سبز قامتشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 152 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۵۲ – آیات ۱۲ تا ۲۲ سوره الاعراف

تفسیر قرآن کریم صفحه 149 - آیات 152 تا 157 سوره الانعام

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۵۲

سوره: الاعراف

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۱۲ سوره الاعراف:

قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿۱۲﴾
فرمود چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفریدى و او را از گل آفریدى (۱۲)

نکته ها:

دلیل سجده ى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لیاقت ذاتى انسان بود نه جنسیّت و ساختمان وجودى او.

شیطان در مقام توجیه نافرمانى خود، با مغلطه و قیاسى نابجا ادّعا کرد: من از آدم برترم، زیرا من از آتشم و آدم از خاک، گرچه هرکدام منشأ اثرى خاص مى باشند، امّا در حقیقت او با این ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حکیم وتوجّه به جایگاه آدمى نزد خداوند، «انّى جاعل فى الارض خلیفه» [۲۱] و نادیده گرفتن روح الهى در انسان، «نفختُ فیه من روحى» [۲۲] در مقابل فرمان خداوند گردنکشى کرد. چنانکه بسیارى از ما نیز در بسیارى موارد، احکام و دستورات دینى را بدون توجّه به حکمت و فلسفه ى آن، به ظاهر با عقل خود مى سنجیم و چون دلیل آشکارى براى آن نمى یابیم، آن را نمى پذیریم و بدان بى اعتنا مى شویم، یا در برخى موارد از مقایسه ى موضوعاتِ متشابه با یکدیگر، حکم یکسانى براى همه ى آنها صادر مى کنیم.

لذا قیاس در استنباط احکام جایز نیست و امام صادق علیه السلام همواره از قیاس هاى ابوحنیفه به شدّت انتقاد مى کرد. [۲۳]

۲۱) بقره، ۳۰

۲۲) حجر، ۲۹

۲۳) تفسیر نمونه

 

پیام ها:

۱- قبل از صدور حکم، محاکمه و بازپرسى لازم است. «قال ما منعک»

۲- شیطان، پایه گذار نافرمانى و گناه است. «ما منعک… اذ امرتک» چون اوّلین نافرمانى توسّط او صورت گرفت.

۳- عقاب بدون بیان قبیح است، تا حکمى و مطلبى بیان نشده، بازخواست و مجازات نمى توان کرد. «قال ما منعک… اذ امرتک»

۴- شیطان در برابر خدا ایستاد، نه در برابر حضرت آدم. «اذ أمرتک» چنانکه در آیه ى دیگر مى خوانیم: «ففسق عن امر ربّه» [۲۴]

۵ – شیطان نیز همچون انسان داراى تکلیف و اختیار است. «ما منعک الاّ تسجد اذ امرتک قال…»

۶- میزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و… هیچ کدام معیار نیست. «اذ أمرتک قال أنا خیر…»

۷- در قضاوت، به مجرمان نیز فرصت اظهارنظر بدهیم. «قال أنا خیر منه»

۸ – نادیده گرفتن بعد ملکوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او که مرام و مسلک مادّیین مى باشد، شیطان صفتى است. «قال أنا خیر منه»

۹- خودبرتربینى مى تواند مخلوق را به جبهه گیرى در مقابل خالق ودار مى کند. «أنا خیر منه»

۱۰- قبول خالقیّت خدا به تنهایى کافى نیست، اطاعت و تسلیم هم لازم است. «خلقتنى… خلقته» شیطان، خالقیّت خدا را پذیرفته بود، ولى از او اطاعت نکرد.

۱۱- نژادگرایى، از ارزشهاى شیطانى است. «خلقتنى من نار»

۱۲- شیطان در برابر فرمان روشن و صریح خداوند، به سلیقه شخصى خود عمل کرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. «اذ امرتک قال… خلقتنى من نار…»

۱۳- شیطان، از قیاس استفاده کرد که اساس علمى ندارد، بلکه بر مبناى گمان است. «خلقتَنى من نار و خلقتَه من طین»

۲۴) کهف، ۵۰

 

تفسیر آیه ۱۳ سوره الاعراف:

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ﴿۱۳﴾
فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى (۱۳)

نکته ها:

حضرت على علیه السلام فرمودند: از سرنوشت ابلیس عبرت بگیرید که با سابقه ى شش هزار سال عبادت که معلوم نیست سال هاى دنیوى (۳۶۵ روز) بوده یا سال هاى اخروى (که یک روزش برابر پنجاه هزار سال دنیوى است)، چگونه با یک لحظه تکبّر و فخرفروشى سقوط کرد. [۲۵]

رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: در قیامت، متکبّرین در خوارترین صورت محشور شده و زیر پاى اهل محشر لگدمال مى شوند. [۲۶] در روایت دیگرى حضرت فرمود: هرکس تواضع و فروتنى کند، خداوند او را بالا برد و هرکس تکبّر و گردنکشى کند خداوند او را خوار و پست گرداند. [۲۷] همچنین در روایت آمده است: ریشه ى کفر سه چیز است: حرص، حسد و تکبّر. [۲۸]

۲۵) نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲

۲۶) تفسیر مراغى

۲۷) محجّهالبیضاء، ج ۶، ص ۲۱۵

۲۸) کافى، ج ۲، باب اصول الکفر

 

پیام ها:

۱- تکبّر، نه تنها براى افراد عادّى خطرناک است، بلکه براى آنان که مقام عالى دارند و همنشین فرشتگان در ملأ اعلى هستند و سال ها و قرن ها سابقه ى عبادت داشته باشند نیز خطر دارد. «فاهبط، فاخرج»

۲- نه علم و شناخت شیطان به خدا، نجات بخش است و نه عبادت هاى طولانى او، بلکه راه نجات، تسلیم خدا بودن است. «تتکبّر فیها فاخرج»

۳- تکبّر، سبب حبط و نابودى عمل مى شود. «فاهبط… فاخرج»

۴- گاهى یک لحظه تکبّر، سبب سقوط دائمى است. «تتکبّر فیها فاخرج»

۵ – نتیجه ى تکبّر و خودبزرگ بینى، کوچکى و خوارى است. آرى، نتیجه ى شعار «من بهترم»، «أنا خیر»، شنیدن جوابِ «فاخرج انّک من الصاغرین» است.

 

تفسیر آیه ۱۴ و ۱۵ سوره الاعراف:

قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۱۴﴾
گفت مرا تا روزى که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده (۱۴)
قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿۱۵﴾
فرمود تو از مهلت‏ یافتگانى (۱۵)

نکته ها:

خواسته ى ابلیس، مهلت تا روز قیامت بود، این آیه مشخّص نمى کند تا چه زمانى به او مهلت داده شد، امّا از آیه ۳۸ سوره ى حجر و آیات ۸۰ و ۸۱ سوره ى «ص» استفاده مى شود که تنها براى مدّتى طولانى به او مهلت داده شد، نه تا روز قیامت: «اِنّک من المنظرین. الى یوم الوَقت المَعلوم» برخى مى گویند: شیطان تا وقتى که خدا صلاح بداند، زنده است. [۲۹] فیض کاشانى مى گوید: ابلیس، تا نفخه ى اوّل یا تا قیام امام زمان علیه السلام زنده است و پس از آن، مرگ به سراغ او هم مى آید. [۳۰]

سؤال: چرا خداوند به ابلیس مهلت داد؟

پاسخ: مهلت دادن به بدکاران، از سنّت هاى الهى و در مسیر آزمایش و امتحان انسان است، علاوه بر آنکه باید اسباب خیر و شر فراهم باشد و انسان با اختیار، راهى را انتخاب کند. زیرا ابلیس انسان را مجبور به انحراف نمى کند و تنها وسوسه مى کند، چنانکه در آیه ۲۲ سوره ى ابراهیم آمده است. «و ما کان لى علیکم من سلطان الاّ اَن دعَوتُکم فاستجبتم لى»

گفت أنظرنى الى یوم الجزاء کاشکى گفتى که تب یا ربّنا

۲۹) تفسیر عیّاشى

۳۰) تفسیر صافى

 

پیام ها:

۱- ابلیس هم از استجابت دعاى خود مأیوس نبود. «قال أنظِرنى»

۲- شیطان نیز مى داند که عمر، به اراده و به دست خداست. «قال أنظرنى»

۳- هر عمر طولانى ارزشمند نیست، شیطان هم عمر طولانى دارد. «أنظِرنى الى یوم یبعثون»

۴- ابلیس، هم آفریدگار را مى شناخت، «خلقتنى» هم معاد را قبول داشت، «یوم یبعثون» ولى چه سود که فرمان خداوند را اطاعت نکرد.

۵ – گاهى خواسته ى کافران هم پذیرفته مى شود. «قال انّک من المنظرین»

 

تفسیر آیه ۱۶ و ۱۷ سوره الاعراف:

قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۱۶﴾
گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست (۱۶)
ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷﴾
آنگاه از پیش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)

نکته ها:

در حدیث مى خوانیم: شیطان که سوگند خورد از چهار طرف در کمین انسان باشد تا او را منحرف یا متوقّف کند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! این انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: دو راه از بالاى سر و پایین باز است و هرگاه انسان دستى به دعا بر دارد، یا صورت بر خاک نهد، گناهان هفتاد ساله اش را مى بخشایم. [۳۱]

همین که حضرت آدم از تسلّط شیطان بر انسان آگاه شد، روبه درگاه خدا آورده و ناله زد. خطاب رسید: ناراحت نباش، زیرا من گناه را یکى و ثواب را ده برابر حساب مى کنم و راه توبه هم باز است. [۳۲]

امام باقر علیه السلام فرمود: ورود ابلیس بر انسان از پیشِ رو بدین شکل است که امر آخرت را براى انسان ساده و سبک جلوه مى دهد، و از پشت سر به این است که ثروت اندوزى و بخل و توجّه به اولاد و وارث را تلقین مى کند و از طرف راست با ایجاد شبهه، دین را متزلزل و تباه مى سازد و از طرف چپ، لذّات و شهوات و منکرات را غالب مى کند. [۳۳]

شیطان اگر بتواند، مانع ایمان انسان مى شود و اگر نتواند، راه هاى نفاق و ارتداد را مى گشاید و اگر موفّق نشود، با ایجاد شک و تردید و وسوسه، انسان را به گناه سوق مى دهد تا از ایمان و عبادتش لذّت نبرد و کار خیر برایش سنگین و با کراهت جلوه کند.

در روایات متعدّد، صراط مستقیم، به اهل بیت علیهم السلام و ولایت على علیه السلام تعبیر شده است. [۳۴]

۳۱) تفسیر کبیر فخررازى

۳۲) تفسیر نورالثقلین

۳۳) تفسیر کنزالدقائق

۳۴) تفسیر فرقان

 

پیام ها:

۱- نافرمانى و گناه خود را به تقدیر و قضا و قدر الهى نسبت دادن، کارى شیطانى است. «قال فبما اغویتنى»

۲- ابلیس مهلت خواست تا انتقام بگیرد، نه آنکه توبه کند. «أنظرنى، لاقعدنّ…»

۳- ابلیس به جاى تشکّر از خداوند، گستاخى کرد. «انّک من المنظرین، لاقعدنّ لهم…»

۴- شیطان، انسان را موجودى منفعل و اغواپذیر مى داند. «لاقعدنّ لهم…»

۵ – شیطان، دشمن قسم خورده انسان است. «لاقعدنّ…» چنانکه در جاى دیگر مى گوید: «فبعزّتک لاغویّنّهم اجمعین» [۳۵]

۶- انسان به طور فطرى سالک راه حقّ ومستقیم است. «لاقعدنّ لهم صراطک المستقیم»

۷- ابلیس نیز اقرار دارد که راه مستقیم راه خداوند است. «صراطک المستقیم»

۸ – شیوه هاى اغفال ابلیس، متعدّد و مختلف است. «من بین ایدیهم ومن خلفهم و…»

۹- شیطان، هم صراط مستقیم را مى شناسد، «صراطک المستقیم» هم راه هاى وسوسه و هجوم و غلبه را، «لآتینّهم من بین…» هم شاکرین و ناسپاسان را. «و لاتجد اکثرهم شاکرین»

۱۰- هدف وآرزوى شیطان، ناسپاسى انسان است.«ولاتجد اکثرهم شاکرین» بنابراین پیروى از شیطان، ناسپاسى خداست وانسان سپاسگزار، در راه مستقیم است.

۳۵) ص، ۸۲

 

تفسیر آیه ۱۸ سوره الاعراف:

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۱۸﴾
فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعا هر که از آنان از تو پیروى کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد (۱۸)

نکته ها:

شگفتا که یک لحظه تکبّر وخودبرتربینى «أنا خیر»، چه عواقبى دارد! «اهبِط، اُخرُج، انّک من الصاغرین …» این همه تحقیر و سقوط، نثار متکبّر مى شود، چون به جاى عذرخواهى، تصمیم گرفت که نسل بشر را گمراه کند.

«مَذئُوم» از ریشه ى «ذئم»، به معناى عیب شدید است. «مَدحور» از «دحر»، به معناى بیرون راندن همراه با ذلّت است.

ابوحنیفه سه عقیده داشت که آنها را القا مى کرد؛ یکى اینکه تمام افعال بندگان، فعل خداوند است و آنان در کارهایشان مجبورند، دوّم آنکه خدا قابل دیدن است و سوّم آنکه شیطان را به آتش نمى توان سوزاند، زیرا آتش در آتش تأثیرگذار نیست.

بهلول شاگرد امام صادق علیه السلام در محکومیّت و بطلان عقاید او، کلوخى برداشت و بر سر او زد. وقتى شکایت نزد خلیفه برده و علّت را جویا شدند، بهلول گفت: به اقرار خودش، خدا این کار را انجام داده و من تقصیرى ندارم. علاوه بر آنکه او دروغ مى گوید که سرش درد مى کند، زیرا اگر دردى وجود دارد باید آن را نشان دهد و دیگر اینکه انسان از خاک است و خاک در خاک (کلوخ در انسان)، تأثیرگذار نیست؟! [۳۶]

۳۶) تفسیر اثنى عشرى

 

پیام ها:

۱- گرچه ابلیس در مسیر راه مستقیم کمین کرده و دائماً وسوسه مى کند، ولى گنهکار خود به دنبال شیطان مى رود و جهنّمى مى شود. «لمن تبعک»

۲- منحرفین به قدرى زیادند که دوزخ را پر مى کنند، «لاملئنّ» ولى افراد سالم و پاک و سپاسگزار کم هستند، چنانکه در آیه ۱۰ خواندیم: «قلیلاً ما تشکرون»

۳- پیروى از شیطان، موجب همنشینى با او در جهنم است. «لمن تبعک منهم لاملانّ جهنّم منکم اجمعین»

 

تفسیر آیه ۱۹ سوره الاعراف:

وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿۱۹﴾
و اى آدم تو با جفت‏ خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لى] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد (۱۹)

نکته ها:

مشابه این آیه، در سوره ى بقره آیه ى ۳۵ نیز گذشت.

امام رضا علیه السلام در مورد اینکه شجره اى که مورد نهى قرار گرفت آیا گندم است یا انگور و یا چیز دیگرى، مى فرماید: چون درختان بهشتى میوه هاى متنوّعى مى دهند، تمام اقوال را شامل مى شود. [۳۷]

خداوند اراده کرده بود که انسان به عنوان خلیفه ى او در روى زمین زندگى کند، «انّى جاعل فى الارض خلیفه» [۳۸] و براى نشان دادن این شایستگى به دیگران، حقایقى را به انسان تعلیم داد، آنگاه دستور سجده بر او را داد و در بهشت قرارش داد و سپس اوّلین تکلیف را به او فرمان مى دهد و موضوع تعهّد و مسئولیّت و اختیار شروع مى شود و پس از آن مجازات تخلّف از تکلیف و ورود به زمین و تلاش براى تکامل صورت مى گیرد و همه ى این مراحل بر پایه ى علم الهى صورت گرفت، چنانکه حضرت على علیه السلام پس از بیان این مراحل واستقرار انسان در روى زمین مى فرماید: علم خداوند در مورد او به وقوع پیوست. [۳۹]

در این که مراد از «جنّه» و بهشتى که آدم در آن ساکن بود چیست، اقوال مختلفى بیان شده است؛ بعضى آن را همان بهشت موعود مى دانند و خلود و جاودانگى در آن را از آنِ کسانى مى دانند که به واسطه ى عمل و جزا داخل آن شده اند، و در مورد غیر آن چنین نیست، چنانکه پیامبر صلى الله علیه وآله در شب معراج وارد آنجا شد و برگشت. امّا امام صادق علیه السلام فرمود: بهشت آدم، یکى از باغهاى دنیا بوده است. [۴۰] زیرا در بهشت موعود، امر و نهى و تکلیف وجود ندارد.

۳۷) عیون الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۶

۳۸) بقره، ۳۰

۳۹) نهج البلاغه، خطبه ۹۱

۴۰) تفسیر اثنى عشرى

 

پیام ها:

۱- ابتدا موارد مجاز و راه هاى صحیح را باز کنید، سپس موارد ممنوع را گوشزد کنید. «فکُلا… لاتقربا»

۲- نزدیک شدن به حرام و مناطق ممنوعه ى احکام الهى، آلودگى به گناه را به دنبال دارد. «لاتقربا… فتکونا…»

۳- با بودن راه مجاز «فَکُلا»، راه ممنوعه رفتن ظلم است. «فتکونا من الظالمین»

 

تفسیر آیه ۲۰ سوره الاعراف:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَهِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ ﴿۲۰﴾
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید (۲۰)

نکته ها:

شیطان، آدم و حوا را وسوسه مى کرد که خوردن از این درخت، شما را فرشته مى کند یا ابدى مى سازد و خداوند چون نمى خواهد شما به این مقام برسید، دستور داده که از آن نخورید.

در اینکه چرا حضرت آدم نهى خداوند را نادیده گرفت و از درخت ممنوعه خورد، ذیل آیه ۲۱ پاسخ داده شده که نهى در اینجا عنوان کراهت دارد، نه تحریم، و مانند نهى پزشک از یک غذا براى بیمار مى باشد که اگر بیمار آن غذا را بخورد به زحمت مى افتد و آثار و عوارض مربوط به خود را دارد، نه آنکه حرام باشد.

سؤال: آیا ملائکه از آدم برتر بودند که حضرت آدم به خاطر فرشته شدن، تحت تأثیر وسوسه ى شیطان قرار گرفت؟

پاسخ: برترى آدم بر ملائکه، روشن است و امّا رغبت و میل آدم به ملک شدن، به خاطر کمالات آنان بود که حضرت آدم علیه السلام مى خواست علاوه بر آنچه خود دارد، آنها را نیز داشته باشد که این، دلیل برترى آنان نیست. [۴۱]

از امام صادق علیه السلام سؤال شد ملائکه افضل هستند یا بنى آدم؟ آن حضرت روایتى را از حضرت على علیه السلام نقل کردند که فرمود: خداوند ملائکه را از عقل بدون شهوت و حیوانات را با شهوت بدون عقل آفرید، امّا انسان را با ترکیبى از عقل و شهوت آفرید، اگر عقل انسان بر شهوتش غالب شود، از ملائکه برتر است و اگر شهوتش برعقلش غالب شود، از حیوانات پست تر است. «فمن غلب عقله شهوتَه فهو خیر من الملائکه و من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم». [۴۲]

آدمیزاده طرفه معجونى است کز فرشته سرشته و از حیوان

گر کند میل این، شود به از این ور کند میل آن، شود پس از آن

آرى خوبى ها ودرجات آدمیان متفاوت و داراى مراتبى است، چنانکه در ملائک نیز چنین است، پس هر انسانى را نمى توان گفت از همه ى ملائکه برتر است و یا بالعکس. [۴۳]

خداوند، شیطان را با ماهیّتى پلید نیافریده است، بلکه او را موجودى قابل تکامل آفرید و در گذرگاه هستى هدایت کرد و این شیطان بود که خود را منحرف و پلید ساخت، وگرنه اگر ماهیّت او پلید بود، اشتغال به تسبیح و تقدیس، که سالها بدان مشغول بود، معنا نداشت. همان گونه که خداوند فرعون و ابن ملجم را چنان خلق نکرد، بلکه آنان نیز شایستگى رشد و اعتلاى انسانى را داشته اند، ولى به اختیار خود منحرف شده اند. [۴۴]

سؤال: چرا خداوند شیطان را بر انسان مسلّط کرد؟

پاسخ: رابطه ى شیطان با انسان و امکان تأثیر او در آدمى، بیشتر و زیادتر از تأثیر غرائز حیوانى در انسان نیست. خداوند در مقابل آن غرائز حیوانى، اندیشه و تعقّل و وجدان را عطا فرموده و بهترین وسیله ى تعدیل و تنظیم غرائز را در اختیار آدمى قرار داده است.

علاوه بر آنکه شیطان، بر انسان سلطه ندارد واراده و اختیار را از انسان نمى گیرد، چنانکه خودش مى گوید: «ما کان لى علیکم من سلطان الاّ أن دعوتکم فاستجبتم لى فلاتلومونى ولوموا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخى» [۴۵] کار او کمک به غرائز حیوانى است و اگر بخواهد تأثیرى بگذارد، مجبور است با یکى از قواى درونى یعنى غرائز و توهّمات و وسوسه ها وارد شود که در مقابل آنها دو نیروى عقل و وجدان همواره انسان را به خیرات ونیکى ها دعوت مى کنند. [۴۶]

۴۱) تفسیر منهج الصادقین

۴۲) وسائل، ج ۱۵، ص ۲۰۹

۴۳) تفسیر اطیب البیان، ج ۱، ص ۵۱۲

۴۴) شرح مثنوى، علاّمه جعفرى، ج ۵، ص ۲۰۷

۴۵) ابراهیم، ۲۲

۴۶) شرح مثنوى، ج ۵، ص ۲۰۷

 

پیام ها:

۱- شیطان، حتّى خوبان را هم رها نمى کند. «فوسوس لهما» امّا هیچ سلطه اى بر مخلصین ندارد. «الاّ عبادک منهم المخلَصین» [۴۷]

۲- نهایت کار شیطان، وسوسه است نه اجبار، نشان دادن راه انحرافى است، نه اصرار. «فوسوس لهما»

۳- نتیجه ى ارتکاب گناه و خلاف، رسوایى است. «لیُبدى… سوءاتهما»

۴- رسوایى، کشف حجاب و برهنگى، از اهداف شیطان است. «لیُبدى… ما وُرى»

۵ – شیطان از راه آرزوها، انسان را فریب مى دهد. «ما نهاکما ربّکما… الاّ اَن تکونا ملَکین او تکونا من الخالدین» (آرزوى انسان، زندگى ابدى در فضایى آرام و فرشته گونه است، لذا شیطان گفت: اگر از آن درخت بخورید، به آرزوى خود رسیده و زندگى دائم و به دور از مزاحمت و اضطراب خواهید داشت، و با استفاده از غرائز و تمایل انسان به رفاه و ابدیّت، او را وسوسه کرد.)

۴۷) حجر، ۴۰

 

تفسیر آیه ۲۱ سوره الاعراف:

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ﴿۲۱﴾
و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم (۲۱)

نکته ها:

حضرت آدم وهمسرش در آغاز به ابلیس اعتمادى نداشتند و شیطان براى جلب اعتماد آنها سوگند یاد کرد و بر آن نیز تأکید نمود. [۴۸] امام رضا علیه السلام فرمود: آدم و حوّا تا آن زمان سوگند دروغ به خدا را نشنیده بودند و به همین دلیل به او اعتماد کردند و از آن شجره خوردند. البتّه این عمل قبل از نبوّت حضرت آدم بوده و نهى تحریمى و گناه کبیره اى که مستحقّ آتش باشد نبوده است. [۴۹] بنابراین اوّلین سوگند دروغ، از شیطان بوده است.

قرآن مى فرماید: منافقان نیز اهل سوگند دروغ اند. [۵۰] و کسى که پى در پى سوگند مى خورد، لایق رهبرى جامعه نیست. «لاتطع کلّ حلاّف مهین» [۵۱]

۴۸) قاسمهما« از باب مفاعله، شاید رمز تأکید باشد

۴۹) عیون الاخبار، ج ۱، ص ۱۹۶

۵۰) توبه، ۵۶، ۶۲، ۷۴ و ۱۰۷

۵۱) قلم، ۱۰

 

پیام ها:

۱- سوگند دروغ، کار شیطانى است. «قاسمهما»

۲- به هر سوگندى نباید اطمینان کرد. «قاسمهما»

۳- دشمن، از اعتقادات و باورهاى ما به نفع خود سود مى برد. «قاسمهما»

۴- گاهى دشمن با ظاهرى دلسوزانه و ادّعاى خیرخواهى، در ما نفوذ مى کند و ضربه مى زند. «انّى لکما لمن الناصحین» برادران یوسف نیز براى از بین بردن یوسف و جدا کردن او از پدرشان به او گفتند: «انّا له لناصحون» [۵۲]

۵۲) یوسف، ۱۱

 

تفسیر آیه ۲۲ سوره الاعراف:

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿۲۲﴾
پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگى‏ هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت‏ شیطان براى شما دشمنى آشکار است (۲۲)

نکته ها:

«دَلّى» از «تدلیه»، به معناى نزدیک کردن است و اشاره به دلو و طناب براى وصول و رسیدن به هدفى است. گویا ابلیس با طناب غرور، آنها را به چاه فریب وارد کرد.

«یخصفان» از «خصف»، به معناى جمع کردن، دوختن و وصله کردن است.

خطاب خداوند با کلمه ى «ندا» آمده است، «ناداهما»، ندا براى خطاب دور است، گویا آدم و همسرش با خوردن از درخت نهى شده، از قرب خدا دور شدند.

عدّه اى از مفسّران مانند سید مرتضى، طبرسى و ابوالفتوح رازى مى گویند: اخراج حضرت آدم از بهشت و آمدن به زمین، از باب مصلحت بود نه از جهت عقوبت و جزا. [۵۳]

۵۳) تفسیر اثنى عشرى

 

پیام ها:

۱- زن و مرد، هر دو در تیررس وسوسه ى شیطانند. «فدلّاهما»

۲- حربه ى شیطان، فریب و غرور است. «بغرور»

۳- تمایل به وسوسه هاى شیطان، همچون دستیابى به طنابى سست و کوتاه و سقوط در چاه گناه است. «دلّاهما»

۴- توجّه نکردن به فرامین و ارشادات الهى مهم است، چه کم چه زیاد. «فلمّا ذاقا» در ارتکاب گناه، کوچک و بزرگ مطرح نیست، مهم گستاخى بر گناه است. لذا گاهى گناه اندک نیز باعث رسوایى وسقوط انسان مى شود.

۵ – برهنگى، نوعى کیفر الهى است، (نه نشانه ى کمال و تمدّن). «فلمّا ذاقا الشجره بدت لهما سواتهما…»

۶- گاهى سقوط گام به گام است؛ ابتدا ایجاد فکر انحرافى، «فدلاّهما بغرور» سپس انجام منهیّات و خوردن چیزهاى ممنوع، «فلمّا ذاقا الشجره» و آنگاه سقوط و برهنگى. «بدت لهما سؤاتهما»

۷- توجّه نکردن به ارشادات الهى و خوردن غذاى منع شده، زمینه ى برهنگى است. «ذاقا… بدت لهما سواتهما»

۸ – زشتى برهنگى و کرامت پوشش، جزو فطرت انسان است. «وطفقا یخصفان»

۹- پوشش ارزش است، گرچه با ساده ترین وسیله باشد. «ورق الجَنّه»

۱۰- احکام و اوامر ونواهى و هشدارهاى خداوند همواره در جهت رشد و تربیت انسان است. «ناداهما ربّهما ألم انهکما»

۱۱- حضرت آدم و حوّا پس از خوردن از آن درخت ممنوعه، از جایگاه عالى خود دور شدند. «تلکما الشجره» و نفرمود: «هذه الشجره»

۱۲- خداوند بدون اتمام حجّت، کسى را توبیخ نمى کند. «ألم اَنهکما… اَقُل لکما»

۱۳- در مسیر راه خدا، لازم است دشمنان را بشناسیم. «عدوّ مبین»

۱۴- با آنکه عداوت شیطان آشکار است، امّا انسان از خطر و دشمنى او غافل مى شود. «عدوّ مبین»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۵۲ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر