سبز قامتدوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 141 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۴۱ – آیات ۱۰۲ تا ۱۱۰ سوره الانعام

تفسیر قرآن کریم صفحه 141 - آیات 102 تا 110 سوره الانعام

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۴۱

سوره: الانعام

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۱۰۲ سوره الانعام:

ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ﴿۱۰۲﴾
این است‏ خدا پروردگار شما هیچ معبودى جز او نیست آفریننده هر چیزى است پس او را بپرستید و او بر هر چیزى نگهبان است (۱۰۲)

نکته ها:

کلمه ى «بدیع» به معناى آفریدن ابتکارى است (نه تقلیدى).

آنکه آسمان ها و زمین را بدون تقلید و نقشه ى قبلى آفرید، چه نیازى به فرزند و همسر دارد؟ او با یک اراده، آنچه را بخواهد خلق مى کند.

«خالق کلّ شى ء» توحید در خلق است و «هو على کلّ شى وکیل» توحید در امر است. «له الخلق والامر» [۱].

۱) اعراف، ۵۴٫

 

پیام ها:

۱- آفریدگار جهان، توانمند است ونیازى به همسر وفرزند ندارد. «بدیع السموات»

۲- خدایى را که قرآن معرفى مى کند، با خدایى که دیگران عقیده دارند مقایسه کنید. «ذلکم اللَّه»

۳- در عقیده ى اسلامى، آفریدگار و پروردگار یکى است. «ربّکم… خالق کلّ شى ء» (امّا مشرکین، خالق را اللَّه مى دانند، ولى عقیده به چندین ربّ دارند).

۴- خالقیّت مطلقه ى خدا، دلیل توحید است. «لا اله الاّ هو خالق کلّ شى ء»

۵ – هم آفرینش به دست خداست، هم بقا و ثبات هر چیز به اراده ى اوست. «خالق – وکیل»

۶- ربوبیّت وخالقیّت خدا، فلسفه ى پرستش است. «ربّکم… خالق کلّ شى ء فاعبدوه»

 

تفسیر آیه ۱۰۳ سوره الانعام:

لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ﴿۱۰۳﴾
چشمها او را درنمى‏ یابند و اوست که دیدگان را درمى‏ یابد و او لطیف آگاه است (۱۰۳)

نکته ها:

کلمه ى «بَصَر» هم به معناى چشم است و هم به معناى بصیرت. [۱] بنابراین آیه را مى توان چنین معنا کرد: نه چشم ظاهرى، خداوند را مى بیند و نه دل به عمق معرفت او راهى دارد.

«لطیف» چند معنى دارد: ۱- آنکه عطاى خود را کم بشمارد و طاعت مردم را بسیار،

۲- دقیق، رسیدگى پنهانى به امور و باریک بینى، ۳- خالق اشیاى ظریف و ناپیدا.

۴- اهل مدارا و رفاقت، ۵ – پاداش دهنده ى اهل وفا و بخشاینده ى اهل جفا.

امام رضاعلیه السلام فرمود: «لایقع الاوهام و لایُدرک کیف هو»، افکار و اوهام بر خداوند احاطه ندارد و ذات او آنگونه که هست قابل ادراک نیست. [۲]

خداوند، هرگز دیدنى نیست. همین که حضرت موسى از زبان مردم درخواست دیدن خدا را نمود، پاسخ شنید: «لَن تَرانِى» [۳] هرگز مرا نخواهى دید. برخى از اهل سنّت گفته اند: خدا در قیامت دیده مى شود و به آیاتى همچون «الى ربّها ناظِرَه» [۴] استدلال مى کنند. [۵] غافل از آنکه خداوند، جسم و مادّه نیست و مراد از نظر به خداوند، نگاه با چشم دل است، زیرا دیدن با چشم، در جایى است که چیزى داراى جسم، مکان، محدودیّت، رنگ و… باشد و همه ى اینها نشانه ى نیاز و عجز است که خداوند از این نقص ها مبرّا مى باشد.

امام على علیه السلام مى فرماید: نه تنها چشم او را نمى بیند، بلکه وهم و فکر نیز نمى تواند بر او احاطه پیدا کند. [۶] سعدى در ترسیم این مطلب مى گوید:

اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم و از آنچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم

مراد از جمله ى «یدرک الابصار»، علم او به دیده هاى انسان است، مانند «سمیع» و «بصیر» که به معناى علم او به شنیدنى ها و دیدنى هاست.

۱) مفردات راغب.

۲) تفسیر برهان.

۳) اعراف، ۱۴۳٫

۴) قیامت، ۲۳٫

۵) تفسیرالمنار.

۶) تفسیر صافى.

 

پیام ها:

۱- خداوند، جسم مادّى نیست. «لاتدرکه الابصار»

۲- هیچ کس از ذات خداوند آگاه نیست. «هو اللطیف»

۳- هیچ پرده و مانعى جلوى علم خدا را نمى گیرد. «هواللطیف الخبیر»

۴- با اینکه زشتى هاى ما را مى داند باز هم به ما لطف دارد. «وهو اللطیف الخبیر»

۵ – خداوند به همه ى لطائف و رموز هستى آگاه است. «هواللطیف الخبیر»

 

تفسیر آیه ۱۰۴ سوره الانعام:

قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ﴿۱۰۴﴾
به راستى رهنمودهایى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر که به دیده بصیرت بنگرد به سود خود او و هر کس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست و من بر شما نگهبان نیستم (۱۰۴)

نکته ها:

از آیه ى ۹۵ تا اینجا در معرّفى خدا و انتقاد از شرک بود، این آیه به منزله ى نتیجه و خلاصه ى آیات گذشته است.

مشابه این آیه در قرآن زیاد است که نتیجه ى ایمان وکفر، خوبى وبدى، یا بصیرت وکوردلىِ انسان را متوجّه خود او مى داند. همچون:

* «لها ما کَسَبَت وعلیها ما اکتسبت» [۱]

* «مَن عَمِلَ صالحاً فلنفسه ومَن اَساء فَعَلیها» [۲]

* «اِن أحسنتُم أحسنتُم لانفُسِکم و اِن أساتُم فلها» [۳]

۱) بقره، ۲۸۶٫

۲) فصّلت، ۴۶٫

۳) اسراء، ۷٫

 

پیام ها:

۱- با نزول قرآن، راه عذرى بر هیچ کس باقى نمانده است. «قد جاءکم بصائر»

۲- مردم در انتخاب راه، آزادند. «مَن أبصر … و مَن عمى»

۳- آگاه کردن مردم، از شئون ربوبیّت الهى است. «بصائر من ربّکم»

۴- سود ایمان و زیان کفر مردم، به خودشان برمى گردد نه خدا. «فلنفسه… فعلیها»

۵ – کیفر گروهى از مردم، نشانه باطل بودن تعالیم انبیا نیست، بلکه نشانه ى کوردلى خود آنان است. «و مَن عمى»

۶- وظیفه ى پیامبر، ابلاغ است نه اجبار. «ما أنا علیکم بحفیظ»

 

تفسیر آیه ۱۰۵ سوره الانعام:

وَکَذَلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ وَلِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴿۱۰۵﴾
و این گونه آیات [خود] را گوناگون بیان مى ‏کنیم تا مبادا بگویند تو درس خوانده‏ اى و تا اینکه آن را براى گروهى که مى‏ دانند روشن سازیم (۱۰۵)

نکته ها:

کفّار براى باز کردنِ راه تکذیب پیامبر مى گفتند: این حرف ها از خودش نیست، از دیگرى آموخته است. «دَرَسْتَ» چنانکه در موارد دیگر نیز مى گفتند: «انّما یُعلِّمُه بَشَر» [۱] انسانى به او یاد داده است، «أعانَه عَلیهِ قَومٌ آخَرون» [۲] گروهى دیگر کمکش کرده اند.

۱) نحل، ۱۰۳٫

۲) فرقان، ۴٫

 

پیام ها:

۱- تنوّع در شیوه ى بیان و استدلال و آموزش، راه پذیرش را بازتر مى کند. «نصرّف الآیات»

۲- مخالفین به اهمیّت قرآن اعتراف دارند و مى گویند: این معارف را از کسى آموخته و نمى گویند حرفها بى محتوى است. «دَرَسْتَ»

۳- در مقابل آیات الهى، برخى با تهمت و انکار ایستادگى مى کنند. «دَرَسْتَ»، ولى برخى که اهلند، ارشاد مى شوند. «لقوم یعلمون»

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ، لاله روید ودر شوره زار، خَس

 

تفسیر آیه ۱۰۶ سوره الانعام:

اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ﴿۱۰۶﴾
از آنچه از پروردگارت به تو وحى شده پیروى کن هیچ معبودى جز او نیست و از مشرکان روى بگردان (۱۰۶)

نکته ها:

در آیه ى قبل، تهمت مشرکان به پیامبر مطرح شد که مى گفتند: کلام تو وحى نیست، بلکه آموخته از دیگران است. اینجا به پیامبر دلدارى مى دهد که تو کار خویش را بکن و به حرف مخالفان اعتنایى نداشته باش.

شیوه هاى برخورد با مخالفان، در موارد مختلف متفاوت است، از جمله:

گاهى سلام کردن است. «اذا خاطَبَهُمُ الجاهلون قالوا سلاماً» [۱]

گاهى سکوت و عدم برخورد است. «ذَرهُم» [۲] ، «حَسبُنا اللّه» [۳]

گاهى اعراض و بى اعتنایى است. «أعرِض عنهم» [۴]

گاهى درشتى و غلظت است. «و اغلُظ علیهم» [۵]

گاهى مقابله به مثل است. «فاْعتَدوا علیه بِمِثل مَا اعتدى علیکم» [۶]

۱) فرقان، ۶۳٫

۲) حجر، ۳٫

۳) آل عمران، ۱۷۳٫

۴) مائده، ۴۲٫

۵) توبه، ۷۳٫

۶) بقره، ۱۹۴٫

 

پیام ها:

۱- رهبران الهى نباید با تهمت ها و تحقیرها و تحلیل هاى نارواى دشمنان، در راه خود سست شوند. «اِتّبع ما یوحى الیک»

۲- گاهى بشر چنان سقوط مى کند که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نیز به فرمان الهى از او روگردان مى شود. «وأعرض عن المشرکین»

 

تفسیر آیه ۱۰۷ سوره الانعام:

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ ﴿۱۰۷﴾
و اگر خدا مى‏ خواست آنان شرک نمى ‏آوردند و ما تو را بر ایشان نگهبان نکرده‏ ایم و تو وکیل آنان نیستى (۱۰۷)

نکته ها:

مشیّت و خواستِ خداوند دو گونه است: خواست تشریعى و خواست تکوینى. خداوند از نظر تشریعى، هدایتِ همه ى مردم را خواسته است و لذا پیامبران و کتب آسمانى را فرستاده است، امّا از نظر تکوینى خواسته است که مردم بر اساس اراده و اختیار خود، راه را انتخاب کنند، نه آنکه مجبور به پذیرش دین باشند.

 

پیام ها:

۱- اراده وخواست خداوند، تخلّف ندارد. «لو شاءاللَّه ما اشرکوا»

۲- مشیّت و اراده الهى بر آزاد گذاشتن انسان هاست و وجود مشرکین، نشانه اى از این آزادى است. «ولو شاء اللَّه ما اشرکوا»

۳- پیامبران الهى، مربّى و معلّم مردمند نه زندانبانانى که با زور و تحمیل، دستور دهند. «ما جعلناک علیهم حفیظاً»

۴- پیامبر، نه مسئول دفع بلا از مشرکان و نه مسئول جلب منفعت براى آنان است. «ما جعلناک علیهم حفیظاً و ما انت علیهم بوکیل»

۵ – انبیا ضامنِ وظیفه اند نه نتیجه. با آن همه تلاش، گروه بسیارى مشرک ماندند. «و ما أنت علیهم بوکیل»

۶- پیامبر، براى هدایت مردم سوز و گداز داشت. «و ما أنت علیهم بوکیل»

 

تفسیر آیه ۱۰۸ سوره الانعام:

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۱۰۸﴾
و آنهایى را که جز خدا مى‏ خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مى‏ دادند آگاه خواهد ساخت (۱۰۸)

نکته ها:

خداوند، انسان را چنان آفریده که چه کارهاى خوب و چه کارهاى بد، کم کم در روح او تأثیر مى گذارد و به آن عادت مى کند. از این رو، زینت دادن کارها گاهى به خدا نسبت داده شده، «زَیَّنّا»، که خالق این تأثیر است، و گاهى به شیطان نسبت داده شده که از طریق وسوسه و وعده، زشت ها را زیبا جلوه مى دهد. «زیّن لهم الشّیطان» [۱]

حضرت على علیه السلام در جنگ صفّین به سربازان خود توصیه مى کرد که به پیروان معاویه دشنام و ناسزا نگویند، بلکه سیماى آنان را مطرح کنند که بهتر از دشنام است. [۲]

امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمودند: از مصادیقِ دشنام به خدا، دشنام به ولىّ خداست. [۳]

حساب لعن و نفرین و برائت، از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و برائت که در آیات دیگر قرآن از سوى خداوند اعلام شده، در واقع بیانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشرکان است که بیزارى خود را از راه آنان اعلام مى کنیم. «لعنه اللّه على الظالمین» [۴] ، «برائه من اللَّه…» [۵]

۱) انعام، ۴۳٫

۲) نهج البلاغه، کلام ۲۰۶٫

۳) تفسیر المیزان.

۴) هود، ۱۸٫

۵) توبه، ۱٫

 

پیام ها:

۱- احساسات خود را نسبت به مخالفان کنترل کنیم و از هرگونه بد دهنى و ناسزا بپرهیزیم. «لاتسبّوا»

۲- به بازتاب برخوردهاى خود توجّه کنیم. «لاتسبّوا… فیسبّوااللَّه»

۳- با فحش و ناسزا، نمى توان مردم را از مسیر غلط باز داشت. «لا تسبّوا»

۴- ناسزاگویى، عامل بروز دشمنى و کینه و ناسزا شنیدن است. «لاتسبّوا… فیسبّوا… عَدْواً»

۵ – دشنام، یا نشانه نداشتن منطق است، یا نداشتن ادب و یا صبر. (مسلمان با پرهیز از ناسزا، باید نشان دهد که صبر و منطق و ادب دارد.) «لا تسبّوا»

۶- هر کارى که سبب توهین به مقدّسات شود، حرام است. «فیسبّوا اللَّه»

۷- استفاده از حربه ى دشنام وناسزا، در نهى از منکر و تبلیغات ومناظرات ممنوع است. «لاتسبّوا»

۸ – کارى که سبب کشیده شدن دیگران به گناه وحرام مى شود، حرام است. [۱] «لاتسبّوا… فیسبّوا»

۹- گاهى انسان ناخودآگاه در گناه دیگران شریک مى شود، آنجا که مقدّمات گناه دیگران را فراهم کند. «فیسبّوااللَّه»

۱۰- از سنّت هاى الهى، زیبا جلوه کردن اعمال امّت ها در نظر آنان است. «زیّنا لکلّ اُمّه عملهم» (هر اُمّتى اعمال خود را هرچند ناحقّ باشد، زیبا مى پندارد)

۱۱- جلوه نمایى و زیبادیدن، نشانه ى حقانیّت نیست. «زیّنا لکل اُمّه عملهم»

۱۲- آگاه کردن مردم از کرده هاى خویش در قیامت، از شئون ربوبیّت الهى است. «الى ربّهم مرجعهم فینبّهم…»

۱) تفسیر مجمع البیان.

 

تفسیر آیه ۱۰۹ سوره الانعام:

وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَتْهُمْ آیَهٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَمَا یُشْعِرُکُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿۱۰۹﴾
و با سخت‏ ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند که اگر معجزه ‏اى براى آنان بیاید حتما بدان مى‏ گروند بگو معجزات تنها در اختیار خداست و شما چه میدانید که اگر [معجزه هم] بیاید باز ایمان نمى ‏آورند (۱۰۹)

نکته ها:

گروهى از کفّار قریش، نزد پیامبر آمده، گفتند: تو هم مانند موسى و عیسى معجزاتى بیاور تا به تو ایمان آوریم، حضرت پرسید: چه کنم؟ گفتند: کوه صفا را تبدیل به طلا کن، مردگان ما را زنده کن، خدا و فرشتگان را نشانمان بده و آنگاه سوگند یاد کردند که در این صورت ایمان خواهند آورد. آیه نازل شد که معجزه دست خداوند است و طبق حکمت انجام مى گیرد، نه هوس هاى مردم. [۴۵۲]

معجزه به مقدار اتمام حجّت لازم است، نه به مقدار ارضاى تمایلات هر فرد. بگذریم که برخى پیشنهادها مثل دیدن خدا خلاف عقل است و چنان نیست که نظام هستى بازیچه ى هوس هاى مشرکان باشد.

۴۵۲) تفاسیر مجمع البیان و نمونه.

 

پیام ها:

۱- مشرکین مکّه، «اللّه» را قبول داشتند وبه آن سوگند یاد مى کردند. «أقسموا باللَّه»

۲- فریب سوگندهاى دروغین مخالفان را نخورید. «واقسموا باللَّه جهد ایمانهم»

۳- برهان خواهى آرى، تسلیم شدن در برابر هوسها هرگز. «انّما الآیات عنداللَّه»

۴- معجزات پیامبران، به دست خداست. «انّما الآیات عنداللَّه»

۵ – لجاجت، درد بى درمانى است که صاحبان آن، با دیدن هر نوع معجزه، باز هم ایمان نمى آورند. «لایؤمنون»

 

تفسیر آیه ۱۱۰ سوره الانعام:

وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ﴿۱۱۰﴾
و دلها و دیدگانشان را برمى‏ گردانیم [در نتیجه به آیات ما ایمان نمى ‏آورند] چنانکه نخستین بار به آن ایمان نیاوردند و آنان را رها مى ‏کنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند (۱۱۰)

پیام ها:

۱- وارونه شدن دل افراد لجوج، سنّت خداوند است. «و نُقَلِّبُ أفئدتهم»

۲- ایمان به خدا و رسالت نیاز به قلب سالم دارد. «و نُقَلِّب أفئدتهم»

۳- گناه و لجاجت، دید و بینش انسان را دگرگون مى سازد. «و نُقَلِّبُ أفئدتهم»

۴- کسى که با دیدن معجزات اولیه ایمان نیاورده، نباید تقاضاى معجزات دیگرى کند. «لم یؤمنوا به اوّل مَرَّه»

۵ – گرچه خداوند «مقلّب القلوب» است، ولى این انسان است که با انتخاب ایمان یا کفر زمینه دگرگونى را فراهم مى کند. «نُقَلِّبُ … کما لم یؤمنوا»

۶- طغیان، ریشه ى کفر است. «لم یؤمنوا … طغیانهم»

۷- کسى را که خداوند رها کند، سرگردان مى شود. «نذرهم… یعمهون»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۴۱ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر