نسبت به معصومین یک تامّلی کرد یک مقدار درنگ کرد با سرعت قبول نکرد سبقت نگرفت بر اهل ولایت برای همین هم اولوالعزم نشد بر خلاف حضرت ابراهیم.

حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی که به ایشان اشباح نوری ائمّه را نشان دادند تا آخرین ایشان فوری از خداوند متعال درخواست کرد که خدایا مرا جزو شیعیان قرار بده که تابع این معصومین باشم.اشباح نوری ائمّه را هنوز که جسم ائمّه در عالم دنیا نبود در عالم نور که قبل از این که عالم و آدم خلق شود آن چهارده تا نورشان خلق شد او را به حضرت ابراهیم نشان دادند  حضرت ابراهیم به سرعت پذیرفت و درخواست کرد که از شیعیان امیرالمومنین باشد لذا فرمود: قبول کردم و امام باقر می فرماید: این آیه ی قرآن

 و إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ

یکی از شیعیان او ابراهیم بود یعنی شیعیان علی ابن ابیطالب.

درجات انسان ها به درجات ولایت و نزدیک بودنشان به اهل بیت است.

چرا این قدر ولایت مهم است؟چرا نقطه ی ثقل تشیّع ولایت است حتّی توحید هم بی ولایت قبول نیست.امام رضا فرمود: شرط توحید من هستم یعنی بدون ولایت حتّی توحید هم قبول نیست حالا چه برسد به نماز و روزه.

در بعضی از روایت دارد که توحید تا أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی‌َّالله است نه تا لا اله الاّ اللّه.

هم از امام رضا علیه السلام داریم و هم از امام سجاد داریم.که سوال کردند که آقا این آیه ی قرآن که خدا می فرماید:

فطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَ

خدا فطرت مردم را با فطرت خدایی خلق کرد این فطرت خدایی یعنی چه؟امام رضا علیه السلام فرمود:اشهد ان لا اله الّا الله 

اشهد ان محمداً رسول الله 

اشهد ان علیاً ولی الله بعد این سه جمله امام رضا فرمود: توحید تا این جا هست.خیلی روشن است چون اگر کسی اشهد ان لا اله الّا الله را بگوید ولی نبوّت پیغمبر را قبول نکند یعنی توحیدش خراب است که نبوّت پیامبر را قبول ندارد، اگر کسی توحید را قبول کند و نبوّت پیامبر را قبول کند اما ولایت امیرالمومنین را که خدا نصب کرده او را قبول نکند باز توحیدش خراب است.لذا توحید تا این جا هست کسی که الف را گفت تا ی باید بیاید.

خوب این را همه می دانید در مذهب تشیع و در مکتب اهل بیت نقطه ی ثقل و محوری ترین آموزه ولایت است.شرط توحید است بلکه بالاتر توحید تا همین ولایت است.

سوال چرا؟چرا این قدر ولایت مهم است؟یک شیعه باید بتواند این را را اثبات کند.

چرا این قدر مهم است که بدون ولایت اصلاً کسی رشد پیدا نمی کند؟اصلاً کسی قرب به خدا پیدا نمی کند؟جریان تطهیر و نورانیّت در او ایجاد نمی شود تاریک است ظلمانی است؟ عباداتش هم شیطن

ت است مثل خود شیطان.چرا؟همه اش یک کلمه از اول جلسه تا الان

چرا این قدر ولایت مهم است؟

اعمال نماز،روزه،قرآن خواندن که تمام مذاهب دیگر هم دارند حتّی وهابی ها هم دارند مگر خوارج نماز نمی خواندند؟مگر این اعمال را نداشتند؟مگر روزه نداشتند؟فرق آن ها با ما چیست؟فرقشان با ما فقط در ولایت است.اعمال روح را قوی می کند ولی جهت نمی دهد.روح را قوی می کند کسی که نماز بخواند چون یک ریاضت است خوب کسی که ریاضت می کشد روحش قوی می شود کسی که نماز می خواند در نماز یک ریاضت دارد می کشد چون در نماز مراقب است که حواسش پرت نشود، با کسی حرف نزند.این یک ریاضت است.روزه خیلی روشن است که یک ریاضت است آدم تشنه هست می خواهد آب بخورد،گرسنه هست می خواهد غذا بخورد همه اش باید پا روی نفس خود بگذارد.حج یک ریاضت است.خمس که آدم باید پول دهد یک ریاضت.تمام اعمال یک ریاضت هستن و روح را قوی می کنند اما جهت نمی دهند روح قوی شد به کدام سمت؟رو به خدا یا پشت به خدا؟تشبیهاً می دانید مثل چی؟مثل کسی که غذا می خورد.بدن وقتی غذا می خورد قوی می شود خوب حالا که قوی شد می تکاند کار خوب انجام دهد می تواند کار بد انجام دهد.غذا که جهت به آدم نمی دهد فقط بدن را قوی می کند آدم ی تواند با قوّت و قدرت برود کار خیر انجام دهد با قوّت و قدرت برود کار شرّ انجام دهد.مثل ورزش می ماند ورزش بدن را قوی می کند تما وقتی بدن قوی شد می تواند خوب باشد و هم می تواند بد باشد،همان طور که در جسم بعضی از چیزها جسم دا قوی می کنند اما جهت نمی دهند اعمال هم نماز،روزه،حجّ،خمس و …تمام اعمال روح را قوّی می کنند اما جهت نمی دهند .چه چیزی جهت می دهد؟ولایت.آن چیزی که جلودار است.اگر آدم پشت سر امیرالمومنین باشد اعمال قوی می کنند به سمت خدا اگر آدم در ولایت امیرالمومنین نباشد مثل خوارج(خوارج بسیار روح قوّی داشتند کارهایی که انجام می دادند ماها نمی توتنیم انجام دهیم دو سه ساعت سحر بیدار می شدند و نماز می خواندند سجده های طولانی، پیشانی های جای مهر پینه بسته،قرآن های کثیر می خواندند اما جنایاتی انجام می دادند خوارج که من و شما اصلاً نمی توانیم آن را انجام دهیم شکم زن حامله ای که محبّ امیرالمومنین بود را می دریدند این در تاریخ دارد جنین را می کشیدند بیرون آن لحظات که دیگر نفس آخر مادر بود که دیگر داشت تمام می کرد جلوی چشمش سر جنین را می بریدند این را آدم معمولی که نمی تواند انجام دهد این یک روح قوی می خواهد که انجام دهد یک روح قوّی در خباثت می تواند و الّا آدم معمولی نمی تواند مثل داعشی های الان.داعش های الان کارهایی که انجام می دهند الان جلوی ما یک حیوان را جلوی چشم ما سر می برند سرمان را می خواهبم برگردانیم نبینیم این ها یک بچه را سر می برند به راحتی.

سردار بزرگوار سردار سلیمانی تعریف می کرد که این ها ریخته بودند نزدیک بغداد شبانه وارد یک خانه ای شدند یک زن و شوهری دوتا دختر داشتند بندگان خدا سفره ی شامشان پهن بود می خواستند شام بخورند این ها همان موقع ریختند داخل خانه در دم خنجر زیر گلوی یکی از دخترها گذاشتند و کشیدند خون این دختر ریخت روی سفره و روی غذا به آن پدر و مادر گفتند این غذا رو که خون بچه ات روی آن ریخته بخورید والّا دختر دوم را سر می بریم.آدم معمولی می تواند این کار را انجام دهد؟نه یک روح بسیار قوّی باید این کار کند که تکان نخورد درست است اما قوّی در چی؟در خباثت،در شیطنت،در پستی.

پس ببینید اعمال قوّی می کند آدم را اما جهت نمی دهد آن چیزی که جهت می دهد ولایت است.اگر ولیّ خدا جلودار باشد شما اعمالتان در محیط ولایت الله و با قبول ولایت ولیّ خدا باشد رشد می دهد همان کسی که تا آخر راه را رفته آن وقت آدم را به قرب خدا می رساند و اگر اولیاءشیطان جلودار آدم باشد آن وقت آدم را پشت به خدا قوّی می کند اعمال این گونه است دیگر پشت به خدا برای همین است شما در قرآن را ببینید خیلی نکات ظریف قرآن را.در قرآن هست که در روز قیامت خداوند متعال هر دسته از مردم را با امامشان محشور می کند.

یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ

هر دسته از مردم را با امامشان محشور می کنیم.امثال فرعونی ها فرعون جلویشان هست امامُ النّار امام آتش امام باطل، بنی امیّه یزید و معاویه جلویشان هستند با آن ها محشور می شوند،شیعیان با امیرالمومنین با امام زمان با امام حسین محشور می شوند چرا؟چرا خدا می گوید هر دسته را با امامشان با هم محشور می کنیم؟چون امام هست که هویّت می دهد یعنی امام اگر حقّ باشد نشان می دهد که این ها آدم های متدیّن هستند اما اگر امام باطل جلو باشد این هویت بی دینی دارد و آن پشت سری ها همه هویّت بی دین دارند همه بی دین هستند هر چقدر هم عبادت کرده باشند.

شما نگاه کنید یک کسی مثل حسن بصری، حسن بصری را اهل سنّت خیلی زاهد و با تقوا می شناسند و خیلی از او تعریف می کنند ابن حسن بصری آن زمانی که جنگ صفین بود امیرالموم

نین با دشمن می جنگید یک کناری بود گفت: ما نه با معاویه هستیم و نه با علی آدم احمق نمی فهمید که بین حق و باطل دیگر سومی ندارد تو اگر با حقّ نباشی در جبهه ی باطل هستی دیگر سومی ندارد که.جنگ صفین تمام شد یک مرتبه امیرالمومنین این را دید دارد وضو می گیرد خیلی آب می ریزد حضرت امیرعلیه السلام فرمود: چقدر اسراف می کنی؟او برگشت گفت: تو آن همه خون در صفین ریختی اسراف نبود حالا من چهارتا مشت آب بریزم اسراف است؟خوب امیرالمومنین اگر خون ریخت به حقّ ریخت اعوان شیطان را کشت تو که این آب را داری می ریزی به ناحقّ داری می ریزی فرق بین تو و امیرالمومنین فرق بین حقّ و باطل است او کارش درست بود و تو کارت غلط است.حضرت امیرعلیه السلام به او گفت: اگر تو گمان می کردی که من آن خون هایی که ریختم به ناحقّ بود چرا نرفتی تا کمک بدهی به معاویه خوب حدّاقل یک طرف دعوا را می گرفتی دیگر چرا نرفتی کمک بدهی به معاویه؟حسن بصری گفت: اتفاقاً می خواستم این کار را کنم آماده شدم که این کار را کنم یک ندایی شنیدم که یک هاتفی گفت: هم این وری ها و هم آن وری ها هر دو طرف اهل جهنّم هستند امیرالمومنین گفت: آن هاتف و آن صدا دهنده را فهمیدی چه کسی بود؟حسن بصری گفت: نه حضرت فرمود: آن برادرت شیطان بود.خوب این طرف و این زهدی که از آن تعریف می کنند ده شاهی ارزش دارد؟زهدی که این گونه است هیچ ارزشی ندارد.

ابوموسی اشعری آدمی که نسبت به ولایت حقّ بی تفاوت بود یک کناری می نشست و قرآن ختم می کرد تا شد قضیه ی حکمیّت که می دانید خوارج او را به زور تحمیل کردند بر امیرالمومنین،حضرت امیر که نمی خواستند او حکم باشد بین او و معاویه منتها خوارج تحمیل کردند ابوموسی اشعری رفت روی منبر نشست گفت: من همان طور که انگشتر را از دست راستم در می آورم علی را از خلافت خلع می کنم آن طرف هم عمروعاص مکار گفت: من هم همان طور انگشتر را در دست چپم می کنم معاویه را نصبش می کنم ضربه ای این چنین به امیرالمومنین زد حالا این برود ختم قرآن کند.این ختم قرآنش ده شاهی ارزش دارد؟

بگذارید یک مثال بزنم این مثال خیلی واضح تر است شما فرض کنید امیرالمومنین علیه السلام یک لشکر دارد یک لشکر انبوه که شما هم داخل آن هستید این لشکر سرباز صفر هم دارد فرمانده هم دارد به هر حال انواع و اقسام داخل آن هستند ولی امیرالمومنین علیه السلام روی همه حساب می کند برای اقامه ی حق در عالم حالا در این لشکر امیرالمومنین اگر یک نفر سهواً یک نمازش قضا شد یا احیاناً در لشکر امیرالمومنین کسی هست که چشمش به نامحرم افتاد شیعه ی امیرالمومنین اهل گناه نیست ولی حالا فرض کنید سهواً یک خطایی انجام داد ولی هنوز در لشکر امیرالمومنین است چون لشکری است که به واسطه ی امام حقّ را احیاء می کند نقطه ی مقابلش را بگذارید من بگویم روشن می شود برای شما معاویه یک لشکری دارد،در این لشکر انبوه نفراتی هستند که معاویه تکیه به این ها دارد که باطل را در عالم اقامه می کند وگرنه خودش تنهایی که نمی تواند اگر اعوان و انصار نداشته باشد که معاویه تنهایی که نمی تواند کاری کند پس به واسطه ی این لشکر است.پس کسی در لشکر معاویه هست و صبح و شب نماز می خواند،قرآن می خواند،هر سال می رود مکه آن ده شاهی ارزش دارد؟ولی در لشکر معاویه هست معاویه روی او حساب می کند و باطل را در عالم اقامه می کند این ذره ای ارزش ندارد آن کسی که امامش امام نار هست و با واسطه ی همین لشکر دارد باطل را اقامه می کند در عالم حالا برود نماز بخواند این همانی است که در روایات ما دارد

سواء علی من خالف هذا الأمر صلی أو زنی

آن کسی که ولایت ما اهل بیت را قبول ندارد البته ببینید مقصود آن کسی که دشمن اهل بیت هست والّا الان بسیاری از اهل سنّت،خیلی از مسیحی ها،خیلی از یهودی ها دشمن نیستند مستضعف هستند  حقّ به آن ها نرسیده این ها را نمی گویم این ها احتمال این که عفو به آن ها بخورد و حتّی بهشت بروند هم هست چون مستضعف فکری هستند ولی آن کسی که عالماً و عامداً ولایت را نپذیرد و پشت به ولایت امیرالمومنین کند و در لشکر دشمن امیرالمومنین باسد ابن هر چقدر نماز بخواند طبق روایت ما سواء علی من خالف هذا الأمر صلی أو زنی می خواهد برود نماز بخواند یا برود فحشاءمرتکب شود بلکه تازه آن نمازش بدتر از فحشا هست جون نمازش عُجب هم برایش می آورد حالا فحشا برایش عُجب نمی آورد.

دلیل این مسئله که امامت و ولایت نقطه ی ثقل شیعه است نقطه ی مرکزی شیعه است که تمام اصول و فروع بسته به آن است چون امام هست که تعیین می کند که این جمع دینی هستند و رو به خدا هستند و یا پشت به خدا.امام جهت می دهد امام قطب نما است.آن کسی که همراه امیرالمومنین است سوار یک کشتی است که قطب نمایش درست کار می کند و به ساحل می رسد ولو در کشتی گاهی کسی چشم چرانی هم کند کار بدی می کند چون این چشم چرانی ها چه بسا باعث شود از کشتی بیافتد بیرون ولی اگر احیاناً یک خطایی هم از دستش رفت هنوز در کشتی امیرالمومنین است کشتی دارد می رود جلو، در صلوات شعبانیه می خوانید که این کشتی هست که دارد می رود جلو و آن کسی داخلش هست را می برد ولو این که شئونات بودن در کشتی و زیر پرچم ولایت امیرالمومنین بودن را گاهی اوقات رعایت نکند.ولی آن کسی که در لشکر باطل هست سوار یک کشتی است که قطب نمایش خراب است به ساحل نمی رساند حالا آن جا همه اش نماز بخواند،همه اش روزه بگیرد این کشتی قطب نمایش خراب است و به ساحل نمی رساند.دلیل اهمیّت مسئله ی امامت و ولایت همین یک کلمه است که این جهت می دهد به سمت خدا.برای همین هست که افضل اذکار صلوات بر محمّد و آل محمد است.حتّ از لا اله الّا الله صلوات افضل است درست است که  لا اله الّا الله توحید است اما صلوات کسی که می فرستد علاوه بر توحید چون اللهم هم دارد و خدارا قبول دارد ولایت هم هست جهت گیری هم دارد این لا اله الّا الله  را دیگران هم می گویند اما آن چیزی که فقط و فقط شیعه می گوید و تاکید می کند و اقرار می کند که جاودار من اهل بیت هستند من پشت سر آن ها هستم سوار کشتی هستم که قطب نما دارد جهت گیری به سمت خدا هست.صلوات از این جهت افضل اذکار است حتّی نسبت به لا اله الّا الله و از این جهت هست که فضیلت صلوات فوق العاده هست در روایات این قدر روایت در این زمینه داریم که اصلاً آدم متحیّر می ماند.

از وجود مقدس پیامبر اکرم روایت داریم که

 منْ صَلَّى عَلَیَّ مَرَّهً صَلَّتْ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَهُ وَ مَنْ صَلَّتْ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَنْ صَلَّى اللَّهُ تَعَالَى عَلَیْهِ لَمْ یَبْقَ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا وَ یُصَلِّی عَلَیْه

اگر کسی یک بار بر من صلوات بفرستد خدا بر او صلوات می فرستد  این که خدا بر او صدوات می فرستد یعنی چه؟ این بماند این در قرآن آمده ولی فعلاً ظاهر روایت را ببینید خدا بر او درود و صلوات می فرستد و هیچ چیزی از مخلوقات عالم نیست مگر به احترام خدا و ملائکه همه بر این شخصی که یک بار صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده صلوات فرستند.

حقیقت صلوات چیست؟فقط همین لفظ است؟که البته خود همین لفظ هم فوق العاده ارزشمند  است چون اقرار به ولایت در آن است ولی باز حقیقت صلوات یک لایه ی باطنی هم دارد علاوه بر این لفظ.در این روایت فرمود: بر من ولی قطعی است که بر آل پیامبر هم همین حکم دارد چون آن هم همان نفس پیامبر هستن  اگر کسی سلام و یا درودی بر یکی از اهل بیت بفرستد خدا در هزار صف از ملائکه بر او درود و صلوات می فرستد و تمام موجودات از باطن و ملکوت بر او درو  می فرستند.

مرحوم ملّا آفا جان زنجانی یکی از عرفایی بود که همین سال های نه چندان دور بعضی از شاگردانشان هنوز زنده هستند.مرحوم شهید هاشمی نژاد کسانی که سنشان بیشتر هست اوایل انقلاب یادشان هست که شهید هاشمی نژاد را منافقین ترور کردند و در حرم امام رضا علیه السلام دفن است.شهید هاشمی نژاد یکی از شاگردان ملّا آقاجان زنجانی بود آدم بسیار با عظمتی بود به خصوص نسبت امام رماک علیه السلام خیلی عشق و علاقه داشت ایشان خودسان می گوید: من یک سفر می رفتم کربلا در راه که می رفتم تنها و پیاده می رفتم از همین سمت کرمانشاه و مهران می گوید: رسیدم به یک منطقه ای کردنشین که قاعدتاً شیعه در آن کم بود یک شخصی با لباس چوپانی بود و هیکل مند آمد جلوی من را گرفت و من ترسیدم در منطقه ای که شیعه نیست و او هم این شکلی آمد جلوی مرا گرفته گفت: کجا داری می روی؟گفتم دارم می روم زبارت گفت: زیارت می روی برای چه؟مرحوم ملّا آقاجان یک عارف بود می گفت من چه بگویم به این چوپان؟فلسفه ی زیارت و این ها را بگویم که حالیش نمی شود گفتم دارم می دوم یک سلام به امام حسین بدهم و برگردم او گفت: سلام می دهی جواب هم می گیری؟دیدم بوی آدمی زاد می آید گفتم: مگر شما سلام می دهی جواب می گیری؟گفت: من اگر جواب نگیرم سلام نمی دهم گفتم پس یک سلام به امتم حسین بده.رو به سمت کربلا ایستاد از همان حالتش پیدا بود که آدمی است که خیلی چیزها دارد با ادب و خضوع السلام علیک یا اباعبدالله ورحمه الله و برکاتهُ مرحوم ملّا آقاجان زنجانی می گفت: خدا را شاه  می گیرم از تمام کوه و در و دشت جوابش سلامش آمد،از تمام ملکوت عالم که من بهتم زد که این کیست؟بعد برگشت به من گفت: حالا شما سلام بده من رو کردم به سمت کربلا گفتم یا اباعبدالله ما چنین عرضه ای نداریم اما شما کریمی آبروی مرا هم بخر سلام دادم جوابی آمد نه به عظمت جواب او ولی جواب آمد.این همینی است که امام صادق از قول پیغمبر فرمود: اگر یک بار آدم بر پیغمبر و آل پیغمبر صلوات بفرستد تمام عالم بر او درود می فرستند.

امشب شب هفتم محرم هست دیگر در اواخر محرم و ورودی عاشورا هستیم شب هفتم معمولاً از طفل معصوم امام حسین علیه السلام باب الحوائج حضرت علی اصغر گفته می شود  ما شیعیان چهار نفر را باب الحوائج می دانیم.حضرت ابوالفضل،

مادرشان ام البنین،وجود مقدس امام موسی ابن جعفر و یکی هم حضرت علی اصغر این طفلی که حجت کبری امام حسین بود بررگترین حجّت اباعبدالله روز قیامت همین طفل هست که کسی دیگر نمی تواند بگوید که ما نمی دانستیم اشتباه کردیم.

امام حسین می گوید: این را من دوی دست گرفتم تا اگر کسی ذره ای عاطفه ذره ای شعور داشته باشد بفهمد که اگر ما خارجی هستیم،اگر ما ناحق هستیم این طفل که دیگر تقصیری ندارد لذا حجّت کبری امام حسین است من یک چیزی در پرانتز بگویم برای همیشه در روضه ها که آدم توجه به این بچه ها می کند آدم بفهمد که این ها بچه نیستند درست است سنش در عاام دنیا کم بود ولی این ها پیر راه هستند ماها اعتقادمان این نیست که زندگی و حیات از عالم دنیا شروع نمی شود قبل از عالم دنیا عوالمی بوده این گونه نیست که زندگی و حیات از اول عالم دنیا که شخص متولد از مادر می شود تازه شروع می شود که آن وقت بعضی ها هم که حالا مادی مسلک هستند معتقدند که شخص بمیرد تمام می شود نه این طرف خبری هست و نه آن طرف ما که این اعتقاد را نداریم ما اعتقاد داریم قبل از عالم دنیا عوالمی بوده عالم انوار، عالم اشباح،عالم اظله،عالم طینت عالم ذر،عالم عهد روایات متعدد داریم عالم صلب پدر عالم رحم مادر،عالم دنیا،عالم برزخ، عالم قیامت،عالم اسماءالله این ها عوالمی است که پشت سر گذاشتیم و یا پیش رو داریم این ها عوالم متعددی است شما خودتان ببینید در زیارت نامه ی حضرت زهرا مگر نمی خوانید السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ سلام بر تو ای کسی که که امتحان پس داده خدا وقتی که تو را در این عالم خلق کند در عالم قبلی امتحانت کرد.

اول دعای ندبه بعد بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هٰذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَزُخْرُفِها وَزِبْرِجِها خدا با آن ها در عالم قبل از دنیا با انبیاء و اولیاء شرط و شروط کرد که وقتی رفتید در دنیا باید زاهد باشید،باید ساده باشید،باید تعلّقی نداشته باشید،باید تلاش کنید،باید سختی ببینید.خدا با آن ها شرط و شروط کرد انبیاء و اولیاء قبل از عالم دنیا این شرط را قبول کردند وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ،توی خدا می دانستی که این ها وفا می کنند چون می دانستی فَقَبِلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ بعد از آن موقعی که به دنیا آمدند خدا یک چیزهایی به آن ها داد.

حضرت عیسی یک روزش بود تازه به دنیا آمده بود

قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا

من عبد خدا هستم خدا به من کتاب داده در گذشته مرا قرار داده حضرت عیسی شما که زندگی نکردی روز اول زندگی ات است بله در عالم دنیا روز اولم هست ولی اگر پشت بندش را نگاه کنید پیر راه هستم عوالمی را طی کردم آن جا عهد بستم و کاری کردم.

بچه های امام حسین علیه السلام مثل رقیه سه ساله یا فرض کنیدحضرت محسن بچه ی حضرت زهرا و امیرالمومنین این درست است هنوز به دنیا نیامده اما به تعبیر امام صادق اول شهید اهل بیت هست،شهید فضیلت دارد هر کسی نمی تواند تکه ی وجود حضرت زهرا شود،هر کسی نمی تواند بچه ی امیرالمومنین و حضرت زهرا شود این در عوالم قبل لیاقت هایی پیدا کرده که فررند حضرت رهرا شد و بعد به شهادت رسید که آن وقت خود این شهادتش تاثیر گذار هست کار کرده و تاثیر گذاشته است.

حضرت علی اصغر عوالمی را طی کرد که شد علی اصغر و حجّت کبری امام حسین خیلی اشعار قشنگ است

گفت: ای قوم علی اصغرم هست این

 حجت اکبر روز محشرم هست این

آن همه اصغر بودند اکبرم هست این

این حجّت بزرگ من است این خیلی عجیب کار کرد،این کاری کرد که دیگر احدی نمی تواند بگوید من نمی توانستم و نمی دانستم این آن کار ها را کرد از این جهت است که این ها را بچه نبینید.

 مرحوم آقای شیخ هاشم حداد از بزرگان اولیاء خدا بود یکی از شاگردان برجسته ی آقای سیّد علی قاضی بود،آقای حاج اسماعیل دولابی،علامه امینی در مشهد آقای نجابت در شیراز خیلی از این بزرگان شاگرد آقا سیّد هاشم حدّاد بودند.این آقا شیخ هاشم حدّاد می گفت: من در کربلا زندگی می کردم گه گاهی می آمد در ایران و چند ماهی می ماند می گفت: کربلا زندگی می کردم یک دختربچه ام در خانه ی ما مریض شد و از دنیا رفت  خوب آن موقع وبا و حصبه و این مریضی ها زیاد بود از دنیا رفت بعد از یک مدتی خدا یک دختر بچه ی دیگری به ما داد اتفاقاً این بچه هم در حدود دوسالگی این هم مریضی گرفت و از دنیا رفت شب بود ما این را در اتاق خوابانده بودیم و یک پارچه ای رویش کشیده بودیم.می گفت: من نشسته بودم یک کناری با چشم بچگی نگاه می کردم که یک بچه ای از دنیا رفت خوب ایشان اهل مکاشفه بود می گفتم: با این چشم نگاه می کردم یک مرتبه دیدم این بچه روح خودش را دارد به من نشان می دهد یواش یواش روحش بزرگ شد و تمام صحن و سرای خانه را گرفت خوب روح اشراف پیدا کرد می گفت: کم کم دیدم اشراف پیدا کرد بر کلّ کربلا کم کم دیدم اشراف پیدا کرد به کل دنیا یعنی به من نشان دادند که روح این بچه اشراف دارد بر کلّ دنیا،گویی این بچه می خواست خودش را به من نشان بدهد که بابا تو که داری با چشم بچگی به من نگاه می کنی یک روح پاک این است،یک روح پاک این عظمت را دارد.خوب حالا اگر روح بچه ی آقای سید هاشم حدّاد این عظمت را دارد که بر عالم دنیا اشراف دارد حضرت علی اصغر بر کجا اشراف دارد؟بر دنیا،بر برزخ و قیامت بر تمام عوالم اشراف دارد او این چنین اشرافی دارد خود حضرت علی اصغر چه؟از این جهت است که باب الحوائج است از این جهت است که دست به دامنش شویم،از این جهت است که از جهت بچگی نگاه نکنیم ایشان پیرراه است شش ماه در دنیا هست ولی چند مدت در عوالم قبل است خدا می داند مثل حضرت عیسی که در دنیا روز اولش روز اول است ولی پشت بند ایشان نگاه کنید چه عواملی را طی کرده! وجود مقدس سیدالشهدا برای خداحافظی آخر آمد سمت خیمه ها در یک نقلی هست که صدا را بلند کرد که هل ناصرنی یَنصُرنی صدای بچه بلند شد،امام حسین علیه السلام آمد خداحافظی کرد این بچه را گرفت برای این که ببوسد یک نقل غیر مشهور این است که همان موقع که داشت می بوسید تیر خورد در نقل مشهورش که همه بیشتر آن را شنیدید امام حسین روی دست گرفت او را این را هم عرض کردم به چه دلیل بود حضرت که می دانست این ها آدم هایی نیستند که آب دهند به هر حال حضرت باید اتمام حجت کند به هر حال حضرت باید عاطفه ها را بر انگیزد که اگر کسی سر سوزنی عاطفه دارد از جهنّم بیاید بیرون حضرت می خواهد این کار را کند به فکر دشمنش هم هست لذا ایشان را سر دست بلند کرد و هنوز داشت حرف می زد که اگر به من رحم نمی کنید تیر خورد تیرهای آن موقع را حتماً در فیلم ها دیدید به اندازه ی قامت حضرت علی اصغر بود تیر کوچک که برای ایشان نساختند همان تیرهای که به بزرگ ها می زدند رها کرد حرمله این طفل معصوم تیر سوراخ می کند نمی برد خنجر می برد اما گردن این قدر نازک هست که گوش تا گوش برید.آدم یک هسته در گلوی بچه اش برود پدر و مادر درنیاورند خفه می شود آن بچه آن وقت تیر در گلوی علی اصغر آن هم آن تیر آن چنانی.امام حسین دید اگر تیر را بکشد گردن قطع می شود اگر تیر بخواهد باشد راه نفس بند آمده در بعضی از نقل ها یک چیزی هست خیلی سوزناک هست این است که این طفل معصوم تا تیر خورد یک لبخند زد و اباعبدالله دستش را زیر گلوی او گرفت و خون را نگذاشت روی زمین بریزد این خون را پاشید به آسمان و در روایت دارد که ملائکه آن را به عرش بردند و تا قیامت این خون در عرش نگه داشته می شود،سه خون است که به آسمان رفت یکی خون اباعبدالله،یکی خون علی اصغر و خون حضرت علی اکبر این ها در عرش هستند.روایت دارد لبخندی زد یک شاعری این لبخند را به شعر کشیده زبان حال امام حسین وقتی آن طفل را آن لحظه دید

با خنده ات آتش  مـزن بر  جان  من  بابا  علی

پر می کشی  از دست من  تا  دامن  زهرا  علی

با مرگ تو من می کشم ای ماهی بیرون زآب

یک سو خجالت از تو و یک سو خجالت از رباب

بابا جان هم از تو خجالت می کشم که آمده ام آب بهت دهم که این گونه شد و هم از مادرت خجالت می کشم.امام حسین کریم است اگر کسی از ایشان چیزی می خواست نه نمی گفت حالا این بچه را دادن به ایشان چگونه برگردند من در یک نقلی دیدم به نظرم هست حضرت رباب تا متوجه شد حضرت علی اصغر تیر خورده رفت ته خیمه تا جلو نباشد که امام حسین بببند و خجالت بکشد یکی از یکی بامعرفت تر بودند.سیدالشهدا علیه السلام این بچه در دستش امام معصوم هیچ موقع متحیّر نمی شود اما انگار امام حسین این جا متحیّر شد نمی داند برود جلو یا عقب این جا بود که خطاب از آسمان رسید که از تحیّر اباعبدالله را درآورد حسین ما دیگر رهایش کن یک شیر دهنده و دایه ای در بهشت او را تحویل گرفت دیگر خیالت راحت باشد که امام حسین سریع آمد پشت خیمه ها با شمشیر یا خنجر یک قبر کوچکی کند که زیر سم اسبان این طفل معصوم نباشد.

خدایا به آبروی باب الحوائج حضرت علی اصغر قسمت می دهیم دست ما را در دنیا و آخرت از اهل بیت کوتاه نفرما.

به این پست امتیاز دهید.
Likes1Dislikes0
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر