سبز قامتسه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 107 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۰۷ – آیات ۳ تا ۵ سوره المائده

تفسیر قرآن کریم صفحه 107 - آیات 3 تا 5 سوره المائده

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۰۷

سوره: المائده

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۳ سوره المائده:

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّیَهُ وَالنَّطِیحَهُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۳﴾
بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید و [همچنین] آنچه براى بتان سربریده شده و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه این [کارها همه] نافرمانى [خدا]ست امروز کسانى که کافر شده‏ اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‏ اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم و هر کس دچار گرسنگى شود بى‏آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى تردید خدا آمرزنده مهربان است (۳)

نکته ها:

در آیه ى اوّل گذشت که بهره گیرى از گوشت چهارپایان، حلال است، مگر آنچه تحریم آن بعداً بیان شود. این آیه، ده مورد از گوشت هاى حرام را بیان کرده است.

«مُنخَنِقه»، حیوانى است که خفه شده باشد، چه به دست انسان یا حیوان، یا خود بخود. «مَوقوذَه»، حیوانى است که با ضرب و شکنجه جان دهد. رسم عرب آن بوده که بعضى حیوانات را به احترام بت ها آنقدر مى زدند تا جان دهد و این کار را نوعى عبادت مى پنداشتند. [۱] «متردّیه»، حیوان پرت شده از بلندى و «نطیحه»، حیوانى که بر اثر شاخ خوردن مرده باشد.

تحریم آنچه که در این آیه مطرح شده است، در سوره هاى انعام و نحل و بقره آمده است ولى در این آیه، نمونه هاى مردار (خفّه شده، کتک خورده، شاخ خورده و…) بیان شده است.

امام باقرعلیه السلام فرمودند: ولایت، آخرین فریضه الهى است سپس آیه ى «الیوم اکملت لکم دینکم» را تلاوت نمودند. [۲]

بت ها، مجسمه هایى بود که شکل داشت، امّا «نُصُب»، سنگ هاى بى شکلى بود که اطراف کعبه نصب شده بود و در برابرش قربانى مى شد و خون قربانى را بر آن مى مالیدند.

غدیر در قرآن

دو مطلب جداى از هم در این آیه بیان شده است، یک مطلب مربوط به تحریم گوشت هاى حرام، مگر در موارد اضطرارى و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملاً مستقلّ است، به چند دلیل:

الف: یأس کفّار از دین، به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطى ندارد.

ب: روایاتى که از طریق شیعه و سنى در شأن نزول آیه آمده، در مقام بیان جمله ى «الیوم یئس الّذین کفروا» و «ألیوم اکملت لکم دینکم» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، که درباره احکام مردار است.

ج: طبق روایات شیعه وسنّى، این قسمت از آیه: «الیوم اکملت…» پس از نصب علىّ بن ابى طالب علیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.

د: غیر از دلائل نقلى، تحلیل عقلى نیز همین را مى رساند، چون چهار ویژگى مهم براى آن روز بیان شده است: ۱- روز یأس کافران، ۲- روز کمال دین، ۳- روز اتمام نعمت الهى بر مردم، ۴- روزى که اسلام به عنوان «دین» و یک مذهب کامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.

حال اگر وقایع روزهاى تاریخ اسلام را بررسى کنیم، هیچ روز مهمى مانند بعثت، هجرت، فتح مکّه، پیروزى در جنگ ها و… با همه ى ارزشهایى که داشته اند، شامل این چهار صفت مهم مطرح شده در این آیه نیستند. حتّى حجّهالوداع هم به این اهمیّت نیست، چون حج، جزئى از دین است نه همه ى دین.

* امّا بعثت، اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله است که هرگز نمى توان گفت روز اوّل بعثت، دین کامل شده است.

* امّا هجرت، روز فرار پیامبرصلى الله علیه وآله به فرمان خداست، روز حمله ى کفّار به خانه پیامبر است نه روز یأس آنان.

* امّا روزهاى پیروزى در جنگ بدر وخندق و… تنها کفّارى که در صحنه ى نبرد بودند مأیوس مى شدند، نه همه کفار، در حالى که قرآن مى فرماید: «الیوم یئس الّذین کفروا…» همه کفار مأیوس شدند.

* امّا حجّهالوداع که مردم آداب حج را در محضر پیامبرصلى الله علیه وآله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد، نه همه ى دین در حالى که قرآن مى فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم»

* امّا غدیرخم روزى است که خداوند فرمان نصب حضرت على را به جانشینى پیامبرصلى الله علیه وآله صادر کرد، تنها آن روز است که چهار عنوان ذکر شده در آیه «اکملت، اتممت، رضیت، یئس الّذین کفروا» با آن منطبق است.

* امّا یأس کفّار، به خاطر آن بود که وقتى تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پیامبر، نافرجام ماند، تنها امید آنها مرگ پیامبرصلى الله علیه وآله بود. نصب علىّ بن ابى طالب علیهما السلام به همه فهماند که اگر آن حضرت پسرى مى داشت، بهتر از على نبود وبا مرگ او دین او محو نمى شود، زیرا شخصى چون علىّ بن ابى طالب علیهما السلام جانشین پیامبرصلى الله علیه وآله و رهبر امّت اسلام خواهد بود. اینجا بود که همه ى کفّار مأیوس شدند.

* امّا کمال دین، به خاطر آن است که اگر مقرّرات وقوانین کامل وضع شود، لکن براى امّت و جامعه، رهبرى معصوم وکامل تعیین نشود، مقرّرات ناقص مى ماند.

* امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است که قرآن بزرگ ترین نعمت را نعمت رهبرى وهدایت معرّفى کرده است، اگر پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله از دنیا برود ومردم را بى سرپرست بگذارد، کارى کرده که یک چوپان نسبت به گله نمى کند. چگونه بدون تعیین رهبرى الهى نعمت تمام مى شود.

* امّا رضایت خداوند، براى آن است که هرگاه قانون کامل ومجرى عادل بهم گره بخورد رضایت پروردگار حاصل مى شود.

اگر هر یک از اکمال دین، اتمام نعمت، رضایت حقّ و یأس کفّار به تنهایى در روزى اتفاق افتد، کافى است که آن روز از ایّام اللّه باشد. تا چه رسد به روزى مثل غدیر، که همه ى این ویژگى ها را یک جا دارد. به همین دلیل در روایات اهل بیت علیهم السلام عید غدیر، از بزرگ ترین اعیاد به شمار آمده است.

آثار اشیا، گاهى مترتّب بر جمع بودن همه اجزاى آن است، مثل روزه، که اگر یک لحظه هم پیش از اذان، افطار کنیم، باطل مى شود، از این جهت کلمه «تمام» به کار رفته است: «اتمّوا الصیام الى اللیل» و گاهى به گونه اى است که هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آیات قرآن، که کمالش در تلاوت همه ى آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهى بعضى اجزا به گونه اى است که اگر نباشد، یک مجموعه ناقص است، هر چند همه ى اجزاى دیگر هم باشد، مثل خلبان و راننده که هواپیما و ماشین بدون آنها بى ثمر و بى فایده است.

رهبرى و ولایتِ حقّ هم چنین است، چون انسان را با خدا گره مى زند و بدون آن، آفریده ها و نعمت ها به نقمت تبدیل مى شود وانسان را به خدا نمى رساند.

در آیه ۱۰۹ بقره، تمایل کفار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: شما اغماض کنید تا امر الهى برسد. پس مسلمانان منتظر حکم قاطعى بودند که کفّار را مأیوس سازد، تا اینکه آیه ى «الیوم اکملت…» نازل شد.

نگاهى به تغذیه در اسلام

اسلام مکتب عدل است، نه مثل غربى ها افراط در مصرف گوشت را توصیه مى کند، و نه مثل بودایى ها آن را حرام مى داند، و نه مثل چینى ها خوردن گوشت هر حیوانى را به هر شکلى جایز مى داند. در اسلام براى مصرف گوشت، شرایط و حدودى است، از جمله:

الف: گوشت حیوانات گوشتخوار را نخورید وداراى آلودگى هاى مختلف میکربى وانگلى و… هستند.

ب: گوشت درندگان را نخورید، که روح قساوت و درندگى در شما پیدا مى شود.

ج: گوشت حیواناتى که موجب تنفر عمومى است، مصرف نکنید.

د: گوشت حیوانى که هنگام ذبح، نام مبارک خدا بر آن گفته نشده، نخورید.

ه : گوشت مردار را نخورید. چون هنگام مرگ حیوان، خون پیش از هر چیز دیگر فاسد شده و ایجاد نوعى مسمومیّت مى کند، از این رو حیواناتى که خفّه شده، شاخ خورده، پرت شده، کتک خورده و دریده شده که جان دادنشان همراه با بیرون آمدن کامل خون نیست، در اسلام خوردن آنان حرام است. [۳]

از همه ى حیوانات حرام گوشت، فقط نام خوک در این آیه آمده، چون مصرف آن رواج داشته است.

امام صادق علیه السلام درباره ى گوشت مردار فرمود: کسى به آن نزدیک نشد مگر آنکه ضعف ولاغرى وسستى وقطع نسل وسکته ومرگ ناگهانى او را گرفت.

خونخوارى رسم جاهلیّت بود. این کار، سبب قساوت قلب و بى رحمى مى شود، تا حدّى که خطر کشتن فرزند یا پدر و مادر را به همراه دارد. خونخوار، رفیق ودوست نمى شناسد. [۴] لذا خوردن خون حرام است، امّا تزریق آن اشکالى ندارد.

سؤال: آیا اجازه ى کشتن حیوانات براى مصرف گوشت آنها، با رحمت الهى سازگار است؟

پاسخ: اساس آفرینش بر تبدیل وتحوّل است. خاک، گیاه مى شود، گیاه، حیوان مى گردد و حیوان به انسان تبدیل مى شود ونتیجه ى این تبدیل ها، رشد است.

۱) تفسیر قرطبى.

۲) کافى، ج ۱، ص ۲۸۹٫

۳) تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۲۵۹٫

۴) تفسیر المیزان.

 

پیام ها:

۱- اسلام، دینى جامع است و همه ى نیازهاى طبیعى و روحى انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صریح مى دهد. «حُرّمت»

۲- نقش غذا در سلامت جسم و روح، به حدّى است که در قرآن، بارها بر آن تأکید شده است. «حُرّمت علیکم…»

۳- در نظام توحیدى، ذبح حیوان هم باید رنگ الهى داشته باشد، وگرنه حرام مى شود. «و ما اُهل لغیراللّه به»

۴- اگر حیوان مضروب یا شاخ خورده، یا پرت شده ودریده شده هنوز رمقى در بدن دارد و آن را ذبح کردید حلال مى شود. «الاّ ما ذکّیتم»

۵ – با همه ى مظاهر شرک، در هر شکل، باید مبارزه کرد. «و ما ذبح على النصب»

۶- گرچه گوشتى که از راه تیرها وچوبه هاى قمار تقسیم مى شود حرام است، ولى به نظر مى رسد نه گوشت خصوصیّتى دارد ونه وسیله تقسیم وچوبه هاى تیر، بلکه هر درآمدى از راه قمار حرام است. «أن تستقسموا بالازلام»

۷- مهم ترین روزنه ى امید کفّار، مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت على علیه السلام به رهبرى، آن روزنه بسته شد. «الیوم یئس…»

۸ – اگر رهبر غدیر در جامعه باشد، مسلمانان نباید ترسى داشته باشند. «فلاتخشوهم»

۹- اگر دشمن خارجى هم شما را رها کند، دشمن داخلى وجود دارد که باید با خشیت از خدا به مقابله او رفت. «فلاتخشوهم واخشونِ»

۱۰- اگر مسلمانان از خط رهبرى غدیر دست برنمى داشتند، هیچ خطرى، از سوى کفّار متوجّه آنان نمى شد. «فلاتخشوهم»

۱۱- کفّار، از دینِ کامل مى ترسند، نه دینى که رهبرش تسلیم، جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. «الیوم یئس… الیوم أکملت لکم دینکم»

۱۲- اگر کفّار از شما مأیوس نشده اند، چه بسا نقصى از نظر رهبرى در دین شماست. «الیوم یئس… الیوم اکملتُ»

۱۳- دین بدون رهبر، کامل نیست. «أکملت لکم دینکم»

۱۴- قوام مکتب به رهبرى صحیح است و تنها با وجود آن، کفّار مأیوس مى شوند، نه با چیز دیگر. «الیوم یئس الّذین کفروا… الیوم اکملت لکم دینکم»

۱۵- همه ى نعمت ها بدون رهبرى الهى ناقص است. «الیوم…أتممت علیکم نعمتى»

۱۶- نصب على علیه السلام به امامت، اتمام نعمت است، «اتممت علیکم نعمتى» و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسى نعمت، عواقب سوئى دارد. [۱] «فکفرت بأنعم اللّه فأذاقها اللّه لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون»

۱۷- اسلام بى رهبر، مورد رضاى خدا نیست. «الیوم رضیتُ لکم الاسلام»

۱۸- اضطرار غیر اختیارى، مجوّز مصرف حرام است، پس انسان نباید به اختیار خود را مضطر کند. «اُضطُرّ» (فعل مجهول است.)

۱۹- قانونى کامل است که به همه ى حالات و شرایط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه. آرى، در احکام اسلام، بن بست نیست. «فمن اضطرّ»

۲۰- شرایط ویژه ى اضطرار، نباید زمینه ساز گناه و آزاد سازى مطلق شود، بلکه باید به همان مقدار رفع اضطرار اکتفا کرد. «غیر متجانف لاثم»

۲۱- از تسهیلاتى که براى افراد مضطرّ قرار داده مى شود سوء استفاده نکنیم. «غیر متجانف للاثم» امام باقرعلیه السلام در تفسیر این جمله فرمودند: «غیر متجانف» کسى است که عمداً به سراغ گناه نرود. [۲]

۱) نحل، ۱۱۲٫

۲) تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۴۷٫

 

تفسیر آیه ۴ سوره المائده:

یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿۴﴾
از تو مى ‏پرسند چه چیزى براى آنان حلال شده است بگو چیزهاى پاکیزه براى شما حلال گردیده و [نیز صید] حیوانات شکارگر که شما بعنوان مربیان سگهاى شکارى از آنچه خدایتان آموخته به آنها تعلیم داده‏ اید [براى شما حلال شده است] پس از آنچه آنها براى شما گرفته و نگاه داشته‏ اند بخورید و نام خدا را بر آن ببرید و پرواى خدا بدارید که خدا زودشمار است (۴)

نکته ها:

«جَوارح»، جمع «جارحه»، از ریشه ى «جَرْح»، به دو معناى کسب و زخم بکار مى رود. به حیوان صیّاد، جارحه گویند، چون شکار را زخمى مى کند، یا آنکه براى صاحبش، شکارى کسب مى کند. به اعضاى بدن هم که وسیله ى کسب و تلاش است، جوارح گفته مى شود.

با عنایت به کلمه ى «مُکلّبین» از ریشه ى «کلب»، به معناى سگ، تنها صید سگ هاى آموزش دیده حلال است، نه صید حیوانات شکارى دیگر آن هم شکارى که سگ، در پى آن گسیل شده و آن را نگهداشته است، نه آنکه براى خودش شکار کرده باشد که خوردن آن حرام است.

 

پیام ها:

۱- پیامبران، پاسخگوى سؤال ها و نیازهاى طبیعى جامعه اند. «یسألونک»

۲- آنچه را نمى دانیم، باید از انبیا و وارثانشان بپرسیم. «یسألونک» (مسلمین صدر اسلام، نسبت به یادگیرى احکام وتکالیف دینى، احساس مسئولیّت داشتند.)

۳- سؤال، یک ارزش ونشانه ى احساس مسئولیّت است. «یسئلونک»

۴- سؤال، زمینه ى نزول تدریجى آیات قرآن است. «یسئلونک»

۵ – رابطه ى امّت با پیامبر، بى واسطه است. «یسئلونک»

۶- اسلام، به مسأله ى تغذیه اهمیّت داده است. «یسئلونک ماذا اُحلّ لهم»

۷- هر غذایى که حرام شده، به خاطر پلیدى آشکار یا نهان آن است. «اُحلّ لکم الطیّبات»

۸ – اصل و قانون کلى آن است که همه ى چیزهاى پاک و دلپسند، حلال باشد. «اُحلّ لکم الطیّبات»

۹- چون اسلام دینى فطرى است، آنچه را که دل بپسندد و فسادى نداشته باشد حلال مى کند. «اُحلّ لکم الطیّبات» (میان تشریع وتکوین هماهنگى است.)

۱۰- آموزش، منحصر به انسان نیست، حیوانات هم قابل تعلیم و تسخیرند. «تعلّمونهنّ»

۱۱- دانش، حتّى به سگ ارزش مى دهد و کارآیى آن را بیشتر مى کند. «تعلّمونهنّ» سگ با اندکى آموزش، یک عمر شکار خود را به معلّمش هدیه مى کند. «أمسکن علیکم» ولى بعضى انسان ها که همه چیز را از خدا فرا گرفته اند، «علّمکم اللّه» براى خدا چه مى کنند؟

۱۲- قسمتى از گوشتِ شکار، براى حیوان که شکارچى است. «فکلوا ممّا امسکن علیکم» (حرف «مِن» یعنى بخشى از آن را بخورید)

۱۳- هنگام فرستادن سگ شکارى، نام خدا برده شود. «واذکروا اسم اللّه علیه»

۱۴- رعایت مقرّرات الهى در مصرف گوشت جلوه اى از تقواست. «کلوا… واتّقوا»

۱۵- در میان حیوانات وحشى، بعضى حلال گوشت هستند. (شکار، نشانه وحشى بودن حیوان است) «فکلوا ممّا امسکن علیکم»

۱۶- توجّه به معاد وحسابرسى سریع الهى، یکى از انگیزه هاى تقواست. «اتّقوا اللّه انّ اللّه سریع الحساب»

 

تفسیر آیه ۵ سوره المائده:

الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۵﴾
امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان و زنان پاکدامن از کسانى که پیش از شما کتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید در حالى که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانى دوست‏ خود بگیرید و هر کس در ایمان خود شک کند قطعا عملش تباه شده و در آخرت از زیانکاران است (۵)

نکته ها:

این آیه مى فرماید: طعام اهل کتاب براى مسلمین حلال است، ولى با توجّه به اینکه در آیات قبل براى استفاده از گوشت، بردن نام خدا شرط حلال بودن ذکر شده است مى فهمیم که مراد از حلال بودن طعام یهود ونصارى براى مسلمین، طعام هاى غیر گوشتى است. در روایات اهل بیت علیهم السلام هم منظور از طعام را گندم، جو وحبوبات دانسته اند. برخى لغت شناسان مانند ابن أثیر و خلیل نیز گفته اند: در فرهنگ حجاز، به گندم هم طعام گفته مى شود. [۱]

چون این آیه، راه را براى رفت و آمد و غذا خوردن و ازدواج با اقلّیت هاى دینى باز کرده و ممکن است مسلمانان براى رسیدن به دختران یهودى و مسیحى هر روز رفت و آمدشان را بیشتر، و کم کم تحت تأثیر تفکّر و آداب آنان قرار بگیرند و از راه اسلام جدا شوند، آخر آیه هشدار مى دهد که هر کس ایمان خود را نادیده بگیرد عمل او تباه است. «و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله»

«أخدان»، جمع «خِدْن»، به معناى دوست است، ولى معمولاً در مورد دوستى هاى پنهانى و نامشروع به کار مى رود.

در مسأله ى غذا، آیه به طرفین مسلمان و اهل کتاب، اجازه مى دهد که از طعام یکدیگر استفاده کنند، «اُحلّ لکم… حلّ لهم» ولى در ازدواج، تنها اجازه ى زن گرفتن از اهل کتاب را مى دهد و اجازه ى زن دادن را نمى دهد، «المحصنات من الّذین اوتوا الکتاب» (چون معمولاً زنان، به خاطر عواطفشان، تحت تأثیر مردان قرار مى گیرند، لذا اگر زنان اهل کتاب به اسلام بگروند، رشد است، امّا زن مسلمان اگر به آنان گرایش یابد، سقوط است. از این رو زن دادن به اهل کتاب، جایز نیست.)

«مُحصِن» و«مُحصَنه»، به معناى عفیف بودن، آزادبودن، همسر داشتن ومسلمان بودن است. در اینجا مراد از «محصنات» زنان عفیف است وگرنه ازدواج با زن شوهردار قطعاً حرام است.

مراد از جواز ازدواج با اهل کتاب در این آیه، ازدواج موقّت است، [۲] به دلیل روایات متعدّد و به خاطر کلمه ى «اُجورهنّ» که بیشتر در مورد مهریه ى ازدواج موقّت به کار مى رود.

کسى که به حقّانیّت چیزى اقرار کند ولى به آن عمل نکند، عملش تباه است. امام صادق علیه السلام ذیل آیه «و مَن یکفر بالایمان فقد حبط عمله» فرمودند: «تَرک العمل الّذى اقرّ به» [۳]

در روایت دیگرى امام صادق علیه السلام فرمودند: کمترین چیزى که شخص به خاطر آن از ایمان خارج مى شود آن است که نظرى را بر خلاف حقّ بیابد و بر همان نظر بنابگذارد و از آن دفاع کند، آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند: «و مَن یکفر بالایمان فقد حبط عمله» [۴]

۱) تفسیر المیزان ؛ کافى، ج ۶، ص ۳۴۱٫

۲) در این مسئله هرکس باید نظر مرجع تقلید خود را مطالعه نماید.

۳) تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۵٫

۴) وسائل، ج، ۲۷، ص ۶۰٫

 

پیام ها:

۱- در بیان احکام و قوانین، از عنصر زمان نباید غافل بود. «الیوم»

۲- قوانین تشریع با نظام تکوین هماهنگ است. (آنجا که طبع سلیم مى پسندد، قانون نیز حلال مى کند) «اُحلّ لکم الطیّبات»

۳- پاکدامنى زن، در هر مذهبى که باشد، یک ارزش است. «والمحصنات من المؤمنات و المحصنات من الّذین اُوتوا الکتاب»

۴- پاکدامنى، هم براى مردان وهم براى زنان، شرط است. «المحصنات، محصِنین»

۵ – در انتخاب همسر به اصل ایمان وپاکدامنى توجّه شود. «والمحصنات من المؤمنات»

۶- اغفال و کلاهبردارى، حتّى نسبت به غیر مسلمان ممنوع است. «آتیتموهنّ اُجورهنّ» (رعایت حقّ اقتصادى زن گرچه مسلمان نباشد واجب است)

۷- زن، حقّ مالکیّت دارد، چه مسلمان و چه غیر مسلمان. «اُجورهنّ»

۸ – مهریه را باید به خود زن داد. «آتیتموهنّ اجورهنّ» ونفرمود: «آتیتم اجورهنّ»

۹- پرداخت اجرت به زن باید به خاطر ازدواج باشد، نه به خاطر زنا و روابط نامشروع. «آتیتموهنّ اجورهنّ محصنین غیر مسافحین ولا متّخذى اخدان»

۱۰- ابتدا راه حلال را نشان دهید سپس راه انحرافى را ببندید. «و المحصنات من المؤمنات… محصنین غیر مسافحین»

۱۱- برقرارى روابط نامشروع و پنهانى، حتّى با غیرمسلمان ممنوع است. «و لامتّخذى أخدان»

۱۲- خوردن طعام اهل کتاب وگرفتن همسر پاکدامن از آنان حلال است. جمله «احلّ لکم… والمحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم»

۱۳- اختلاط با اهل کتاب و زندگى در میان آنان و سفر به کشورشان، یکى از لغزشگاه هاست. از این رو، در این آیه، پس از جواز ارتباط، هشدار مى دهد که مواظب باشید روابط اقتصادى و خانوادگى، اعتقاد شما را عوض نکند و به خاطر رسیدن به همسر، ایمانتان را از دست ندهید. «و من یکفر بالایمان»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۰۷ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر