سبز قامتچهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 163 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۶۳ – آیات ۹۶ تا ۱۰۴ سوره الاعراف

تفسیر قرآن کریم صفحه 163 - آیات 96 تا 104 سوره الاعراف

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۶۳

سوره: الاعراف

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۹۶ سوره الاعراف:

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿۹۶﴾
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏ گشودیم ولى تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (۹۶)

نکته ها:

«برکات» جمع «برکت»، به موهبت هاى ثابت و پایدار گفته مى شود، در مقابل چیزهاى گذرا. در معناى «برکت»، کثرت، خیر و افزایش وجود دارد. برکات، شامل برکت هاى مادّى و معنوى مى شود، مثل برکت در عمر، دارایى، علم، کتاب و امثال آن.

سؤال: اگر ایمان و تقوا سبب نزول برکات است، پس چرا کشورهاى کافر، وضع بهترى دارند و کشورهاى اسلامى با مشکلات فراوانى روبرو هستند؟

پاسخ: اوّلاً آن کشورها از نظر علم و صنعت جلو هستند، ولى از نظر روحى و روانى آرامش ندارند. از این نظر آنان نیز مشکلات فراوانى دارند.

ثانیاً: اغلب کشورهاى اسلامى، تنها نام اسلام را با خود دارند و قوانین و رهنمودهاى دین اسلام در آنجا حاکم نمى باشد.

به علاوه گاهى رفاه مادّى، نوعى قهر الهى است. چنانکه قرآن مى فرماید: «فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم أبواب کلّ شى ء» [۱۸۶] چون تذکّرات الهى را فراموش کردند، درهاى همه چیز را به رویشان گشودیم تا سرمست شوند.

در قرآن، دو نوع گشایش براى دو گروه مطرح است: الف: رفاه و گشایش براى خوبان که همراه برکات است، «فَتَحنا علیهم برکات». ب: رفاه و گشایش براى کفّار و نااهلان که دیگر همراه برکت نیست، «فَتَحنا علیهم ابواب کلّ شى ء»، زیرا چه بسا نعمت ها، ناپایدار و سبب غفلت و غرور و طغیان باشد. خداوند، این رفاه و گشایش کفّار را وسیله ى مهلت و پرشدن پیمانه ى آنان قرار داده است. بنابراین به هر نعمت ظاهرى نباید دل خوش کرد، زیرا اگر این نعمت ها براى مؤمنین باشد، مایه ى برکت است، و اگر براى کفّار باشد، ناپایدار و وسیله ى قهر الهى است.

امام صادق علیه السلام فرمودند: گاهى بنده اى از خداوند حاجت و تقاضایى دارد و خداوند دعایش را مستجاب مى کند و مقرّر مى شود تا مدّتى دیگر برآورده شود. امّا پس از آن، بنده گناهى را انجام مى دهد که موجب برآورده نشدن حاجتش مى شود. [۱۸۷]

از مصادیق بارز این آیه، دوران ظهور حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه) است که به گفته ى روایات، در آن زمان برکات از آسمان و زمین سرازیر مى شود. [۱۸۸]

۱۸۶) انعام، ۴۴

۱۸۷) تفسیر اثنى عشرى

۱۸۸) تفسیر نورالثقلین

 

پیام ها:

۱- ایمان آوردن و متّقى شدن جامعه، کار بسیار سختى است. «لو… آمنوا واتّقوا» («لَو»، نشانه ى کار بسیار سخت و نشدنى است)

۲- براى دریافت الطاف و برکات اجتماعى خداوند، ایمان و تقواى فردى کافى نیست، باید اکثریّت جامعه اهل ایمان و تقوا باشند. [۱۸۹] «أهل القرى آمنوا واتّقوا»

۳- ایمان به تنهایى کافى نیست، بلکه تقوا لازم است. «آمنوا واتّقوا»

۴- سرمایه گذارى روى فرهنگ ومعنویّت جامعه، بازده اقتصادى هم دارد. «آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات»

۵ – وعده هاى الهى را جدّى بگیریم. با ایمان و تقوا، نزول برکات حتمى است. (حرف لام در «لفتحنا»)

۶- بستن و گشایش، در اختیار خداست، «لفتحنا» امّا بازتابى از عملکرد ماست.

۷- ادیان آسمانى، خواستار بهبود وضع اقتصادى مردمند. «لفتحنا علیهم»

۸ – انسان به طور غریزى به دریافت برکات وخیرات علاقمند است وانبیا از همین تمایلات طبیعى براى اهداف خود استفاده مى کردند. «لفتحنا علیهم برکات»

۹- آنچه از برکات دریافت مى کنیم، گوشه اى از برکات الهى است. «برکات» (کلمه ى «برکات» بدون الف و لام است، لذا شامل تمام برکت ها نمى شود)

۱۰- زمین و آسمان، سرچشمه ى برکات اند. «برکات من السماء و الارض»

۱۱- نقش آسمان در برکت رسانى، بر نقش زمین مقدّم است. «برکات من السماء و الارض» (تقدّم آسمان بر زمین)

۱۲- ایمان و تقوا سبب نزول برکات مى شود، ولى هر نعمت و رفاهى معلول ایمان و تقوا نیست. «آمنوا واتّقوا… برکات»

۱۳- عامل محرومیّت ها و مشکلات، عملکرد خود ماست. «بما کانوا یکسبون»

۱۴- لجاجت و پافشارى بر گناه، سبب قهر و عذاب الهى است. «فاخذناهم بما کانوا یکسبون»

۱۸۹) تفسیر فرقان

 

تفسیر آیه ۹۷ و ۹۸ و ۹۹ سوره الاعراف:

أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۹۷﴾
آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما شامگاهان در حالى که به خواب فرو رفته‏ اند به آنان برسد (۹۷)
أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ ﴿۹۸﴾
و آیا ساکنان شهرها ایمن شده‏ اند از اینکه عذاب ما نیمروز در حالى که به بازى سرگرمند به ایشان دررسد (۹۸)
أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹۹﴾
آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند [با آنکه] جز مردم زیانکار [کسى] خود را از مکر خدا ایمن نمى‏ داند (۹۹)

نکته ها:

«مکر»، گرچه در فارسى به معناى نیرنگ و حیله است، امّا در لغت عرب، به معناى تدبیر و چاره اندیشى براى بازگرداندن از هدف است، چه حقّ باشد چه باطل. مکر خدا، تدبیر الهى است که نقشه ى کفّار را بر هم مى زند.

حتّى پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام نیز خود را در امان نمى دانستند و همواره مراقب اعمال خود بوده اند تا مبادا از آنان لغزشى سربزند، لذا پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: «انّى اخاف اِن عصیتُ ربّى عذاب یوم عظیم» [۱۹۰]

راوى مى گوید پشت سر امام صادق علیه السلام نماز مى خواندم که حضرت در نماز فرمود: «الّلهم لاتؤمنّى مَکرک»، خداوندا! مرا از مکر خودت غافل و ایمن نگردان. آنگاه حضرت فرمود: «فلایأمن مکر اللّه الاّ القوم الخاسرون» [۱۹۱]

حضرت على علیه السلام مى فرماید: حتّى بر نیکوکاران این امّت از کیفر الهى ایمن مباش، زیرا خداوند مى فرماید: «فلایأمن مکر اللّه الاّ القوم الخاسرون». [۱۹۲]

در حقیقت ایمن نبودن از مکر الهى، به معنى توجّه به از مسئولیّت ها و تکالیف و ترس از کوتاهى در انجام وظایف است.

۱۹۰) انعام، ۱۵

۱۹۱) تفسیر نمونه

۱۹۲) نهج البلاغه، حکمت ۳۷۷

 

پیام ها:

۱- براى احساس مسئولیّت، احتمال خطر کافى است. «أفَأمِن…»

۲- به نظام آرام موجود مغرور نشویم و هرگز خود را مصون ندانیم. «أفَأمِن اهل القُرى…» آرى، عذاب ها مخصوص اقوام پیشین نیست، قانون الهى شامل همه ى اقوام در هر زمانى مى شود.

۳- اگر خداوند اراده کند، مى تواند قهر خویش را در زمانى نازل کند که هیچ راه چاره اى نباشد و شبانه همه را نابود کند. «بیاتاً و هم نائمون»

۴- انسان با همه ى تدبیر و ابتکار و پیشرفت، نباید از عذاب الهى آسوده خاطر باشد. «أفأمِن… او أمن…»

۵ – از اسباب توجّه و غفلت زدایى، طرح احتمال خطر است. «أفأمن، أو أمِن»

۶- خواب غفلت وسرگرمى هاى نابجا، زمینه ى قهر الهى است. «نائمون… یلعبون»

۷- زندگى بدون ایمان و تقوا، بازیچه اى بیش نیست. «و هم یلعبون»

۸ – هرگز از قهر الهى احساس ایمنى نکنیم. «أفأمن… او أمن… أفأمنوا مکر اللّه» آرى، زیستن همراه با بیم و امید مطلوب است.

۹- کسانى که نسبت به مکر و قهر خدا بى خیالند، زیان کارند.«فلایأمن… الخاسرون»

 

تفسیر آیه ۱۰۰ سوره الاعراف:

أَوَلَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ ﴿۱۰۰﴾
مگر براى کسانى که زمین را پس از ساکنان [پیشین] آن به ارث مى ‏برند باز ننموده است که اگر مى‏ خواستیم آنان را به [کیفر] گناهانشان مى ‏رساندیم و بر دلهایشان مهر مى ‏نهادیم تا دیگر نشنوند (۱۰۰)

نکته ها:

امام صادق علیه السلام فرمود: قلب مؤمن مانند صفحه اى سفید است و با هر گناه، نقطه اى سیاه در آن پدیدار مى شود که اگر توبه کند، آن سیاهى پاک مى گردد، امّا اگر بر گناهش ادامه دهد، آن نقطه زیاد مى شود تا جایى که تمام قلبش را فرامى گیرد و مانع رسیدن او به خیر شده و دیگر راهى به سعادت ندارد، چنان که خداوند مى فرماید: «بل ران على قلوبهم» [۱۹۳] گناه و کار زشت، ملکه و خوى و طبیعت آنان مى شود. [۱۹۴]

انسان گاهى در مسیر غلط و اصرار و تکرار عمل انحرافى چنان گام مى نهد که آن خلاف بر جان و دل او نقش مى بندد وبه صورت خصلت و ملکه ى او در مى آید و دیگر پذیراى هیچ هدایتى نمى شود، البتّه این تأثیر و تأثّر را خداوند که سبب ساز و سبب سوز است چنین قرار داده، بنابراین انسان با اراده ى خود، خودش را به این مرحله رسانده است. [۱۹۵]

۱۹۳) مطفّفین، ۱۴

۱۹۴) تفسیر اثنى عشرى

۱۹۵) تفسیر نمونه

 

پیام ها:

۱- افراد غافل، نیازمند تنبیه و مستحقّ توبیخ هستند. «أو لم یَهدِ للّذین یرثون…» گروهى که به قدرت مى رسند، باید از کارنامه دولت هاى پیشین آگاه باشند و از تجربیّات تلخ و شیرین آنان استفاده کنند.

۲- کیفرهاى الهى به خاطر گناهان انسان است. «بذنوبهم» گناه، مقدّمه ى مُهر خوردن بر دل و مانع درک صحیح و سبب سلب توفیق از انسان است.

۳- درک نکردن حقایق دینى، از کیفرهاى الهى است. «نطبع على قلوبهم فهم لایسمعون»

۴- قوانین حاکم بر تاریخ، ثابت است. از این رو تاریخ گذشتگان، مى تواند راهنماى عمل آیندگان باشد. (کلّ آیه)

 

تفسیر آیه ۱۰۱ سوره الاعراف:

تِلْکَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا بِمَا کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْکَافِرِینَ ﴿۱۰۱﴾
این شهرهاست که برخى از خبرهاى آن را بر تو حکایت مى ‏کنیم در حقیقت پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند اما آنان به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند [باز] ایمان نمى ‏آوردند این گونه خدا بر دلهاى کافران مهر مى ‏نهد (۱۰۱)

نکته ها:

مراد از «قُرى»، در اینجا آبادى هایى است که انبیایى همچون حضرت صالح، شعیب، لوط و هود علیهم السلام، براى هدایت مردم آنها مبعوث شده بودند.

 

پیام ها:

۱- از تاریخ، آن قسمت که مایه ى عبرت است نقل شود. «نقصّ علیک من أنبائها»

۲- همه ى پیامبران، معجزه داشته اند و از هیچ دلیل روشنى براى هدایت مردم فروگذار نبودند. «رسلهم بالبیّنات»

۳- انکار مردم نباید سبب سستى مبلّغان دینى شود، چون در طول تاریخ چنین بوده است. «لقد جائتهم رسلهم… فما کانوا لیؤمنوا»

۴- تعصّب، لجاجت و عناد، ریشه ى بى ایمانى و کفر است. «فما کانوا لیؤمنوا بما کذّبوا… الکافرین»

۵ – نپذیرفتن دعوت و معجزات انبیا، نشانه ى کوردلى و مُهرخوردن بر دل است. «فما کانوا لیؤمنوا… کذلک یطبع اللّه على قلوب»

۶- کفر ولجاجت از سوى مردم، سبب مُهرخوردن دل از سوى خدا مى شود. «یطبع اللّه على قلوب الکافرین»

 

تفسیر آیه ۱۰۲ سوره الاعراف:

وَمَا وَجَدْنَا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ ﴿۱۰۲﴾
و در بیشتر آنان عهدى [استوار] نیافتیم و بیشترشان را جدا نافرمان یافتیم (۱۰۲)

نکته ها:

مراد از «عهد»، یا پیمان فطرت است، «ألم أعهد الیکم یا بنى آدم…» [۱۹۶] یا دعوت پیامبران، و یا پیمان هاى مخصوصى که گاهى مردم با انبیا مى بستند که مثلاً اگر فلان معجزه را انجام دهى، یا فلان مشکل ما را حل کنى ایمان مى آوریم. به حضرت موسى مى گفتند: «لئن کشفت عنّا الرّجز لنؤمننّ لک و لنرسلنّ معک بنى اسرائیل. فلمّا کشفنا عنهم الرّجز الى أجل هم بالغوه اذا هم ینکثون» [۱۹۷] اگر بدبختى ما را برطرف کنى حتماً به تو ایمان آورده، بنى اسرائیل را همراه تو مى فرستیم. امّا همین که مشکل را از آنان برطرف کردیم، آنها قول و پیمان خود را شکستند.

خداوند از طریق فطرت و پیامبران، حقایقى را براى انسان ها روشن ساخته تا نسبت به آنها تسلیم و تعهّد داشته باشند، ولى همواره گروهى از مردم نداى فطرت و انبیا را از یاد برده و از مدار حقّ خارج و فاسق شده اند.

امام کاظم علیه السلام فرمود: «اذا جاء الیقین لم یجز الشک» هنگامى که نسبت به امرى یقین حاصل شد، دیگر شک و تردید موجّه نیست، سپس این آیه را تلاوت فرمود. [۱۹۸] شاید مراد حدیث این باشد که اگر کسى حقّ را از روى برهان شناخت، ولى به خاطر هواى نفس در آن تشکیک کرد، مصداق آیه ى فوق شده و عهدشکن است.

خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پیمان شکنان را نکوهش کرده است. وفاداران را با القاب: «مؤمنون» [۱۹۹] ، «متّقین» [۲۰۰] ، «اولوا الالباب» [۲۰۱] و «ابرار» [۲۰۲] ، ستایش نموده است، امّا در نکوهش پیمان شکنان، اوصافى چون: «فاسقین» [۲۰۳] ، «کافرین» [۲۰۴] ، «مشرکین» [۲۰۵] ، «خاسرون» [۲۰۶] ، «شرّ الدّوابّ» [۲۰۷] ، «قلوبهم قاسیه» [۲۰۸] و«لهم اللّعنه و لهم سوء الدّار» [۲۰۹] بکار برده و در موردى جنگ با آنان را لازم مى داند. «الا تقاتلون قوماً نکثوا ایمانهم» [۲۱۰]

۱۹۶) یس، ۶۰

۱۹۷) اعراف، ۱۳۴ تا ۱۳۵

۱۹۸) کافى، ج ۲، ص ۳۹۹

۱۹۹) مؤمنون، ۱ و ۸

۲۰۰) آل عمران، ۷۶

۲۰۱) رعد، ۲۰

۲۰۲) انسان، ۵ و ۷

۲۰۳) اعراف، ۱۰۲

۲۰۴) انفال، ۵۵ تا ۵۶

۲۰۵) توبه، ۷

۲۰۶) بقره، ۲۷

۲۰۷) انفال، ۵۶

۲۰۸) مائده، ۱۳

۲۰۹) رعد، ۲۵

۲۱۰) توبه، ۱۳

 

پیام ها:

۱- هلاکت اقوام پیشین (که در آیات قبل اشاره شد)، به سبب پیمان شکنى و تمرّد آنان بود. «ما وجدنا لاکثرهم من عهد»

۲- در قضاوت باید انصاف داشت. «لاکثرهم»، نه همه ى آنها.

۳- کارنامه ى تاریخ گذشتگان با وجود پیامبران و دلائل روشن، سیاه و تاریک است، پس به دین و ایمان خود مغرور نشویم. «ما وجدنا لاکثرهم من عهد…»

۴- پیمان شکنى، نشانه ى فسق است. «ما وجدنا… من عهد… لفاسقین»

 

تفسیر آیه ۱۰۳ سوره الاعراف:

ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآیَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ ﴿۱۰۳﴾
آنگاه بعد از آنان موسى را با آیات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستادیم ولى آنها به آن [آیات] کفر ورزیدند پس ببین فرجام مفسدان چگونه بود (۱۰۳)

نکته ها:

این سوره، اوّلین سوره ى مکّى است که داستان موسى را مطرح کرده است. نام حضرت موسى ۱۳۶ بار در قرآن آمده و نام هیچ کس دیگر به این تعداد ذکر نشده است. به گفته ى تفسیرالمیزان، قرآن براى هیچ پیامبرى به اندازه ى حضرت موسى معجزه نقل نکرده است.

داستان حضرت موسى علیه السلام در قرآن را مى توان به پنج مرحله تقسیم کرد:

۱- دوران تولّد و کودکى.

۲- فرار از مصر به مَدیَن و ماندن نزد حضرت شعیب علیه السلام.

۳- بعثت و برخوردهایش با فرعون.

۴- نجات او و قومش از سلطه ى فرعون و بازگشت به صحراى سینا.

۵ – برخوردهاى او با قوم بنى اسرائیل.

 

پیام ها:

۱- حضرت موسى پس از حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب علیهم السلام آن هم با فاصله و مدّت زمان طولانى مبعوث شد. «ثمّ بعثنا من بعدهم»

۲- یکى از فلسفه هاى بعثت پیامبران، مبارزه با طاغوت است. «الى فرعون وملأه»

۳- براى اصلاح جامعه، باید به سراغ مهره هاى اصلى رفت و آب را از سرچشمه صاف کرد. «الى فرعون و ملائه»

۴- تکذیب پیامبران و آیات الهى، از مصادیق ظلم است. «فظلموا بها»

۵ – تاریخ را تحلیل کنیم و از آن عبرت بگیریم. «فانظر»

۶- مهم، فرجام و عاقبت کار است، نه جلوه هاى زودگذر. «عاقبه المفسدین»

۷- ایمان، جامعه را اصلاح مى کند و کفر و الحاد، آن را به فساد مى کشد. «المفسدین»

۸ – وقتى به جاى دین خدا، طاغوت در جامعه حاکم شود، براى حفظ و تقویت خود به هر فسادى دست مى زند. «المفسدین»

 

تفسیر آیه ۱۰۴ سوره الاعراف:

وَقَالَ مُوسَى یَا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۰۴﴾
و موسى گفت اى فرعون بى‏ تردید من پیامبرى از سوى پروردگار جهانیانم (۱۰۴)

پیام ها:

۱- میان موسى و فرعون ابتدا سخنانى ردّ و بدل شد وپس از آن، موسى رسالت خود را اعلام کرد. «و قال موسى» (حرف واو نشانه ى آن است که سخنانى گفته شد، سپس اعلام رسالت شد.)

۲- انبیا در راه دعوت خویش، بى هیچ هراس و ضعفى طاغوت ها را مورد خطاب قرار مى دادند. «و قال موسى یا فرعون»

۳- براى اصلاح جامعه اى که نظام تشکیلاتى دارد، ابتدا باید سراغ رهبران رفت. «یا فرعون»

۴- پیامبران جز دعوت به حقّ، ادّعایى نداشته اند. «قال انّى رسول»

۵ – رسالت انبیا، باتدبیر کلّ جهان پیوند دارد. «رسول من ربّ العالمین»

۶- فرعون، خود را پروردگار مردم مى دانست، «أنا ربّکم الاعلى» [۲۱۱] لذاموسى با شجاعت و صراحت، خود را فرستاده ى «ربّ العالمین» معرّفى کرد، تا بگوید: تو نیز تحت تربیت و سلطه ى پروردگار عالمیانى. «انّى رسول من ربّ العالمین»

۲۱۱) نازعات، ۲۴

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۶۳ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر