سبز قامتدوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 142 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۴۲ – آیات ۱۱۱ تا ۱۱۸ سوره الانعام

تفسیر قرآن کریم صفحه 141 - آیات 102 تا 110 سوره الانعام

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۴۲

سوره: الانعام

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۱۱۱ سوره الانعام:

وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ ﴿۱۱۱﴾
و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مى‏ فرستادیم و اگر مردگان با آنان به سخن مى ‏آمدند و هر چیزى را دسته دسته در برابر آنان گرد مى ‏آوردیم باز هم ایمان نمى ‏آوردند جز اینکه خدا بخواهد ولى بیشترشان نادانى مى کنند (۱۱۱)

نکته ها:

گویا یکى از درخواست هاى مشرکان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنکه این مشرکان به قدرى لجوجند که حتّى اگر امور غیبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ایمان نخواهند آورد. سعدى نیز مى گوید:

چون بود اصل گوهرى قابل تربیت را در او اثر باشد

هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنى را که بد گهر باشد

سگ به دریاى هفتگانه مشوى چون شود تر، پلیدتر باشد

خر عیسى گرش به مکّه برى چون بیاید هنوز خر باشد

«قُبُل» یا به معناى مقابل است، یا جمع قبیل، به معناى گروه و دسته.

در دو آیه ى قبل، ادعاى دروغ مشرکان مطرح شد که مى گفتند: اگر معجزه بیاید ایمان مى آوریم، اینجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.

شبیه این آیه، در سوره ى حجر آیات ۱۴ و ۱۵ آمده است: «ولو فَتَحنا علیهم باباً من السّماء فظلّوا فیه یعرجون لقالوا انّما سُکِّرَت أبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون» اگر از آسمان درى باز شود و کفّار از آن بالا روند، باز هم گویند: چشم ما را جادو کرده اند.

 

پیام ها:

۱- براى دلهاى لجوج، هیچ آیه و نشانه اى زمینه ساز ایمان نمى گردد. «ما کانوا لیؤمنوا»

۲- خدا اگر بخواهد، مى تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى این خلاف حکمت اوست. «ما کانوا لیؤمنوا الاّ أن یشاء اللّه»

۳- جهالت، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهى است. «ما کانوا لیؤمنوا… و لکنّ اکثرهم یجهلون»

 

تفسیر آیه ۱۱۲ سوره الانعام:

وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ ﴿۱۱۲﴾
و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى کنند و اگر پروردگار تو مى‏ خواست چنین نمیکردند پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏ سازند واگذار (۱۱۲)

نکته ها:

در دو آیه ى قبل آمده بود که: ما آنان را به حال خود رها کردیم، «نذرهم فى طغیانهم یعمهون» اینجا مى فرماید: تو نیز آنان را به حال خود رها کن. «فذرهم»

سقوط انسان، از قبول وسوسه ى شیطان شروع مى شود، «یُوَسوِسُ فى صُدُورِ النّاس» [۱] آنگاه هر که وسوسه در او اثر گذاشت از یاران شیطان مى شود، «اِخوان الشیاطین» [۲] و در نهایت خودش شیطان مى گردد. «شیاطین الانس»

تضادّ و درگیرى، زمینه ساز تکامل اختیارى است. به همین جهت خداوند، جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختیارى قرار داده است. «وکذلک»

۱) ناس، ۵٫

۲) اسراء، ۲۷٫

 

پیام ها:

۱- از عوامل استقامت و پایدارى انسان، آگاهى از تاریخ و مشکلات دیگران است. «وکذلک»

۲- مبارزه حقّ و باطل، در طول تاریخ وجود داشته است. «وکذلک»

۳- رهبر جامعه، باید براى مخالفت ها آماده باشد. «وکذلک»

۴- انتظار ریشه کن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشیم. «وکذلک جعلنا»

۵ – از سنّت هاى الهى روبرو شدن انبیا با مخالفان گوناگون است. «و کذلک جعلنا لکلّ نبىٍ ّ عَدوّا»

۶- کفّار لجوج، شیطانند. «شیاطین الانس…»

۷- شیاطین انس و جنّ از طریق القا به یکدیگر، با هم ارتباط دارند. «یوحى بعضهم الى بعض…»

۸ – شیاطین، روشهاى شیطنت را به یکدیگر مى آموزند. «یوحى بعضهم الى بعض»

۹- مخالفان انبیا، تبلیغات درون گروهى دارند. «یوحى بعضهم الى بعض»

۱۰- کلمات زیبا و فریبنده، مى تواند از عوامل اغفال انسان باشد. «یوحى… زخرف القول غرورا»

۱۱- خداوند انسان را آزاد آفریده و دنیا را میدان درگیرى ها قرار داده است. «ولو شاء ربّک ما فعلوه»

۱۲- اختیار و آزادى بشر، در مسیر رشد و تربیت اوست. «و لو شاء ربّک ما فعلوه»

۱۳- در نظام هستى، یک اراده حاکم است نه دو قدرت، یزدان و اهریمن در برابر هم نیستند و تلاش هاى انحرافى از قدرت و سلطه ى الهى بیرون نیست. «ولو شاء ربک ما فعلوه»

 

تفسیر آیه ۱۱۳ سوره الانعام:

وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَهُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ ﴿۱۱۳﴾
و [چنین مقرر شده است] تا دلهاى کسانى که به آخرت ایمان نمى ‏آورند به آن [سخن باطل] بگراید و آن را بپسندد و تا اینکه آنچه را باید به دست بیاورند به دست آورند (۱۱۳)

نکته ها:

«تَصغى » از «صَغْو»، به معناى تمایل است، تمایلى که از راه شنیدن حاصل مى شود.

«اِقتراف»، به معناى تحصیل و کسب چیزى است.

 

پیام ها:

۱- وسوسه ها و تبلیغات، به تنهایى عامل انحراف نیست، بلکه گوش دادن و دل سپردن و جذب شدن، مؤثّر است. «لتصغى … لیرضوه»

۲- ایمان نداشتن به آخرت، سبب تسخیر و نفوذ شیطان است. «لایؤمنون بالاخره»

 

تفسیر آیه ۱۱۴ سوره الانعام:

أَفَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَمًا وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ ﴿۱۱۴﴾
پس آیا داورى جز خدا جویم با اینکه اوست که این کتاب را به تفصیل به سوى شما نازل کرده است و کسانى که کتاب [آسمانى] بدیشان داده‏ ایم مى‏ دانند که آن از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است پس تو از تردیدکنندگان مباش (۱۱۴)

نکته ها:

«حَکَم» را برخى با «حاکم» یکى دانسته اند، امّا برخى گفته اند: «حَکَم»، داورى است که طرفین دعوا، او را انتخاب کرده باشند، ولى «حاکم»، هرگونه داور است. [۱] در مجمع البیان آمده است: حَکَم، کسى است که به حقّ داورى کند، ولى حاکم، به هر قاضى گفته مى شود.

در آیه ۱۱۱، سخن این بود که اگر مردگان هم با اینان حرف بزنند یا فرشتگان فرود آیند، ایمان نخواهند آورد. در این آیه مى فرماید: اهل کتاب، وحى بودن قرآن را مى دانند و تقاضاى معجزات دیگر، تنها بهانه است.

پیامبر صلى الله علیه وآله در راه خود تردیدى ندارد، لذا خطاب «لا تکوننّ مِنَ المُمترین» هشدار به مسلمانان است که نگران حقّانیت راه خود نباشند.

۱) تفاسیر نمونه و المنار.

 

پیام ها:

۱- با وجود کتابى همچون قرآن، به سراغ داورى دیگران رفتن، نادرست و قابل توبیخ است. «أفغَیر اللَّه اَبتَغِى حَکَماً» (جز خداوند، کسى حقّ قانون گذارى و داورى ندارد)

۲- خداوند، قرآن را به تفصیل نازل کرده است. «هو الّذى انزل الیکم الکتاب مفصّلاً»

۳- قوانین و احکام اسلام، ابهام ندارد. «مفصّلاً»

۴- یکى از دلایل حقانیّت اسلام، بشارت انبیاى گذشته در تورات و انجیل است. «الّذین آتیناهم الکتاب یعلمون انّه منزّل من ربّک» چنانکه در آیه اى دیگر مى فرماید: «یَعرِفونَه کما یَعرفُون ابنائهم» [۱] اهل کتاب، پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود مى شناختند.

۵ – رهبر باید از قاطعیّتى تردیدناپذیر در راه دعوت خود برخوردار باشد. «فلاتکوننّ…»

۶- مبادا به خاطر ایمان نیاوردن اهل کتاب، در شما تردیدى پیدا شود، زیرا آنان حقانیّت قرآن را خوب مى دانند و انکارشان به دلیل لجاجت است. «یعلمون انّه منزّل من ربّک بالحقّ فلا تکوننّ من الممترین»

۱) بقره، ۱۴۶ ؛ انعام، ۲۰٫

 

تفسیر آیه ۱۱۵ سوره الانعام:

وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿۱۱۵﴾
و سخن پروردگارت به راستى و داد سرانجام گرفته است و هیچ تغییردهنده‏ اى براى کلمات او نیست و او شنواى داناست (۱۱۵)

نکته ها:

مراد از «کلمه» در این آیه، به دلیل آیه قبل، آیات قرآن است ولى واژه ى «کلمه» در فرهنگ قرآن و روایات، گاهى به معناى وعده ى حتمى آمده است، «و تمّت کلمه ربّک الحسنى على بنى اسرائیل بما صبروا» [۱] که تحقّق وعده ى الهى را نسبت به بنى اسرائیل به خاطر صبرشان بیان مى کند. گاهى به معناى دین آمده است، «کلمه اللّه» یعنى دین خدا، و گاهى به پیامبر و اولیاى الهى اطلاق شده است، چنانکه درباره ى حضرت عیسى علیه السلام مى خوانیم: «کلمته القاها الى مریم» [۲] در روایات نیز از قول ائمّه علیهم السلام آمده است که ما کلمات الهى هستیم. «نحن الکلمات» [۳]

۱) اعراف، ۱۳۷٫

۲) نساء، ۱۷۱٫

۳) بحار، ج ۲۴، ص ۱۷۴٫

 

پیام ها:

۱- قرآن، آخرین کتاب آسمانى و اسلام، آخرین دین الهى است. «تمّت کلمه ربّک»

۲- قرآن، معجزه اى کامل براى اثبات رسالت پیامبر اکرم است. «تمّت کلمه ربک»

۳- قرآن، پاسخگوى همه ى نیازهاى هدایتى جوامع بشرى است. «تمّت کلمه ربّک»

۴- اسلام، مکمّل ادیان گذشته است. «تمّت کلمه ربّک…»

۵ – اتمام دین با بعثت رسول اکرم صلى الله علیه وآله، جلوه اى از ربوبیّت خداوند است. «و تمّت کلمه ربّک»

۶- مبناى قوانین و سنّت هاى خداوند در نظام هستى، صدق و عدل است. «و تمّت کلمه ربّک صدقاً و عدلاً»

۷- اخبار قرآن، صادق و احکامش بر عدل استوار است. «و تمّت کلمه ربّک صدقاً و عدلاً» در آیه ى دیگر مى خوانیم: «و مَن اصدق من اللّه حدیثاً» [۱]

۸ – در قرآن، تحریف راه ندارد. «لا مبدّل لکلماته»

۹- خداوند نیازها را بسیار خوب مى داند و با توجّه به آن، قرآن را نازل کرده است. «و هو السّمیع العلیم»

۱) نساء، ۸۷٫

 

تفسیر آیه ۱۱۶ سوره الانعام:

وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾
و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى‏ باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى کنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمى کنند و جز به حدس و تخمین نمى ‏پردازند (۱۱۶)

نکته ها:

«خَرْص» به معناى تخمین و حدس است. چون بعضى از تخمین ها نادرست از آب در مى آید، به معناى دروغ هم آمده است. [۱]

۱) تفسیر نمونه.

 

پیام ها:

۱- راه هدایت و راه قرآن ملاک است، نه راه مردم و اکثریّت. «و تمّت کلمه ربّک… و اِن تُطِع اکثر…»

۲- اکثریّت، دلیل حقانیّت نیست. ملاک، حقّ است نه عدد، پس در پیمودن راه حقّ از کمى افراد نهراسید. «اِن تُطِع اکثر…»

۳- جلب نظر اکثریّت، گاهى به قیمت نابودى و انحراف خود انسان تمام مى شود. «اِن تطع اکثر… یضلّوک» (در راه خدا حرکت کنیم هر چند خلاف رأى اکثریّت باشد)

۴- اکثریّت، چنان جلوه اى دارد که خدا پیامبر را هم از تبعیّت آن بر حذر مى دارد. «واِن تُطِع اکثر مَن فى الارض یضلّوک» (انبیا باید تابع وحى باشند، نه آراى مردم)

۵ – ریشه ى ضلالت ها، اعتماد به حدس وگمان است. «یضلّوک – اِن یتّبعون الاّ الظنّ»

۶- اکثریّتى که به جاى حقّ، در پى حدس و هوس باشند، قابل پیروى نیستند. «اِن تطع اکثر… یضلّوک… یخرصون»

۷- در انتخاب راه، دلیل وبرهان لازم است، نه حدس وگمان. «اِن یتّبعون الاّ الظنّ… یخرصون»

 

تفسیر آیه ۱۱۷ سوره الانعام:

إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿۱۱۷﴾
بارى پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف مى ‏شود داناتر است و او به [حال] راه‏یافتگان [نیز] داناتر است (۱۱۷)

نکته ها:

«مَهدىّ«، یعنى کسى که از ابتدا به هدایت الهى راه یافته است، مانند امامان معصوم علیهم السلام امّا «مُهتَدى« کسى است که پس از ضلالت، هدایت شده باشد. [۱]

۱) تفسیر اطیب البیان.

 

پیام ها:

۱- بشر نیز علم دارد، امّا تنها خدا اعلم است. «هو اعلم» (ضمیر «هو» میان مبتدا و خبر نشانه ى انحصار است.)

۲- تربیت، نیاز به آگاهى عمیق دارد. «ربّک…اعلم»

۳- با تظاهر و نفاق، خود و دیگران را مفریبیم، که خدا همه را بهتر مى شناسد. «هو أعلم مَن یَضلّ…»

۴- از اعلم پیروى کنیم، نه اکثریّت. «و اِن تُطِع اکثر یضلّوک… انّ ربّک هو اعلم»

 

تفسیر آیه ۱۱۸ سوره الانعام:

فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ ﴿۱۱۸﴾
پس اگر به آیات او ایمان دارید از آنچه نام خدا بر آن برده شده است بخورید (۱۱۸)

نکته ها:

بردن نام خداوند هنگام ذبح حیوان، نوعى مصونیّت دادن به مادیات و به صحنه آوردن ایمان است. یاد خدا در هر کارى خوب است، امّا در ذبح حیوان که گرفتن جان آن مطرح است، ضرورت مى یابد.

از نشانه هاى جامعیّت مکتب اسلام این است که در یک مسئله ى جزیى مانند ذبح، همه ى جوانب آن را مطرح کرده است: هم مکتب (نام خدا)، هم وسیله (آهن)، هم شیوه ى بریدن رگ ها، هم امّت (مسلمان بودن کسى که ذبح مى کند) و هم جهت (قبله) و هم موارد مصرف. «فکلوا مما ذکر اسم اللَّه»

 

پیام ها:

۱- غذا و خوراک مؤمن باید جهت الهى داشته باشد. «فکلوا مما ذکر اسم اللَّه»

۲- نام خداوند، مُهر جواز مصرف و پروانه ى استفاده از گوشت حیوانات قابل مصرف است. «فکلوا ممّا ذکر اسم اللّه علیه…»

۳- براى تحکیم پایه هاى توحید، از هر فرصتى، حتّى ذبح حیوان باید استفاده کرد. آرى توحید، تنها یک مسأله ى ذهنى نیست. «فکلوا ممّا ذکر اسم اللّه علیه»

۴- تغذیه ى حلال و التزام به احکام، شرط ایمان است. «اِن کنتم بآیاته مؤمنین»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۴۲ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر