سبز قامتدوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 115 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۱۵ – آیات ۴۲ تا ۴۵ سوره المائده

تفسیر قرآن کریم صفحه 115 - آیات 42 تا 45 سوره المائده

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۱۵

سوره: المائده

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۴۲ سوره المائده:

سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ﴿۴۲﴾
پذیرا و شنواى دروغ هستند [و] بسیار مال حرام مى ‏خورند پس اگر نزد تو آمدند [یا] میان آنان داورى کن یا از ایشان روى برتاب و اگر از آنان روى برتابى هرگز زیانى به تو نخواهند رسانید و اگر داورى مى ‏کنى پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست مى دارد (۴۲)

نکته ها:

بعضى از یهود که زناى محصنه کرده بودند، به اُمید نجات از کیفر سنگسار که در دین یهود نیز آمده است، [۱] براى داورى نزد پیامبر آمدند، غافل از آنکه حکم اسلام هم سنگسارکردن زناکار است، چون دیدند حکم اسلام نیز همان است، حاضر به پذیرش حکم پیامبر نشدند.

«سُحت» طبق روایات، رشوه و هدایایى است که براى انجام کارى داده شود. [۲] سُحت، در لغت، کار حرامى است که مایه ى ننگ صاحبش شود. [۳]

«سَمّاعون للکذِب» یا به معناى آن است که سخنان را با دقّت مى شنوند ونیّت دروغ بستن و تحریفِ آن را دارند و یا به معناى آن است که عوام یهود با علم به دروغگویى و تحریف گرى علماى خود، باز هم سخن آنان را گوش مى دهند و مى پذیرند.

آیه خطاب به پیامبر مى فرماید: گرچه علماى یهود در اندیشه آسیب رسانى به تو هستند و تو براى مکتب و جامعه اسلامى دغدغه دارى ولى خداوند نوید مى دهد که اگر مصلحت را در اعراض دانستى دغدغه اى نداشته باش. «وان تعرض عنهم فلن یضرّوک شیئاً»

۱) در تورات، سِفر تثنیه، فصل ۲۳، حکم زنا بیان شده است.

۲) وسائل، ج ۱۷، ص ۹۵٫

۳) مفردات راغب.

 

پیام ها:

۱- علماى یهود، رشوه خوار بودند، «أکّالون للسُّحت» و عوامشان مشتاق شنیدن دروغ. «سمّاعون للکذب» (تکرار «سمّاعون»، در دو آیه پى درپى شاید اشاره باشد به اینکه این روش، کم کم خصلت آنان شده است.)

۲- همزیستى مسلمانان با اهل کتاب، تا حدّى بود که آنان براى قضاوت، نزد پیامبر اسلام مى آمدند. «جاءوک»

۳- پیامبرصلى الله علیه وآله غیر از مسئولیّت نبوّت، مسئولیّت حکومت نیز داشت. «فاحکم بینهم أو أعرض عنهم»

۴- پیامبران، در امر حکومت و داورى، از طرف خداوند اختیاراتى دارند که طبق صلاحدید عمل کنند. «فاحکم … أو أعرض»

۵ – شعاع حکومت اسلامى، اهل کتاب را نیز در برمى گیرد. «فاحکم بینهم بالقسط»

۶- اگر حاکم اسلامى براى داورى بین کشورهاى غیر اسلامى انتخاب شد، باید عدالت، جرأت و صراحت را کاملاً مراعات کند. «فاحکم بینهم بالقسط»

۷- مسائل نژادى، منطقه اى، تعصب هاى گروهى، تمایلات شخصى و تهدیدها نباید در قضاوت ها تأثیر بگذارد. «فاحکم بینهم بالقسط»

۸ – عدالت همیشه و با هر گروه، یک ارزش خداپسند است. «فاحکم بینهم بالقسط انّ اللّه یحبّ المقسطین»

 

تفسیر آیه ۴۳ سوره المائده:

وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاهُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُولَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ ﴿۴۳﴾
و چگونه تو را داور قرار مى‏ دهند با آنکه تورات نزد آنان است که در آن حکم خدا [آمده] ست‏ سپس آنان بعد از این [طلب داورى] پشت مى کنند و [واقعا] آنان مؤمن نیستند (۴۳)

نکته ها:

همان گونه که در آیه ى قبل گفتیم، دلیل مراجعه یهودیان به پیامبر اسلام، پیدا کردن راهى براى تخفیف مجازات بود و آنان با اینکه به تورات دسترسى داشتند و پاسخگوى نیازهاى آنان بود، ولى دنبال قانون ساده ترى مى گشتند.

 

پیام ها:

۱- همه ى تورات تحریف نشده است. «عندهم التوراه فیها حکم اللّه»

۲- کاش اهل کتاب، نسبت به احکام کتاب خودشان پایبند بودند. «و عندهم التوراه فیها حکم اللَّه»

۳- آنچه براى گروهى مهم است، تخفیف در قانون است، نه ایمان به قانون و انجام وظیفه. (به همین دلیل با داشتن قانون تورات براى پیدا کردن راه مجازات آسان ترى نزد پیامبرصلى الله علیه وآله مى آمدند). «ثمّ یتولّون بعد ذلک»

۴- علامت ایمان، تسلیم بودن در برابر قانون است. «و ما اولئک بالمؤمنین»

 

تفسیر آیه ۴۴ سوره المائده:

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ ﴿۴۴﴾
ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایى بود نازل کردیم پیامبرانى که تسلیم [فرمان خدا] بودند به موجب آن براى یهود داورى میکردند و [همچنین] الهیون و دانشمندان به سبب آنچه از کتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند پس از مردم نترسید و از من بترسید و آیات مرا به بهاى ناچیزى مفروشید و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکرده‏ اند آنان خود کافرانند (۴۴)

نکته ها:

«ربّانى» از «ربّان»، به معناى تربیت کننده است. به گفته بعضى، «ربّانى» کسى است که با «ربّ العالمین» پیوند خورده، با علم وعمل، خدایى شده وتربیت مردم را بر عهده دارد.

از حضرت على علیه السلام نقل شده که فرمود: «أنَا ربّانىّ هذه الاُمّه» ربّانى این امّت من هستم. [۱] امام صادق علیه السلام نیز فرمود: ربّانیّون، اهل بیت پیامبرعلیهم السلام مى باشند. [۲]

 

«حِبْر» به معناى اثر نیک است. چون عالمان در جامعه منشأ اثر نیکند، به آنان حِبْر و اَحبار گفته مى شود. به ابن عباس هم لقب «حِبر الاُمّه» داده اند.

رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: کسى که حتّى به مقدار دو درهم قضاوت ناحقّ کند، مشمول جمله ى آخر این آیه مى شود. [۳] «هم الکافرون»

۱) تفسیر مراغى.

۲) تفسیر صافى.

۳) تفسیر صافى ؛ کافى، ج ۷، ص ۴۰۸٫

 

پیام ها:

۱- ضمن توجّه به تحریف تورات موجود، باید از اصل کتب آسمانى تجلیل کرد. «فیها هُدىً و نورٌ»

۲- گرچه تورات بر موسى علیه السلام نازل شد، ولى همه ى انبیا و علماى پس از او مأمور بودند طبق آن حکم کنند. «یحکم بها النبیّون»

۳- قوانین مستند بر وحى را باید پذیرفت. (لازمه ى وجوب قضاوت بر انبیا و علما، قبول کردن مردم است) «یحکم بها النبیّون…»

۴- انبیا، از پیش خود حکمى ندارند، بلکه تسلیم حکم خدایند. «أسلموا»

۵ – اسلام (تسلیم خدا بودن)، دین همه ى موحّدان است، انبیاى بنى اسرائیل هم با جمله ى «أسلموا» توصیف شده اند. «النبیّون الّذین اسلموا»

۶- علماى هر امت، مسئول اجراى احکام الهى در میان مردم هستند. (ولایت فقیه، ریشه در تمام ادیان دارد) «یحکم بها النبیّون… والربّانیّون والاحبار»

۷- سلسله مراتب باید مراعات شود. ابتدا انبیا، سپس امامان و آنگاه علما. «النبیّون… والربّانیّون والاحبار»

۸ – یهود، انبیاى متعدّد داشتند. «یحکم بها النبیّون…»

۹- تورات، قوانین قضایى و حکومتى دارد و محور قضاوت بوده است. «یحکم بها النبیّون…»

۱۰- نور و هدایت زمانى در جامعه جریان پیدا مى کند که بر اساس کتاب آسمانى، قضاوت و حکومت شود. «فیها هدىً و نور یحکم بها»

۱۱- راه حفظ کتب آسمانى، عمل و قضاوت و حکومت بر طبق آن است. «یحکم بها… بما استحفظوا» (بنابر اینکه مراد از استحفاظ، حفاظت همه جانبه آن باشد)

۱۲- علما باید محافظ مکتب باشند. «بما استحفظوا من کتاب اللَّه»

۱۳- قضاوت، مسئولیّت عالمان است. «یحکم بها… الربّانیون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب اللَّه»

۱۴- عالمان و قضات، دو رسالت بزرگ بر دوش دارند:

الف: حکم خدا را از ترس مردم تغییر ندهند. «فلا تخشوا النّاس»

ب: به طمع مال دنیا، دچار کتمان و لغزش نشوند. «و لاتشتروا بایاتى ثمناً قلیلاً»

۱۵- انحراف در قضاوت، کفر است. «ومن لم یحکم بماانزل اللَّه فاولئک هم الکافرون»

۱۶- در قضاوت، صراحت، جرأت وقاطعیّت لازم است ونباید تحت تأثیر تهدید و جوّسازى ها قرار گرفت. «فلاتخشوا النّاس»

۱۷- خشیت الهى، ضامن قضاوت عادلانه است. «یحکم… فلاتخشوا النّاس واخشون»

۱۸- تحریف، سکوت، کتمان و حکم به غیر فرمان خدا، اگرچه به قیمت بدست آوردن همه ى دنیا باشد خسارت است. «ولاتشتروا… ثمناً قلیلا… فاولئک هم الکافرون» (چون کلّ دنیا «متاع قلیل» است) [۱]

۱۹- با داشتن قانون آسمانى، سراغ قوانین شرق و غرب رفتن کفر است و چنین قوانینى اعتبارى ندارد. «و من لم یحکم بما أنزل اللّه فاولئک هم الکافرون»

۲۰- کسى که شرایط قضاوت به حقّ برایش فراهم شود، ولى خود را منزوى کند کفر ورزیده است. «و من لم یحکم بما انزل اللَّه فاولئک هم الکافرون»

۲۱- سکوت و کتمان در برابر طاغوت ها، دین فروشى در برابر سرمایه داران و عوام فریبى، از خطراتى است که علما را تهدید مى کند. «فلاتخشوا النّاس… و لاتشتروا…»

۲۲- علماى ترسو و حریص، در دیندارى و حفاظت از کتاب آسمانى سست هستند. «فلا تخشوا النّاس… و لاتشتروا بایاتى ثمناً قلیلاً»

۲۳- درآمد حاصل از قضاوت ناحقّ، درآمدى نامشروع است. «لاتشتروا بایاتى…»

۲۴- ترس و حرص سبب انحراف در قضاوت و انحراف در قضاوت سبب کفر است. «فلاتخشوهم… ولاتشتروا….فاولئک هم الکافرون»

۱) انّ الذین یفترون على اللَّه الکذب لایفلحون. متاع قلیل ولهم عذاب الیم». نحل، ۱۱۶ تا ۱۱۷٫

 

تفسیر آیه ۴۵ سوره المائده:

وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَهٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۴۵﴾
و در [تورات] بر آنان مقرر کردیم که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مى‏ باشد و زخمها [نیز به همان ترتیب] قصاصى دارند و هر که از آن [قصاص]درگذرد پس آن کفاره [گناهان] او خواهد بود و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکرده‏ اند آنان خود ستمگرانند (۴۵)

نکته ها:

در آیه ى قبل گفته شد که تورات هدایت و نور است، در این آیه، قانون قصاص مطرح شده و شاید نشان آن باشد که قانون قصاص درجامعه، سبب نور وهدایت است. همان گونه که در آیه دیگر مى خوانیم: «ولکم فى القصاص حیوه» [۱] براى شما در قصاص حیات وزندگى است.

نام بردن از چشم وگوش در قانون قصاص از باب نمونه است وگرنه آسیب به هر عضوى قصاص دارد. [۲]

امام صادق علیه السلام درباره ى این آیه فرمود: خداوند به اندازه آنچه از قصاص عفو شود، از گناهان او مى بخشد. [۳]

در تورات، «دیه» نیست، مجرم یا قصاص مى شود یا عفو. امّا در اسلام، دیه به عنوان راه سوّم مطرح است. [۴]

۱) بقره، ۱۷۹٫

۲) تفسیر اطیب البیان.

۳) کافى، ج ۷، ص ۳۵۸٫

۴) تفسیر قرطبى.

 

پیام ها:

۱- همه ى انسان ها، از هر نژاد و قبیله، فقیر و غنى، در مقابل قانون یکسانند، و خون کسى رنگین تر از دیگرى نیست. [۱] «النّفس بالنفس»

۲- قصاص، در ادیان پیشین هم بوده است. [۲] «کتبنا علیهم فیها» (اسلام و ادیان دیگر، قوانین مشابهى دارند.)

۳- صدقه، تنها انفاق مالى نیست، عفو و گذشت از مجرم هم نوعى صدقه است. «فمن تصدّق به»

۴- عفو ما از مجرم، عفو الهى را بدنبال دارد. «فهو کفّاره له» (شاید هم مراد این باشد که عفو ما، کفاره گناه مجرم باشد و او در قیامت، به خاطر عفو ما گرفتار عذاب نشود) [۳]

۵ – در اسلام همراه مسائل کیفرى، مسائل اخلاقى هم مطرح است. «وکتبنا علیهم فیها… قصاص فمن تصدّق به»

۶- جریمه ى مالى و حبس، به تنهایى نمى تواند عاملى براى بازداشتن مجرم از جرم باشد. «النّفس بالنّفس»

۷- اگر حکم خدا جارى نشود، ظلم جامعه را فرا مى گیرد. «و من لم یحکم بما انزل اللّه فأولئک هم الظالمون»

۱) البتّه میان زن ومرد در حکم قصاص، تفاوت هاى حکیمانه اى در کتب فقهى بیان شده است.

۲) تورات، سِفر خروج، فصل ۲۱، ۲۳ و ۲۶٫

۳) تفسیر المیزان.

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۱۵ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر