سبز قامتشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 137 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۳۷ – آیات ۷۴ تا ۸۱ سوره الانعام

تفسیر قرآن کریم صفحه 137 - آیات 74 تا 81 سوره الانعام

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۳۷

سوره: الانعام

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۷۴ سوره الانعام:

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَهً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۷۴﴾
و [یاد کن] هنگامى را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت آیا بتان را خدایان [خود] مى‏ گیرى من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مى ‏بینم (۷۴)

نکته ها:

کلمه ى «أب» بطور طبیعى به معناى پدر است، ولى به معناى جدّ مادرى، عمو و مربّى هم گفته مى شود. چنانکه فرزندان یعقوب به پدران و عموى پدر خود حضرت اسماعیل نیز اب گفتند: «نعبد الهک و اله آبائک ابراهیم و اسماعیل و اسحاق» [۱] وپیامبر اسلام صلى الله علیه وآله نیز فرمود: «أنا و علىّ أبَوا هذه الاُمّه» [۲] ، من و على، پدران این اُمّتیم. آزر، عموى ابراهیم بود، نه پدرش. پدران ابراهیم همه موحّد بوده اند.

از علماى اهل سنّت نیز، طبرى، آلوسى و سیوطى مى گویند: آزر پدر ابراهیم نبوده است. به علاوه، ابراهیم به پدر و مادر خویش دعا کرد: «ربّنَا اغفِر لى و لوالدىّ…» [۳] در حالى که مسلمان حقّ ندارد براى مشرک طلب مغفرت کند، هرچند فامیل او باشد.

از مجموع اینها برمى آید که «أب» در این آیه به معناى پدر نیست. به علاوه نام پدر ابراهیم علیه السلام در کتب تاریخ، «تارُخ» ذکر شده است، نه آزر. [۴]

استغفار حضرت ابراهیم براى عمویش آزر نیز قبل از روشن شدن روحیّه ى کفر او و به خاطر وعده اى بود که به او داده بود، و چون فهمید که حقّ پذیر نیست، از او تبرّى جست و جدا شد. «فلمّا تبیّن له انّه عدوٌّ للّه تبرّأ منه» [۵]

۱) بقره، ۱۳۳٫

۲) بحار، ج ۱۶، ص ۳۶۴٫

۳) ابراهیم، ۴۱٫

۴) تفسیر المیزان.

۵) توبه، ۱۱۴٫

 

پیام ها:

۱- خویشاوندى، مانع نهى از منکر نیست. «اذ قال ابراهیم لابیه…»

۲- ملاک در برخورد، حقّ است نه سنّ و سال. «قال ابراهیم لابیه»

(حضرت ابراهیم به عموى خود که سن بیشتر داشته، آشکارا حقّ را بیان کرده و هشدار داده است.)

۳- در شیوه ى دعوت به حق، باید از بستگان نزدیک شروع کرد. «لابیه» و باید از مسائل اصلى سخن گفت. «أتتّخذ اصناماً آلهه»

۴- سابقه ى شرک وبت پرستى، به پیش از رسالت حضرت ابراهیم بازمى گردد. «أتتّخذ اصناماً»

۵ – اکثریّت، سابقه و سنّ، باطل را تبدیل به حقّ نمى کند و همه جا ارزش نیست. «أراک و قومک فى ضلال»

۶- بت پرستى، انحرافى است که وجدان هاى سالم و عقل، از آن انتقاد مى کنند. «أتتّخذ أصناماً… ضلال مبین»

۷- گرچه ابراهیم علیه السلام حلیم بود، «اِنّ أبراهیم لاوّاه حلیم» [۱] و پیامبر باید حتّى با فرعون هم نرم حرف بزند، ولى لحن برخورد حضرت ابراهیم در این آیه، به خاطر اصرار عمویش بر کفر بود. «اِنّى اراک و قومک فى ضلال مبین»

۱) توبه، ۱۱۴٫

 

تفسیر آیه ۷۵ سوره الانعام:

وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ ﴿۷۵﴾
و این گونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین‏ کنندگان باشد (۷۵)

نکته ها:

درباره ى ملکوت، بزرگان سخنانى گفته اند که برخى را در اینجا نقل مى کنیم:

کلمه ى «ملکوت» از «ملک» است و «واو» و «تاء» براى تأکید و مبالغه به آن افزوده شده است. ملکوت آسمان ها یعنى مالکیّت مطلق و حقیقى خداوند نسبت به آنها و مشاهده ملکوت یعنى مشاهده اشیا از جهت انتساب آنها با خداوند. دید ملکوتى یعنى درک توحید در هستى و باطل بودن شرک. [۱]

عوالم هستى به چهار بخش تقسیم شده است: لاهوت (عالم الوهیّت که جز خدا کسى از آن آگاه نیست)، جبروت (عالم مجرّدات)، ملکوت (عالم اجسام) و ناسوت (عالم کون و فساد و تغییر و تحوّلات). [۲]

عالم ملکوت، عالم اسرار و نظم و شگفتى ها و جهان غیب است. [۳]

ملکوت آسمان ها، عجایب آنها است. [۴]

ابراهیم با دیدن ملکوت آسمان ها و زمین، بیشتر با سنّت، خلقت، حکمت و ربوبیّت الهى آشنا شد. به فرموده ى امام باقر علیه السلام خداوند به چشم ابراهیم علیه السلام، قدرت و نورى بخشید که عمق آسمان ها و عرش و زمین را مشاهده مى کرد. [۵]

استدلال محکم و برخورد علمى با دیگران، نیازمند ایمان قلبى است. حضرت ابراهیم هم پس از یقین، «لیکون من الموقنین» وارد استدلال مى شود که در آیات پس از این مى آید. [۶]

حرف واو در جمله ى «ولیکون من الموقنین» رمز آن است که دید ملکوتى چند هدف داشته که یکى از آن اهداف، به یقین رسیدن حضرت ابراهیم بوده است.

۱) تفسیر المیزان.

۲) تفسیر اطیب البیان.

۳) قاموس، معجم الوسیط.

۴) تفسیر روح المعانى.

۵) تفسیر نورالثقلین.

۶) تفسیر المیزان.

 

پیام ها:

۱- آنکه حقّ را شناخت و به آن دعوت کرد و از چیزى نهراسید، خداوند «دیدِ ملکوتى» به او مى بخشد. (همچون حضرت ابراهیم، به مقتضاى آیه قبل) «و کذلک نُرِى ابراهیم ملکوت…» آرى، یک جوان هم مى تواند با رشد معنوى، به دید ملکوتى دست یابد. چون طبق تفاسیر متعدّد، ابراهیم در آن زمان نوجوان بود.

۲- انبیا، از هدایت ویژه ى خداوند برخوردارند. «و کذلک نُرِى ابراهیم»

۳- یقین، عالى ترین درجه ى ایمان است. «و لیکون من الموقنین»

۴- به یقین رسیدن، نیاز به امداد الهى دارد. «نُرِى… الموقنین»

 

تفسیر آیه ۷۶ سوره الانعام:

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿۷۶﴾
پس چون شب بر او پرده افکند ستاره‏ اى دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد گفت غروب ‏کنندگان را دوست ندارم (۷۶)

نکته ها:

در زمان ابراهیم علیه السلام ستاره پرستى رایج بوده و ستاره را در تدبیر هستى مؤثّر مى پنداشتند.

سؤال: آیا پیامبر بزرگى همچون حضرت ابراهیم حتّى براى یک لحظه مى تواند ستاره یا ماه و یا خورشید را بپرستد؟

پاسخ: مجادله و گفتگوى حضرت ابراهیم با مشرکان، از باب مماشات و نشان دادن نرمش در بحث، براى رد عقیده ى طرف است، نه اینکه عقیده ى قلبى او باشد زیرا شرک با عصمت منافات دارد. گفتن کلمه ى «یا قوم» در دو آیه ى بعد نشانه ى مماشات در گفتن «هذا ربّى» است، به همین دلیل وقتى غروب ماه و خورشید را مى بیند، مى گوید: من از شرک شما بیزارم، و نمى گوید از شرک خودم (آیه ۷۸).

به علاوه در آیه ى قبل خواندیم که خداوند، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان داد و او به یقین رسید و آغاز این آیه با حرف «فاء» شروع شد، یعنى نتیجه آن ملکوت و یقین این نوع استدلال بود.

موجودى که طلوع و غروب دارد، محکوم قوانین است نه حاکم بر آنها. ابراهیم، ابتدا موقّتاً پذیرش آن را اظهار مى کند تا بعد با استدلال ردّ کند.

 

پیام ها:

۱- یکى از شیوه هاى احتجاج، اظهار همراهى با عقیده ى باطل و سپس ردّ کردن آن است. «هذا ربّى»

۲- بیدار کردن فطرت ها، فعال کردن اندیشه ها و توجّه به احساسات، از بهترین شیوه هاى تبلیغ است. «لا اُحبّ الافلین»

۳- محبوب واقعى کسى است که محدود به مکان، زمان و موقّت نباشد. «لاأحبّ الافلین»

۴- معبود، باید محبوب و عبادت باید عاشقانه باشد، روح دین، عشق است. «لاأحبّ الافلین»

 

تفسیر آیه ۷۷ سوره الانعام:

فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ﴿۷۷﴾
و چون ماه را در حال طلوع دید گفت این پروردگار من است آنگاه چون ناپدید شد گفت اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم (۷۷)

نکته ها:

کلمه ى «بازغ» از «بزغ»، به معناى شکافتن وجارى ساختن خون است. امّا در اینجا گویا طلوع خورشید و ماه، پرده ى تاریکى شب را مى شکافد و سرخى کم رنگى در اطراف خود پدید مى آورد. [۴۰۱]

ابراهیم علیه السلام هم با ستاره پرستان برخورد کرد، هم با ماه و خورشید پرستان. [۴۰۲] به گفته ى بسیارى از مفسّران، گفتگوى حضرت ابراهیم با مشرکین منطقه ى بابل بود.

انسان در هر فرضیه اى که به بن بست رسید، باید بدون لجاجت، مسیر را عوض کند. بر خلاف مشهور که مى گویند: مرد آن است که روى حرف خود بایستد و پافشارى کند، این آیه به ما مى گوید: مرد آن است که حرفش «حقّ» باشد، گرچه با تغییر موضع باشد.

۴۰۱) تفسیر نمونه.

۴۰۲) تفسیر نورالثقلین.

 

پیام ها:

پیام هاى ۱ و ۲ و ۳ آیه ى قبل، در اینجا نیز موضوعیّت دارد.

۴- در انتقاد، باید از روش گام به گام بهره گرفت. در آیه ى قبل فرمود: من «آفلین» را دوست ندارم. ولى اینجا مى فرماید: پرستش ماه، انحراف و ضلالت است.

۵ – در راه شناخت، باید به فیض و هدایت الهى تکیه کرد و بدون آن، نمى توان به سرچشمه ى زلال معارف رسید. [۱] «لئن لم یهدنى ربّى»

۶- در درون انسان، گمشده اى است که گاهى در پیدا کردن آن، سراغ مصداق هاى گوناگون (و گاهى انحرافى) مى رود. «هذا ربّى» در دو آیه پى درپى آمده است.

۷- انبیا هم به هدایت الهى نیازمندند. «لئن لم یهدنى ربّى»

۸ – هدایتگرى از شئون ربوبیّت است. «یهدنى ربّى»

۱) تفسیر المیزان.

 

تفسیر آیه ۷۸ سوره الانعام:

فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ﴿۷۸﴾
پس چون خورشید را برآمده دید گفت این پروردگار من است این بزرگتر است و هنگامى که افول کرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شریک مى‏ سازید بیزارم (۷۸)

نکته ها:

در این آیه نیز ابراهیم علیه السلام در مقام بحث و گفتگو است، نه در مقام بیان عقیده ى شخصى، و همچنان که گذشت کلمه ى «یا قوم» و نیز «ممّا تشرکون» (شرک مى ورزید، نه مى ورزم) دلیل آن است که خود آن حضرت، ماه و خورشید و ستاره را نمى پرستیده است. [۱]

۱) تفسیر اطیب البیان.

 

پیام ها:

پیام هاى ۱ و ۲ و ۳ آیه ۷۶، در اینجا نیز مورد استفاده است.

۴- کوچکى و بزرگى اجسام مهم نیست، همه آنها چون متغیّر و ناپایدارند، پس نمى توانند خدا باشند. «هذا أکبر»

۵ – شیوه ى تعلیم حقّ یا انتقاد از باطل، باید گام به گام باشد. ابتدا نفى ستاره و ماه و در نهایت خورشید. «فلمّا رءا الشمس… قال»

۶- برائت از شرک، «فریاد ابراهیمى» است. «اِنّى برى ء ممّا تشرکون»

۷- برائت از «شرک» است، نه از «افراد». «ممّا تشرکون»، نه «منکم».

۸ – برائت جستن، باید پس از بیان برهان و استدلال باشد. (اوّل افول و غروب را مطرح کرد، بعد برائت از شرک را). «فلمّا أفلت قال…»

 

تفسیر آیه ۷۹ سوره الانعام:

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۷۹﴾
من از روى اخلاص پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم (۷۹)

نکته ها:

عبور از افول و ناپایدارى و رسیدن به ثبات، جلوه اى از دید ملکوتى است که خداوند به حضرت ابراهیم داده است.

«حَنیف» از «حنف»، به معناى خالص وبى انحراف، وگرایش به راه حقّ ومستقیم است.

«فَطر» که به معناى آفریدن است، در اصل، مفهوم شکافتن را دارد. شاید اشاره به علم روز داشته باشد که مى گوید: جهان در آغاز، توده ى واحدى بوده، سپس از هم شکافته و کرات آسمانى یکى پس از دیگرى پدید آمده است. [۴۰۵]

۴۰۵) تفسیر نمونه.

 

پیام ها:

۱- همین که راه حقّ براى ما روشن شد، با قاطعیّت اعلام کنیم و از تنهایى نهراسیم. «اِنّى وَجّهت»

۲- کسى که از پرستش بت هایى جزیى، مادّى، محدود و فانى بگذرد، به معبودى کلّى، معنوى، بى نهایت و ابدى مى رسد. «للّذى فطر السموات والارض»

۳- در جلوه ها غرق نشوید که دیر یا زود، رنگ مى بازند، به خدا توجّه کنید که جلوه آفرین است. «فَطَر السموات والارض»

۴- انسان مى تواند به جایى برسد که عقائد باطل نسل ها و عصرها را درهم بشکند. «و ما أنا من المشرکین»

۵ – توحید ناب، همراه با برائت از شرک است. «و ما أنا من المشرکین»

 

تفسیر آیه ۸۰ سوره الانعام:

وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّی فِی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ رَبِّی شَیْئًا وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ ﴿۸۰﴾
و قومش با او به ستیزه پرداختند گفت آیا با من در باره خدا محاجه مى ‏کنید و حال آنکه او مرا راهنمایى کرده است و من از آنچه شریک او مى‏ سازید بیمى ندارم مگر آنکه پروردگارم چیزى بخواهد علم پروردگارم به هر چیزى احاطه یافته است پس آیا متذکر نمى ‏شوید (۸۰)

پیام ها:

۱- اهل باطل، تعصّب دارند. «حاجّه قومه» (آنگونه که اگر بدهکار را آرام بگذارند طلبکار مى شود، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرک خود، قد علم کرده احتجاج مى کنند)

۲- تعصّب و پافشارى اهل باطل، شگفت آور است. «أتحاجّونى فى اللَّه»

۳- موحّد، حتّى اگر تنها باشد، از مقابله با یک جمعیّت نگرانى ندارد. «أتحاجّونى فى اللَّه… و لا اخاف…»

۴- حقّ جویى از انسان است ولى هدایت از خداست. «هَدانِ» (حتّى انبیا نیاز به هدایت الهى دارند)

۵ – آنکه مشمول هدایت الهى شود، بیم ندارد. «هَدانِ ولا أخاف»

۶- نترسیدن از غیر خدا، نشانه ى توحید است. «لا أخاف» (مشرکین، حضرت ابراهیم را به خطر و انتقام بت ها تهدید مى کردند)

۷- از ریشه هاى شرک، گمان ضرر و ترس از آسیب رسانى بت ها و طاغوت ها مى باشد. «لا أخاف ما تشرکون» (ترس موهوم از بت ها، سبب پافشارى و تعصّب بر بت پرستى بود)

۸ – تأثیر و نقش هر پدیده اى وابسته به اراده خداوند است. «لا أخاف ما تشرکون به الاّ ان یشاء ربّى»

۹- ربوبیّت، سزاوار کسى است که احاطه ى علمى دارد. «وسع ربّى کلّ شى ء علماً»

۱۰- حقیقت، امرى فطرى و وجدانى است که براى شناخت آن، تذکّر کافى است. «أفلا تتذکّرون»

 

تفسیر آیه ۸۱ سوره الانعام:

وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۱﴾
و چگونه از آنچه شریک [خدا] مى‏ گردانید بترسم با آنکه شما خود از اینکه چیزى را شریک خدا ساخته‏ اید که [خدا] دلیلى در باره آن بر شما نازل نکرده است نمى‏ هراسید پس اگر میدانید کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنى سزاوارتر است (۸۱)

نکته ها:

کلمه ى «سلطان»، به معناى دلیل و حجّت و برهان است.

بر خلاف آنان که ترس را انگیزه ى اعتقاد به خداوند مى دانند، این آیه، ترس را انگیزه ى شرک مى داند.

 

پیام ها:

۱- از تهدیدات موهوم، نهراسید. «کیف أخاف ما أشرکتم»

۲- امنیّت روحى، در پرتو توحید حاصل مى گردد. «کیف أخاف ما أشرکتم»

۳- عقائد دینى باید بر اساس دلیل و برهان باشد. «کیف ما أشرکتم باللَّه ما لم یُنزّل به علیکم سلطانا»

۳- در بحث و مناظره، نباید تعصّب مردم را تحریک کرد. «فأىّ الفریقین» و نفرمود: ما در امان و شما در خطرید.

۵ – علم صحیح، وسیله راهیابى به خداست، اگر آن را درست به کار گیریم، به نتایج صحیح مى رسیم. «ان کنتم تعلمون»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۳۷ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر