سبز قامتدوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 157 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۵۷ – آیات ۵۲ تا ۵۷ سوره الاعراف

تفسیر قرآن کریم صفحه 156 - آیات 44 تا 51 سوره الاعراف

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۵۷

سوره: الاعراف

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۵۲ سوره الاعراف:

وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿۵۲﴾
و در حقیقت ما براى آنان کتابى آوردیم که آن را از روى دانش روشن و شیوایش ساخته‏ ایم و براى گروهى که ایمان مى ‏آورند هدایت و رحمتى است (۵۲)

نکته ها:

حضرت على علیه السلام مى فرماید: «انّ اللّه سبحانه لم یعظ احداً بمثل هذا القرآن…» خداوند هیچ کس را به مانند قرآن موعظه نکرده است، زیرا قرآن، ریسمان محکم و أمن الهى است، بهار قلب ها و چشمه سار علم مى باشد و براى قلب و دل انسان، جلایى به جز قرآن نیست، با وجود اینکه یاددارندگان رفتند و مشتى فراموش کنندگان ماندند. [۱۳۵]

۱۳۵) نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶

 

پیام ها:

۱- خداوند به وسیله کتاب، اتمام حجّت کرده و انسان را از مغرور شدن به دنیا و فراموشى آخرت وانکار آیات، (در آیه قبل) نجات مى دهد. «لقدجئناهم بکتاب»

 

صدها چراغ دارد و بیراهه مى رود بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش

۲- آوردن کتاب هدایت و رحمت، کار خداوند است که آن را بخش بخش و به تدریج نازل کرده است. «لقد جئناهم بکتاب فصّلناه»

۳- وحى خداوند، بر اساس علم الهى به نیازهاى انسان و جهان است. «بکتاب فصّلناه على علم»

۴- کتاب و علم الهى، بسیار با عظمت است. «کتابٍ… علمٍ» هر دو نکره است.

۵ – هدایت با قرآن، از بزرگ ترین رحمت و لطف هاى خداوند به مؤمنان است. «هدىً و رحمهً لقوم یؤمنون»

۶- قرآن، هدایت گر اهل باور است، نه انسان هاى لجوج و بهانه گیر. «لقوم یؤمنون»

 

تفسیر آیه ۵۳ سوره الاعراف:

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنَا مِنْ شُفَعَاءَ فَیَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ ﴿۵۳﴾
آیا [آنان] جز در انتظار تاویل آنند روزى که تاویلش فرا رسد کسانى که آن را پیش از آن به فراموشى سپرده‏ اند مى‏ گویند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانى هست که براى ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم تا غیر از آنچه انجام مى‏ دادیم انجام دهیم به راستى که [آنان] به خویشتن زیان زدند و آنچه را به دروغ مى‏ ساختند از کف دادند (۵۳)

نکته ها:

مراد از تأویل در این آیه، به قرینه ى جملات بعد، تحقّق تهدیدها و وعده هاى الهى در مورد کیفر و پاداش در قیامت است.

در آیه ى ۴۳ این سوره، بهشتیان مى گفتند: «لقد جاءت رسل ربّنا بالحقّ»، اینجا نیز اهل دوزخ همین اقرار را دارند.

چون آیه ى قبل مربوط به نزول «کتاب» است، بعضى مفسّران گفته اند: مراد از «نسوه» فراموش کردن کتاب آسمانى است.

 

پیام ها:

۱- خداوند در قرآن، منکران را توبیخ مى کند که تا تحقّق تهدیدهاى او را نبینند، ایمان نخواهند آورد. «هل ینظرون…»

۲- ناله ها، اعتراف ها و آرزوها در قیامت، به جایى نمى رسد. پس باید در دنیا هشدارهاى قرآن را جدّى بگیریم. «یوم یأتى تأویله یقول…»

۳- خسارت بزرگ، فراموش کردن قرآن و قیامت است. «نسوه»

۴- قیامت، روز آگاهى و بیدارى است. «قد جاءت رسل ربّنا بالحقّ»

۵ – رسالت پیامبران در مسیر تربیت انسان و از شئون ربوبیّت خداوند است. «قد جاءت رسل ربّنا بالحقّ»

۶- کافران، دین و آخرت را جدّى نمى گیرند، روز قیامت که متوجّه خطاى خود مى شوند، آرزوى برگشت مى کنند، ولى این آرزو، بیهوده است. «او نردّ فنعمل» در جاى دیگر مى فرماید: آنان اگر هم بازگردند، همان کارها را ادامه مى دهند. «ولو ردّوا لعادوا لما نُهوا عنه» [۱۳۶]

۷- شفاعت براى همه نیست. «فهل لنا من شفعاء»

۸ – در قیامت، خبرى از جلوه و تأثیر طاغوت ها، بت ها، ثروت ها و قدرت ها نیست. «ضلّ عنهم…»

۱۳۶) انعام، ۲۸

 

تفسیر آیه ۵۴ سوره الاعراف:

إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿۵۴﴾
در حقیقت پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهاندارى] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را مى طلبد مى ‏پوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده‏ اند [پدید آورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایى است پروردگار جهانیان (۵۴)

نکته ها:

در آیه ى قبل، سخن از محو شدن هر چیز و هر کس در قیامت بود، جز خداوند، «ضلّ عنهم…» در اینجا معرّفى پروردگار واقعى است.

«یوم»، غیر از «نهار» است. «نهار»، روزِ در برابر شب است، ولى «یوم»، گاهى به معناى روز است و گاهى به معناى شبانه روز و گاهى هم به روزگار و دوره، یوم گفته شده است و در این آیه، معناى اخیر مراد است.

«تبارک» از «برکت»، به معناى بقا و ماندگارى است. «بَرَک»، سینه ى شتر است، وقتى که شتر سینه اش را بر زمین مى گذارد، نشانه ى استقرار و ماندن اوست. آنگاه به هر صفتى که پایدار و بادوام باشد و هر موجودى که داراى عمر طولانى یا آثار مستمرّى باشد، برکت گفته شده است. «بِرکه»، نیز جایى است که مدّتى طولانى آب در آن مى ماند و ذخیره مى شود.

با توجّه به قرائن موجود در این آیه و آیات دیگر قرآن، منظور از «خلق»، آفرینش نخستین و منظور از «امر»، جعل و وضع قوانین حاکم بر هستى است که آفریده ها را در مسیر خود هدایت مى کند. [۱۳۷]

«استوى على العرش»، کنایه از قدرت، سلطه، تدبیر، هدایت و اداره کامل جهان است. در زبان فارسى هم، بر تخت نشاندن یا از تخت نشستن، یعنى بر اوضاع مسلّط شدن و قدرت و حکومت را به دست گرفتن. البتّه ممکن است «عرش»، کنایه از جهان ماوراى ماده و «کرسىّ» کنایه از جهان مادّه باشد، چنانکه در آیهالکرسى مى خوانیم: «وسع کرسیّه السموات و الارض». [۱۳۸]

همان گونه که خداوند خورشید و ماه و ستارگان را براى هدایت و استفاده ى مخلوقات مسخّر آنان قرار داد، رسالت وامامت واهل بیت علیهم السلام را نیز در مسیر استفاده و هدایت آنان قرار داد، چنانکه به نقل شیعه و سنّى پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند: «النّجوم أمان لاهل الارض و اهل بیتى أمان لامّتى» [۱۳۹]

خداوند گرچه قدرت دارد که همه ى هستى را در یک لحظه خلق کند، ولى تأنّى و تدریج، سنّت اوست، لذا هستى را در شش دوره آفریده است. چنانکه عجله و شتاب بى دلیل، امرى شیطانى و راه نفوذ و تسلّط اوست. پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند: «التّأنّى من الرّحمن و العجله من الشیطان». حضرت على علیه السلام نیز فرمود: اگر خدا مى خواست آسمان و زمین را در کمتر از یک چشم بهم زدن مى آفرید، ولى ترتیب و مرور را مثالى براى اُمناى خود و حجّتى بر خلقش قرار داد. [۱۴۰] مولوى مى گوید:

مکر شیطان است تعجیل و شتاب خوى رحمن است صبر و احتساب

با تأنّى گشت موجود از خدا تا به شش روز این زمین و چرخ ها

ورنه قادر بود کز کُن فَیکون صد زمین و چرخ آوردى برون

آدمى را اندک اندک آن همام تا چهل سالش کند مردى تمام

این تأنّى از پى تعلیم توست صبر کن در کار، دیر آى و درست

۱۳۷) تفسیر نمونه

۱۳۸) تفسیر نمونه

۱۳۹) تفسیر فرقان

۱۴۰) تفسیر اثنى عشرى

 

پیام ها:

۱- آفریدگار هستى، لایق تدبیر و مدیریّت آن است. «ربّکم اللّه الّذى خلق…»

۲- عرش، مرکز مدیریّت و تصمیم گیرى خداوند است. «استوى على العرش»

۳- تعقیب دائمى شب و روز، تنها با کروى بودن و حرکت داشتن زمین ممکن است. «یطلبه حثیثاً»

۴- هستى، هم نظام دارد و هم تسلیم اراده ى خداست. «مسخرات بأمره»

۵ – هم آفرینش به دست خداست، هم اداره و تدبیر آفریده ها. «له الخلق والامر»

۶- خداوند سرچشمه ى برکات است. «تبارک اللّه»

۷- نزول برکات، از ربوبیّت خداوند است. «تبارک اللّه ربّ العالمین»

۸ – تمام هستى در حال تکامل و تحت تربیت الهى است. «ربّ العالمین»

 

تفسیر آیه ۵۵ سوره الاعراف:

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ﴿۵۵﴾
پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمى دارد (۵۵)

نکته ها:

پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در سفرى بعضى اصحاب را دیدند که با فریاد دعا مى کنند، حضرت فرمودند: آرام دعا کنید. [۱۴۱] حضرت زکریّا نیز خداوند را در پنهانى و با اخلاص ندا مى کرد. «نادى ربّه نداءً خفیّاً» [۱۴۲] زیرا نشانه ى ادب است چنانکه خداوند به مؤمنان مى فرماید: بلندتر از صداى پیامبربا او سخن نگویید. «لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبىّ کجهر بعضکم لبعض» [۱۴۳] وممکن است صداى بلند در عبادت ونیایش، زمینه ساز تظاهر وریا باشد.

تضرّع و ناله در دعا، نشانه ى توجّه انسان به کمبودها و نیازهاى خود و عامل شکستن غرور و خودخواهى است. زیرا آنکه خود را قوى و غنى بداند، در برابر هیچ کس ناله و درخواستى ندارد.

امام صادق علیه السلام فرمود: تضرّع در دعا، دستان را به طرف آسمان بلند کردن و دعا نمودن است، [۱۴۴] پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نیز چنین دعا مى کرد و سلمان فارسى از آن حضرت نقل کرده که فرمود: خداوند حیا مى کند دستى را که به دعا بلند شود محروم برگرداند. [۱۴۵]

۱۴۱) تفاسیر مجمع البیان و کبیر فخررازى

۱۴۲) مریم، ۳

۱۴۳) حجرات، ۲

۱۴۴) کافى، ج ۲، ص ۴۸۱

۱۴۵) تفسیر قرطبى

 

پیام ها:

۱- پس از خداشناسى، خداپرستى لازم است. «اُدعوا ربّکم» در آیه ى قبل، خداشناسى مطرح شد، در این آیه خداپرستى.

۲- بهتر است دعا با استمداد از کلمه ى «ربّ» و همراه تضرّع و زارى و پنهانى باشد. «اُدعوا ربّکم تضرّعاً و خفیه» دعاى پنهانى از ریا دور و به اخلاص نزدیک تر است.

۳- دعا وقتى مؤثّر است که خالصانه و همراه با تضرّع باشد. «تضرّعاً و خفیه»

۴- با تمام وجود و با کمال خضوع خدا را بخوانیم وزبانمان نماینده همه ى وجود ما باشد. «اُدعوا… تضرّعاً»

۵ – گردنکشان و تجاوزکاران، از لطف و محبّت الهى محروم مى باشند. «انّه لا یحبّ المعتدین»

۶- دعا نکردن، دعاى بى تضرّع و دعاى ریائى، از نمونه هاى سرکشى و تجاوز است. «المعتدین»

 

تفسیر آیه ۵۶ سوره الاعراف:

وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۵۶﴾
و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت‏ خدا به نیکوکاران نزدیک است (۵۶)

نکته ها:

آیه ى قبل، رابطه ى انسان با خدا را مطرح کرد، این آیه رابطه ى انسان با مردم را.

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند به واسطه ى پیامبر و قرآن، زمین را اصلاح کرد و فرمود: بعد از اصلاح فساد نکنید. [۱۴۶] آرى، آمدن هریک از انبیا، یک اصلاح بزرگ اجتماعى را بدنبال دارد و انحراف از آیین و دستورات آنان، عامل فساد و تباهى در جامعه است.

بین دو فرمان «اُدعوا» در آیه ى قبل و این آیه، جمله ى «لا تفسدوا فى الارض» آمده تا اشاره کند که دعاى زبانى باید همراه با تلاش اصلاح طلبانه ى اجتماعى باشد، نه با زبان دعا کردن و در عمل فساد نمودن.

این آیه و آیه ى قبل، شرایط کمال دعا و آداب آن و زمینه هاى استجابت را مطرح کرده است، که عبارتند از:

الف: دعا همراه با تضرّع. «تضرّعا»

ب: دعا پنهانى و دور از ریا. «تضرّعا و خفیه»

ج: دعا بدون تجاوز از مرز حقّ.«انّه لا یحبّ المعتدین»

د: دعا همراه بیم و امید. «خوفاً و طمعا»

ه: دعا بدون تبهکارى. «لا تفسدوا»

و: دعا همراه با نیکوکارى. «المحسنین»

لقمان حکیم به فرزندش فرمود: فرزندم! اگر دل مؤمن را بشکافند در آن دو نور خواهند یافت؛ یکى نور ترس الهى و دیگرى نور امید و رحمت که هر دو با هم یکسانند. [۱۴۷]

۱۴۶) کافى، ج ۸، ص ۵۸

۱۴۷) تفسیر اثنى عشرى

 

پیام ها:

۱- جامعه ى اصلاح شده نیز در معرض خطر است. «ولاتفسدوا… بعد اصلاحها»

۲- انقلابیون اصلاحگر، بى نیاز از دعا و مناجات نیستند. «وادعوه خوفاً…»

۳- آبادى هاى زمین را تخریب نکنید. «ولاتفسدوا فى الارض بعد اصلاحها»

۴- انسان باید میان خوف و رجا باشد. این اعتدال را خداوند، «احسان» نامیده است. «قریب من المحسنین»

۵ – سیره و روش نیکوکاران، دورى از فساد است. «لاتفسدوا… قریب من المحسنین»

۶- احسان، زمینه ى دریافت رحمت الهى است و بدون آن، انتظار رحمت بى جاست. «قریب من المحسنین» آرى، دعاى مستجاب همراه بانیکوکارى است.

۷- دست نیاز به جانب حقّ دراز کردن و دورى از فساد، احسان است. «و لاتفسدوا… و ادعوه… قریب من المحسنین»

 

تفسیر آیه ۵۷ سوره الاعراف:

وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ کَذَلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۵۷﴾
و اوست که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش مژده‏ رسان مى‏ فرستد تا آن گاه که ابرهاى گرانبار را بردارند آن را به سوى سرزمینى مرده برانیم و از آن باران فرود آوریم و از هر گونه میوه‏ اى [از خاک] برآوریم بدینسان مردگان را [نیز از قبرها] خارج مى‏ سازیم باشد که شما متذکر شوید (۵۷)

نکته ها:

در آیات قبل، خداشناسى و خداپرستى مطرح بود، اینجا معاد، و براى هر یک از مبدأ و معاد، به مسائل طبیعى و نظام آفرینش استدلال شده است.

کلمه ى «اَقلَّت» یعنى به آسانى حمل کردن، و این نشان دهنده ى آن است که بادها به قدرى قوى هستند که ابرهاى پر آب و سنگین را به آسانى جا به جا مى کنند.

 

پیام ها:

۱- قوانین طبیعى با همه پیچیدگى و نظمى که دارند، تحت اراده پروردگار است و نباید انسان را از مبدأ هستى غافل کند. «هو الّذى یرسل الریاح» (در فرمول هاى علمى و قوانین مادّى غرق نشوید، هدایت و حرکت بادها و نزول باران و رویش گیاهان، با تدبیر خداوند است)

۲- منکران معاد، برهانى ندارند و تنها استبعاد مى کنند. بیان نمونه هاى حیات در طبیعت و جمع شدن مواد تشکیل دهنده ى گلابى، سیب و انار که در خاک پخش هستند، نظیر جمع شدن ذرّات مردگان است و این نمونه ها براى رفع آن استبعاد کافى است. «کذلک نخرج الموتى»

۳- مرگ، به معناى فنا و نیستى نیست، بلکه تغییر حالت است، همان گونه که زمین مرده، به معناى زمین معدوم و نابود نیست. «سقناه لبلد میّت… فاخرجنا… کذلک نخرج الموتى»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۵۷ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر