سبز قامتسه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 112 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۱۲ – آیات ۲۴ تا ۳۱ سوره المائده

تفسیر قرآن کریم صفحه 112 - آیات 24 تا 31 سوره المائده

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۱۲

سوره: المائده

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۲۴ سوره المائده:

قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ ﴿۲۴﴾
گفتند اى موسى تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهیم تو و پروردگارت برو[ید] و جنگ کنید که ما همین جا مى ‏نشینیم (۲۴)

نکته ها:

مکّه وبیت المقدّس، هر دو سرزمین مقدّسند. امّا موسى علیه السلام که به قوم خود فرمود: وارد آن شوید و با دشمن بجنگید، بهانه آورده و از فرمان او تخلّف کردند، ولى مسلمانان در سال ششم هجرى که به قصد عمره در رکاب پیامبرصلى الله علیه وآله تا نزدیکى مکّه آمدند، اگر ممانعت آن حضرت نبود، به شهر حمله مى کردند. در این سفر، «صلح حدیبیه» واقع شد. آرى هر دو قوم به دروازه دو شهر مقدّس رسیدند، ولى یکى چنان گریزان از جنگ ویکى چنین سلحشور.

سستى بنى اسرائیل در مبارزه با دشمن، چنان مشهور بود که مسلمانان نیز پیش از شروع جنگ بدر (در سال دوّم هجرى) وهنگام ورود به مکّه (سال ششم) مى گفتند: ما همچون بنى اسرائیل نیستیم که «انّا ههنا قاعدون» بگوییم، همواره در رکاب تو آماده ى جنگیم.

تلاش رهبران الهى در انجام وظایفى که بر عهده دارند، تنها در صورت همراهى مردم به ثمر مى رسد.

 

پیام ها:

۱- بنى اسرائیل، نمونه ى بى ادبى، بهانه جویى، ضعف و رفاه طلبى بودند. «یا موسى انّا لن ندخلها ابدا…»

در کلمه «لن ندخلها»، جسارت آنان در مقابل فرمان خدا آشکار است.

در کلمه ى «أبداً»، اصرار بر جسارت دیده مى شود.

در کلمه ى «اذهب»، توهین به حضرت موسى مشاهده مى شود.

در کلمه ى «ربّک»، توهین به ذات پروردگار وجود دارد و نشانگر ضعف ایمان آنان است.

«قاعدون»، رفاه طلبى آنان را مى رساند، نه عزّت جویى را.

۲- مردم باید خود به اصلاح جامعه بپردازند، نه آنکه تنها از خداوند و رهبران دینى توقّع اصلاح داشته باشند. «فقاتلا إنّا ههنا قاعدون»

۳- آرزوى پیروزى بدون کوشش، خردمندانه نیست. «فقاتلا إنّا ههنا قاعدون»

 

تفسیر آیه ۲۵ سوره المائده:

قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ ﴿۲۵﴾
[موسى] گفت پروردگارا من جز اختیار شخص خود و برادرم را ندارم پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایى بینداز (۲۵)

نکته ها:

حضرت موسى علیه السلام، پس از یأس از حرکت بنى اسرائیل، به درگاه خداوند شکایت کرد.

درخواست فاصله افتادن، براى آن بود که آتش قهر الهى یاران موسى را نیز فرا نگیرد و تنها دشمنان به کیفر برسند، یا اینکه درخواست مى کرد با مرگ کفّار، میان آنان و دشمنان فاصله افتد.

در اینکه چرا حضرت موسى فقط از خود و برادرش یاد مى کند و از آن دو نفر پرهیزکار که با موسى همصدا شدند و مردم را براى ورود به شهر دعوت کردند یادى نمى کند، مفسّران سخنانى دارند، از جمله:

* موسى به ثبات قدم آن دو نفر هم اطمینان نداشت. [۱]

* چون آن دو نفر از سوى مردم به سنگسار تهدید شده بودند، لذا موسى گفت: خدایا! من هیچ قدرتى ندارم، حتّى آن دو نفر در معرض خطرند. [۲]

۱) تفسیر مراغى.

۲) تفسیر اطیب البیان.

 

پیام ها:

۱- غالب دعاهاى قرآنى با استمداد از اسم ربّ است. «قال ربّ…»

۲- در حالى همه ى مردم از ما بریده اند، به نجات دهنده ى اصلى متوسّل شویم. «فاذهب انت و ربّک… قال ربّ…»

۳- شکایت پیامبران به خداوند و نفرین، وقتى است که از ایمان واطاعت مردم مأیوس شوند. «ربّ انّى…»

۴- سرپیچى از جهاد، فسق است. «فافرُق بیننا وبین القوم الفاسقین»

۵ – یکى از بلاهاى اجتماعى دور شدن مردم از اولیاى خدا ومحروم شدن از فیض وجودشان است. «فافرُق بیننا وبین القوم الفاسقین»

۶- یکى از بلاها و سختى هاى مؤمنان، زندگى با فاسقان و در میان آنان بودن است. «فافرُق بیننا وبین القوم الفاسقین»

 

تفسیر آیه ۲۶ سوره المائده:

قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَهٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَهً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ ﴿۲۶﴾
[خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمین] چهل سال بر ایشان حرام شد [که] در بیابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور (۲۶)

نکته ها:

«یَتیهون» از ریشه ى «تیه» به معناى سرگردانى است. وبه صحراى سینا، محلّ سرگردانى آن قوم نیز گفته شده است، که چهل سال، در آن منطقه به سر بردند و از برکات زمین محروم ماندند.

داستان تخلّف بنى اسرائیل و قهر الهى و سرگردانى آنان در تیه، در فصل چهارم از سِفر اعداد، در تورات مطرح شده است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند ورود بنى اسرائیل به بیت المقدّس را به جهت تخلّف آنان از فرمان حضرت موسى، بر آنان و فرزندانشان تحریم کرد و بالاخره فرزندان فرزندان آنها موفّق به ورود شدند. (یعنى تا پدران و فرزندان آنان که مورد تحریم قرار گرفته بودند زنده بودند، ورود به ارض مقدّس حاصل نگردید.) [۱]

در روایات مى خوانیم: شبیه داستان بنى اسرائیل، براى مسلمانان هم پیش خواهد آمد. [۲]

در عدد اربعین (چهل) «اربعین سنه» رمزى است، که هم در قهر و هم در لطف الهى به کار مى رود. حضرت موسى براى گرفتن تورات، چهل شب در کوه طور ماند و مدّت آوارگى قوم یهود چهل سال بود.

گاهى اصلاح نسل جدید، با انقراض نسل قدیم است، «أربعین سنهیتیهون فى الارض» باید خودباختگان نظام فرعونى که قدر موسى را نمى دانند از دنیا بروند و نسل جدیدى در فضاى آزاد و با مشکلات زندگى صحرایى رشد کنند تا قدر زندگى در شهر و در سایه رهبران آسمانى را بدانند. در حدیث است که آنان در سرزمین «تیه» از دنیا رفتند و فرزندانشان وارد سرزمین مقدّس شدند.

۱) تفسیر عیّاشى.

۲) بحار، ج ۲۸، ص ۱۴ و ۳۰٫

 

پیام ها:

۱- کیفر فرار از جنگ، محرومیّت است. «فانّها محرّمه علیهم»

۲- سرگردانى، نوعى عذاب براى فاسقان است.«یتیهون فى الارض»

۳- قاعدین و فراریان از جبهه، باید از بعضى امکانات و مزایا محروم باشند. «فانّها محرّمه علیهم»

۴- انبیا، دلسوز مردمند. «فلا تأس»

۵ – براى فاسقان دلسوزى نکنید. «فلا تأس» (تنبیه مجرم، همچون داروى تلخ به نفع سلامت فرد و جامعه است.)

 

تفسیر آیه ۲۷ سوره المائده:

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ﴿۲۷﴾
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ایشان بخوان هنگامى که [هر یک از آن دو] قربانیى پیش داشتند پس از یکى از آن دو پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد [قابیل] گفت‏ حتما تو را خواهم کشت [هابیل] گفت‏ خدا فقط از تقواپیشگان مى ‏پذیرد (۲۷)

نکته ها:

شاید مراد از تلاوت به حقّ آن باشد که این ماجرا در تورات تحریف شده و با خرافات، آمیخته است و آنچه در قرآن آمده، حقّ است.

در روایات آمده است که هابیل، دامدار بود وبهترین گوسفند خود را براى قربانى آورد. و قابیل، کشاورز بود وبدترین قسمت زراعت خود را براى انفاق در راه خدا برگزید. [۱] قرآن مى فرماید: هرگز به خیر نمى رسید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید. «لن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون» [۲]

امام صادق علیه السلام فرمود: انگیزه قتلِ قابیل، حسادت او نسبت به پذیرش قربانى هابیل بود. [۳]

۱) کافى، ج ۸ص ۱۱۳٫

۲) آل عمران، ۹۲٫

۳) تفسیر نورالثقلین.

 

پیام ها:

۱- باید تاریخ گذشتگان را براى عبرت گرفتن خواند و بررسى کرد. «واتل»

۲- در نقل تاریخ باید به مسائل مهم پرداخت. («نبأ» یعنى خبر مهم)

۳- تاریخ را از افسانه جدا کنیم. «بالحقّ» (ماجراى قربانى هابیل وقابیل افسانه و داستان بى اساس نیست.)

۴- اصل، تقرّب به خداوند است نه قربانى، قربانى هرچه که مى خواهد، باشد. «اذ قرّبا قرباناً» («قرباناً» نکره آمده است)

۵ – پسر پیامبر بودن نقشى در ردّ یا قبول اعمال ندارد، بنابراین از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. «فتقبّل من احدهما ولم یُتقبّل من الاخر»

۶- تاریخ قتل وخونریزى همزمان با تاریخ انسان است. «نبأ ابنى آدم… لاقتلنّک»

۷- گاهى حسادت، تا برادرکشى هم پیش مى رود. «لاقتلنّک»

۸ – به تهدید کننده به قتل هم باید منطقى جواب داد. «انمّا یتقبّل اللّه»

۹- در قبول یا عدم قبول اعمال، انگیزه ها و خصلت ها مؤثّرند. «انّما یتقبّل اللّه من المتّقین»

۱۰- ملاک پذیرش اعمال، تقواست، نه شخصیّت افراد و نه نوع کار. «انّما یتقبّل اللّه من المتّقین»

۱۱- تفاوت در قبول و عدم قبول، براساس تقواست، نه تبعیض. «من المتّقین»

 

تفسیر آیه ۲۸ سوره المائده:

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿۲۸﴾
اگر دست ‏خود را به سوى من دراز کنى تا مرا بکشى من دستم را به سوى تو دراز نمى ‏کنم تا تو را بکشم چرا که من از خداوند پروردگار جهانیان مى‏ ترسم (۲۸)

نکته ها:

هابیل گفت: من قصد کشتن تو را ندارم، نه آنکه از خود هم دفاع نمى کنم، چون تسلیم قاتل شدن با تقوا سازگار نیست. «ما أنا بباسط یدى…»

 

پیام ها:

۱- در برخورد با حسود، آرام سخن بگوییم و آتش حسد را با نرمش در گفتار، خاموش کنیم. «ما أنا بباسط…»

۲- یکى از راه هاى نهى از منکر، آن است که به او اطمینان دهى که به او تجاوز و تعدّى نخواهى کرد. «ما أنا بباسط یدى…»

۳- آنچه ارزش دارد، نکشتن بر اساس خوف از خداست، نه به خاطر ناتوانى و سستى. «انّى أخاف اللّه»

۴- تقوا و خداترسى، عامل بازدارنده از گناه و تعدّى در حساس ترین حالات است. «انّى أخاف اللّه»

۵ – خوف از خداوند، یکى از آثار ایمان به ربوبیّت همه جانبه اوست. «انّى أخاف اللّه ربّ العالمین»

۶- عالم، مظهر ربوبیّت الهى است. «ربّ العالمین»

 

تفسیر آیه ۲۹ و ۳۰ سوره المائده:

إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ ﴿۲۹﴾
من مى‏ خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتیجه از اهل آتش باشى و این است‏ سزاى ستمگران (۲۹)
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۳۰﴾
پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد و وى را کشت و از زیانکاران شد (۳۰)

نکته ها:

امام باقرعلیه السلام به دنبال تلاوت آیه «فطوّعت له نفسه» فرمود: ابلیس به قابیل گفت: قربانى تو قبول نشد و قربانى برادرت هابیل قبول شد، اگر او زنده بماند در طول تاریخ نسل او بر نسل تو افتخار خواهند کرد که قربانى پدر ما پذیرفته شد واز پدر شما پذیرفته نشده است، بنابراین بهتر آن است که او را به قتل برسانى تا نسل تو ذلّت نکشد. [۱]

امام باقر علیه السلام فرمود: «من قتل مؤمناً متعمّداً أثبت اللّه على قاتله جمیع الذنوب وبرء المقتول منها، وذلک قوله تعالى: «انّى ارید أن تبوأ…»» هر که عمداً مؤمنى را بکشد، خداوند همه گناهان را به حساب قاتل ثبت مى کند و مقتول را از گناهان پاک مى کند. [۲]

معناى آیه، سکوت در مقابل ظالم به امید بخشش گناهان نیست.

در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مى خوانیم که محل حادثه، کوه قاسِیون در دمشق است. [۳]

امام سجادعلیه السلام فرمودند: نحوه ى کشتن را ابلیس به قابیل یاد داد. [۴]

۱) کافى، ج ۸، ص ۱۱۳٫

۲) تفسیر نورالثقلین.

۳) تفاسیر درّالمنثور.

۴) تفسیر نورالثقلین.

 

پیام ها:

۱- گناهان مقتول، به قاتل منتقل مى شود. «تبوء باثمى»

۲- در درگیرى ها مسئول خسارت آغازگر است. «اثمى واثمک»

۳- برادرکشى همان و دوزخى شدن همان. «فتکون من اصحاب النّار»

۴- ایمان به معاد، جزو عقاید اوّلیه انسان هاى روى زمین بوده است. «اصحاب النّار»

۵ – قاتل، هم به خود ظلم مى کند، هم به مقتول، هم به خانواده ى مقتول و هم به جامعه. «الظالمین»

۶- نفس انسان، با وسوسه، تلقین و تزیین، انسان را رام و خام مى کند و به گناه مى کشد. «فطوّعت له نفسه»

۷- هواى نفس مى تواند عواطف برادرى را نیز سرکوب کند. «فطوّعت له نفسه قتل اخیه»

۸ – فطرت پاک انسانى، از آدم کشى بیزار است، ولى نفس، این کار را خوب جلوه داده و انسان را به قتل وامى دارد. «فطوّعت»

۹- جنگ حقّ و باطل، از آغاز تاریخ زندگى بشر بوده است. «فقتله»

۱۰- مرگ انسان در زمین، با شهادت آغاز شد. «فقتله»

۱۱- پیروى از هواى نفس، خسارت است. «فقتله فأصبح من الخاسرین»

۱۲- قاتل، هم از درون گرفتار عذاب وجدان است و هم از بیرون مورد انتقاد مردم و هم گرفتار قصاص و عدل مى شود و کامى نمى گیرد. «فقتله فأصبح من الخاسرین»

۱۳- تسلّط وغلبه بر مخالف، همیشه نشانه ى سرافرازى نیست. «فقتله فأصبح من الخاسرین»

 

تفسیر آیه ۳۱ سوره المائده:

فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَهَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَهَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ ﴿۳۱﴾
پس خدا زاغى را برانگیخت که زمین را مى ‏کاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند [قابیل] گفت واى بر من آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از [زمره] پشیمانان گردید (۳۱)

نکته ها:

قابیل که مرتکب قتل برادر شد، چون دید درّندگان سراغ جسد او مى آیند، آن را به دوش کشید، امّا سودى ندید و هم چنان متحیّر بود. امّا همین که کار زاغ را در دفن کشته زاغ دیگرى دید، آموخت که جسد برادر را دفن کند.

«غُراب»، پرنده اى است شبیه به کلاغ، داراى نوک و پاهاى سرخ. [۱]

انسان هاى اوّلیه بسیار بى تجربه بودند، ولى خداوند دائماً لطف خود را از راه هاى گوناگون به انسان سرازیر نموده است.

امام سجادعلیه السلام فرمودند: خداوند دو زاغ فرستاد تا با هم درگیر شوند ویکى دیگرى را کشت سپس قاتل با منقار خود گودالى حفر کرده و کشته را دفن نمود. [۲]

امام سجادعلیه السلام فرمودند: «و الذّنوب التّى تورث النّدم قتل النّفْس» از گناهانى که سبب ندامت مى شود، کشتن انسان بى گناه است. [۳]

۱) قاموس قرآن.

۲) تفاسیر برهان وراهنما.

۳) بحار، ج ۷۳، ص ۳۷۵٫

 

پیام ها:

۱- گاهى حیوانات مأمور الهى اند و حرکت آنان به فرمان او و در مسیرى است که او مى خواهد. «فبعث اللّه غُراباً»

۲- بسیارى از معلومات بشر، از زندگى حیوانات الهام گرفته است. «فبعث اللّه غُراباً یبحث… لیریه»

۳- انسان باید همواره در پى آموختن باشد. اصل، آموختن و یادگیرى است، از هر طریقى، گرچه از طریق حیوانات باشد. «فبعث اللّه غراباً… لیریه»

۴- خداوند، گاهى انسان را با حیوانات کوچک آموزش مى دهد تا بفهماند زاغ هم مى تواند وسیله آموزش انسان باشد، پس نباید مغرور شد. «غراباً… لیریه»

۵ – جسد مرده را باید در زمین دفن کرد (در محفظه قراردادن، مومیایى کردن، سوزاندن و… صحیح نیست). «فى الارض… یوارى سوأه اخیه»

۶- مرده ى انسان نیز کرامت دارد ونباید خوراک حیوانات شود، بلکه باید دفن شود. «یوارى سوأه اخیه»

۷- ندامت، نشانه ى حقّ طلبى فطرت هاست. «فأصبح من النادمین»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۱۲ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر