سبز قامتچهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 162 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۶۲ – آیات ۸۸ تا ۹۵ سوره الاعراف

تفسیر قرآن کریم صفحه 162 - آیات 88 تا 95 سوره الاعراف

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۶۲

سوره: الاعراف

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۸۸ سوره الاعراف:

قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ ﴿۸۸﴾
سران قومش که تکبر مى ‏ورزیدند گفتند اى شعیب یا تو و کسانى را که با تو ایمان آورده‏ اند از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد یا به کیش ما برگردید گفت آیا هر چند کراهت داشته باشیم (۸۸)

نکته ها:

زورگویى و تهدید به اخراج و تبعید، به نوعى در مورد همه ى انبیا بوده است، چنانکه در جاى دیگر مى خوانیم: کافران نسبت به پیامبران خود چنین تهدیدهایى داشته اند. «قال الّذین کفروا لرسلهم لنخرجنّکم من أرضنا أو لتعودنّ فى ملّتنا» [۱۷۸]

هیچ یک از انبیا پیش از رسالت، مشرک و بت پرست نبوده اند، ولى برخورد آنان با مشرکان آرام بوده است. امّا پس از رسالت با عزم و اراده اى قوى تر مردم را هدایت کرده و با مشرکان مقابله مى کردند، لذا خطاب «لتعودنّ»، به پیروان انبیا است، نه خود آنان. [۱۷۹]

۱۷۸) ابراهیم، ۱۳

۱۷۹) تفسیر نمونه

 

پیام ها:

۱- اَشراف مستکبر، دشمن انبیا بوده اند. «قال الملأ الّذین استکبروا… لنخرجنّک»

۲- استدلال و منطق، شیوه ى انبیاست، «جاءتکم بیّنه» [۱۸۰] ولى روش کفّار، تهدید و زورگویى است. «لنخرجنّک»

۳- مبلّغان نباید از تهدیدهاى مخالفان بترسند، چون در این راه، تهدید به قتل و تبعید همیشه بوده است. «لنخرجنّک»

۴- تحمیل عقائد، شیوه ى کفّار است و دین تحمیلى سودى ندارد. «لتعودنّ فى ملّتنا… کارهین»

۵ – در برخورد با جهالت کافران، از ادب و گفتار نرم و حکمیانه استفاده کنیم. «أوَ لو کنّا کارهین»

۱۸۰) اعراف، ۸۵

 

تفسیر آیه ۸۹ سوره الاعراف:

قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا یَکُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِیهَا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ ﴿۸۹﴾
اگر بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده [باز] به کیش شما برگردیم در حقیقت به خدا دروغ بسته‏ ایم و ما را سزاوار نیست که به آن بازگردیم مگر آنکه خدا پروردگار ما بخواهد [که] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چیزى احاطه دارد بر خدا توکل کرده‏ ایم بار پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داورى کن که تو بهترین داورانى (۸۹)

نکته ها:

«ملّت»، به معناى کیش و آیین است، چنانکه در جاى دیگر مى خوانیم: «ملّه ابیکم ابراهیم». [۱۸۱]

«فتح» در این گونه موارد، به معناى قضاوت و داورى براى راهگشایى است، یعنى سخن آخر را خداوند مى گوید تا از بن بست خلاص شده و راه باز شود.

چون یاران شعیب علیه السلام، دین را بر اساس بیّنه و استدلال پذیرفته اند، نه هوا و هوس؛ پس آن را رها نخواهند کرد. مگر آنکه خداوند دستور دهد و خداوند هم هرگز دستور بازگشت به شرک و کفر را نمى دهد، چون معمولاً کسى از دستورش بر مى گردد که از کردارش پشیمان شود و خداوند هرگز چنین نیست.

۱۸۱) حج، ۷۸

 

پیام ها:

۱- ارتداد وبرگشت از آرمان ها و عقائد حقّ و پذیرفتن شریک براى خداوند، نوعى افترا بر خدا و پیمان شکنى است. «قد افترینا… ما یکون لنا أن نعود»

۲- شرک، اسارت و یکتاپرستى، نجات است. «بعد اذ نجّانا اللّه»

۳- مؤمن، هرگز از حقّ عدول نمى کند و اهل سازش بر سر عقائدش نیست. «ما یکون لنا…» (عقب گرد و ارتجاع، ممنوع است و تساهل و تسامح همه جا ارزش نیست.)

۴- هدایت و ضلالت در دائره ى اراده خداوند است. «الاّ أن یشاء اللّه»

۵ – باید در هر حال تسلیم خدا بود و امر او را اطاعت کرد. «الاّ أن یشاء اللّه»

۶- دلیل تسلیم شدن و پذیرفتن ربوبیّت خداوند، علم بى پایان اوست. «الاّ ان یشاء اللّه… وسع ربّنا کلّ شى ء علماً»

۷- دلیل توکّل ما بر خداوند نیز علم مطلق او بر همه چیز است. «وسع ربّنا کلّ شى ء علماً على اللّه توکّلنا»

۸ – براى پایدارى در ایمان، از خداوند استمداد و به او توکّل کنیم. «مایکون لنا ان نعود… على اللّه توکّلنا»

۹- در برابر پیشنهادهاى شوم دشمنان، باید با توکّل بر خدا، قاطعانه ایستاد. «ما یکون لنا… توکّلنا»

۱۰- واگذارى داورى به خداوند، نمونه ومصداق توکّل و تسلیم است. «على اللّه توکّنا ربّنا افتح…»

۱۱- در دعا، تناسب بین خواسته و اسماى الهى را باید در نظر گرفت. آنجا که نیاز به فتح داریم، خدا را با خیرالفاتحین صدا مى زنیم. «افتح… خیر الفاتحین»

۱۲- لازمه ى داورى صحیح، علم وآگاهى همه جانبه است. داورى، حقّ کسى است که همه چیز را مى داند. «وسع ربّنا کلّ شى ء علما… ربّنا افتح…»

۱۳- داورى، از شئون ربوبیّت خداوند است. «ربّنا افتح»

۱۴- هدف انبیا تثبیت و بر کرسى نشاندن حرف حقّ است، نه سخن خویشتن. «افتح بیننا و بین قومنا بالحقّ»

 

تفسیر آیه ۹۰ و ۹۱ سوره الاعراف:

وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ ﴿۹۰﴾
و سران قومش که کافر بودند گفتند اگر از شعیب پیروى کنید در این صورت قطعا زیانکارید (۹۰)
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ ﴿۹۱﴾
پس زمین‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه ‏هایشان از پا درآمدند (۹۱)

نکته ها:

شاید از اینکه در این آیه کلمه ى «رَجفه»، در آیه ى ۹۴ سوره ى هود کلمه ى «صیحه» و در آیه ى ۱۸۹ سوره شعراء، عبارت «عذاب یوم الظُلّه» بکار رفته، استفاده شود که زلزله همراه با صیحه و ابر تیره بوده است. [۱۸۲] ممکن است مراد از «رجفه» همان اضطراب و لرزش اندام باشد که از ترس حاصل مى شود، نه زمین لرزه.

چنانکه در آیه ۷۸ گذشت، «جاثم» به کسى گفته مى شود که به رو بر زمین افتاده و یا به زانو افتاده و توان برخاستن نداشته باشد.

۱۸۲) تفسیر نمونه

 

پیام ها:

۱- طبقه ى اشراف، غالباً مخالف پیامبران بوده اند. «و قال الملأ»

۲- یکى از شیوه هاى کفّار براى بازداشتن مردم از پیروى انبیا، (هنگامى که ببینند آنان از ایمانشان دست برنمى دارند،) تهدید مادّى و اقتصادى است. «انّکم اذاً لخاسرون» آرى، محرومیّت از درآمدهایى که از طریق کم فروشى به دست مى آید، از دید کافران خسارت است.

۳- کیفرهاى الهى، اغلب در شب نازل مى شود. [۱۸۳] «فأصبحوا» شب داراى راز و رمزى است، الطاف الهى و وحى نیز در شب نازل شده است.

۱۸۳) تفسیر المیزان

 

تفسیر آیه ۹۲ سوره الاعراف:

الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَانُوا هُمُ الْخَاسِرِینَ ﴿۹۲﴾
کسانى که شعیب را تکذیب کرده بودند گویى خود در آن [دیار] سکونت نداشتند کسانى که شعیب را تکذیب کرده بودند خود همان زیانکاران بودند (۹۲)

نکته ها:

«یَغنَوا» از «غنى»، به معناى اقامت در مکان است، و با توجّه به معناى اصلى غنا (بى نیازى)، گویا کسى که محل اقامت و منزل آماده دارد، بى نیاز است.

خسارت بزرگ از آنِ مشرکان است که به جاى ایمان به خداى یکتا، شرک مى ورزند و به جاى رهبرى معصوم، سراغ دیگران مى روند. لذا به جاى زندگى أمن، خانه خراب مى شوند، به جاى بهشت به دوزخ مى روند وبه جاى رضوان، گرفتار خشم الهى مى شوند.

 

پیام ها:

۱- توجّه به عاقبت شوم کفّار، درس عبرت است. «الّذین کذّبوا شعیباً»

۲- نیرنگ هاى اهل باطل، نقش بر آب مى شود. «کأن لم یغنوا فیها» (کفّار در پى اخراج حضرت شعیب بودند، امّا خودشان در خانه هایشان هلاک شدند).

۳- هنگام فرا رسیدن قهر خدا، زیانکاران واقعى مشخّص مى شوند. «هم الخاسرین» (در آیه ى قبل، کافران طرفدارى از حضرت شعیب را خسارت دانستند، اینجا خداوند مى فرماید: خودشان زیانکارند.)

 

تفسیر آیه ۹۳ سوره الاعراف:

فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ کَافِرِینَ ﴿۹۳﴾
پس [شعیب] از ایشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى که پیامهاى پروردگارم را به شما رسانیدم و پندتان دادم دیگر چگونه بر گروهى که کافرند دریغ بخورم (۹۳)

پیام ها:

۱- قهر الهى، بعد از اتمام حجّت است. «فاخذتهم الرجفه… اَبلَغتُکم رسالات ربّى»

۲- موعظه، مدارا و توجّه به مردم حدّى دارد، گاهى هم باید از آنان اعراض نمود. «فتولّى عنهم»

۳- تبلیغ، باید همراه با مهربانى و سوز باشد. «اَبلَغتُکم… نَصحتُ»

۴- نصایح و خیرخواهى را با منافع شخصى آمیخته نکنیم. «نصَحتُ لکم»

۵ – وقتى به وظیفه ى خود عمل کردیم، نگران نباشیم که چه خواهد شد. «اَبلَغتُکم…کیف آسى »

۶- تأسّف نابجا و عاطفه ى بى مورد، ممنوع است. «فکیف آسى »

(در موارد دیگرى هم به پیامبراکرم صلى الله علیه وآله خطاب شده که «لاتحزن علیهم» [۱۸۴] ، غصّه ى آنان را نخور.)

۷- آنجا که روحیّه ى کفر، لجاجت و عناد حاکم باشد، موعظه ى پیامبران هم اثر نمى کند. «فکیف آسى على قوم کافرین»

۱۸۴) حجر، ۸۸ ؛ نحل، ۱۲۷ و نمل، ۷۰

 

تفسیر آیه ۹۴ سوره الاعراف:

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ﴿۹۴﴾
و در هیچ شهرى پیامبرى نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختى و رنج دچار کردیم تا مگر به زارى درآیند (۹۴)

نکته ها:

«بأساء»، به حوادث و ضربه هاى جسمى مثل بیمارى ومرگ و «ضرّاء»، به ضربه ها و زیان هاى مالى گفته مى شود.

 

پیام ها:

۱- تلخى ها و ناملایمات، به عنوان یک سنّت الهى براى همه ى اقوام وجود دارد. «ما ارسلنا فى قریه من نبىّ الاّ اخذنا…»

۲- سختى ها و مشکلات، عامل سازندگى، غفلت زدایى و توجّه به خداوند است. «لعلّهم یضّرّعون»

۳- ناگوارى ها همیشه قهر الهى نیست، گاهى لطفى است که به شکل بلا جلوه مى کند. «لعلّهم یضّرّعون» (همان گونه که گداختن آهن در کوره آتش، سبب نرم شدن و شکل پذیرى آن است، حوادث و شداید نیز انسان ها را نرم و به حالت تضرّع و نیازخواهى وامى دارد.)

 

تفسیر آیه ۹۵ سوره الاعراف:

ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَهِ الْحَسَنَهَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿۹۵﴾
آنگاه به جاى بدى [=بلا] نیکى [=نعمت] قرار دادیم تا انبوه شدند و گفتند پدران ما را [هم مسلما به حکم طبیعت] رنج و راحت مى ‏رسیده است پس در حالى که بى خبر بودند بناگاه [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۵)

نکته ها:

«عَفَوا»، به معناى کثرت مال و فرزندان، یا ترک کردن و اعراض نمودن است. لطف خدا درباره آنان به حدّ وفور رسید، ولى آنان به هوش نیامدند و عبرت نگرفتند. نظیر این آیه در سوره ى انعام آیه ۴۴ آمده است: «فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم أبواب کلّ شى ء حتّى اذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغته» چون تذکّرات ما را فراموش کردند، درهاى نعمت ها را به رویشان گشودیم و پس از کامیابى ها، ناگهان گرفتار قهر خویش کردیم. مثل بیمارى که پزشک از بهبود او مأیوس شده و مى گوید: هر چه میل دارد به او بدهید، کارش تمام است.

ممکن است براى آیه معناى دیگرى نیز باشد از جمله: بعد از رفع بلا، نسل بعد مى گفتند: حوادث تلخ مخصوص پدران ما بوده و ما در امان هستیم. [۱۸۵] غافل از آنکه سنّت خداوند بر مبتلا ساختن همه ى نسل هاست و این گونه غفلت ها، زمینه ى قهر الهى است.

۱۸۵) ترجمه الهى قمشه اى

 

پیام ها:

۱- گاهى رفاه، بینش و تحلیل هاى نادرست، عامل نسیان و طغیان مى شود. «قد مسّ آباءنا الضرّاء»

۲- هر نوع خوشى و رفاهى نشانه ى لطف نیست، گاهى زمینه ساز قهر الهى است. «حتّى عفواْ… فاخذناهم بغته»

۳- بیشتر مردودین در آزمایش هاى الهى، مرفّهانند نه محرومان.«حتّى عفوا وقالوا…»

۴- قهر الهى، خبر نمى کند و ناگهان مى رسد. «بغته»

۵ – از کنار حوادث تلخ و شیرین بى تفاوت گذشتن و عبرت نگرفتن، نشانه بى شعورى است. «لا یشعرون»

۶- غوطه ور شدن در دنیا و غفلت از یاد خدا، انسان را به عذابى ناگهانى و غافلگیرانه دچار مى کند. «فاخذناهم بغته و هم لایشعرون»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۶۲ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر