سبز قامتچهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 172 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۷۲ – آیات ۱۶۴ تا ۱۷۰ سوره الاعراف

تفسیر قرآن کریم صفحه 172 - آیات 164 تا 170 سوره الاعراف

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۷۲

سوره: الاعراف

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۱۶۴ سوره الاعراف:

وَإِذْ قَالَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُوا مَعْذِرَهً إِلَى رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ﴿۱۶۴﴾
و آنگاه که گروهى از ایشان گفتند براى چه قومى را که خدا هلاک‏کننده ایشان است‏ یا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد کرد پند مى‏ دهید گفتند تا معذرتى پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگارى کنند (۱۶۴)

نکته ها:

بنى اسرائیل سه گروه بودند: یکدسته قانون شکن، دسته ى دیگر دلسوزان نصیحت گر و دسته ى سوّم گروه بى تفاوت. بى تفاوت ها به نصیحت گران مى گفتند: خود را خسته نکنید، چون حرف هایتان در فاسقان اثر ندارد و آنها به هر حال جهنّمى هستند. ولى ناهیان از منکر مى گفتند: کار ما بى اثر نیست، حداقل آنکه ما نزد خدا معذوریم. و چه بسا آنها به واسطه ى سخن ما دست بردارند و تقوا پیشه کنند.

در آیه ۵ و۶ سوره ى مرسلات، خداوند به کسانى سوگند یاد مى کندکه ذکر خدا را به دیگران القا مى کنند، چه براى اتمام حجّت، چه براى تأثیر و هشدار. «فالملقیات ذکراً عُذراً أو نُذراً»

در کتاب امر به معروف و نهى از منکر، بیش از ده فایده براى امر و نهى،ر حتّى در صورتى که اثر نکند، ذکر کرده ام که خلاصه اش را در اینجا بیان مى کنم، [۳۱۳] تا شاید سکوت و ترس و بى تفاوتى در مقابل ترک معروف و عمل به منکر از بین برود:

۱- گاهى امر و نهى ما امرور اثر نمى کند، ولى در تاریخ، فطرت و قضاوت دیگران اثر دارد. چنانکه امام حسین علیه السلام در راه امر به معروف و نهى از منکر شهید شد، تا وجدان مردم در طول تاریخ بیدار شود.

۲- گاهى امر و نهى، فضا را براى دیگران حفظ مى کند. چنانکه فریاد اذان مستحبّ است، گرچه شنونده اى نباشد، ایستادن به هنگام قرمز شدن چراغ راهنمایى لازم است، گرچه ماشینى نباشد. زیرا حفظ قانون و فضاى احترام به قانون، لازم است.

۳- گاهى امر و نهى ما، گناهکاران را از گناه باز نمى دارد، ولى گفتن هاى پى در پى، لذّت گناه را در کام او تلخ مى کند و لااقل با خیال راحت گناه نمى کند.

۴- براى حفظ آزادى باید امر و نهى کرد، زیرا نگفتن، جامعه را به محیط خفقان و ترس و سکوت تبدیل مى کند.

۵ – امر ونهى براى خود انسان مقام آفرین است، گرچه دیگران گوش ندهند. قرآن مى فرماید: «و من احسن قولاً ممّن دعا الى اللّه» [۳۱۴]

۶- امر به معروف و نهى از منکر، اگر در دیگران اثر نکند، لااقل براى خود ما یک نوع قرب به خداوند، تلقین و تمرین شجاعت و جلوه ى سوز و تعهّد است.

۷- گاهى امر و نهى ما امروز اثر نمى کند، امّا روزى که خلافکار در بن بست قرار گرفت و وجدانش بیدار شد، مى فهمد که شما حقّ گفته اید. بنابراین اگر امروز اثر نکند، روزگارى اثر خواهد کرد.

۸ – امر و نهى، وجدان انسان را آرام مى کند، انسان با خود مى گوید که من به وظیفه ام، عمل کردم، این آرامش وجدان با ارزش است، گرچه دیگران گوش ندهند.

۹- امر به معروف ونهى از منکر، سیره ى انبیاست، گرچه دیگران گوش ندهند. قرآن مى فرماید: «و اذا ذکّروا لایذکرون» [۳۱۵] و یا بارها مى فرماید: مردم سخنان و ارشادهاى پیامبران را گوش نمى دادند و از آنها روى مى گرداندند. بنابراین ما نباید توقّع داشته باشیم که همه به سخنان ما گوش بدهند.

۱۰- امر به معروف، یک اتمام حجّت براى خلافکار است تا در قیامت نگوید کسى به من نگفت، علاوه بر آنکه عذرى هم براى گوینده است تا به او نگویند چرا نگفتى؟

۱۱- هنگام قهر الهى، آمرین به معروف نجات خواهند یافت. (آیه ى بعد به آن اشاره مى کند)

به هرحال، انبیا و اوصیا در راه امر به معروف و نهى از منکر شهید شدند تا حقّ گم نشود واز میان نرود، چنانکه قرآن در آیاتى مى فرماید: «یقتلون الانبیاء» [۳۱۶] ، «یقتلون النبیّین» [۳۱۷] و «یقتلون الّذین یأمرون بالقسط» [۳۱۸] که از این آیات استفاده مى شود، گاهى در امر به معروف باید تا مرز شهادت پیش رفت.

حضرت على علیه السلام در نامه اى به نماینده ى خود، به خاطر حضورش در سر سفره ى اشراف او را توبیخ نمود. [۳۱۹] یعنى آن حضرت براى آنکه منش زهد به اشرافى گرى کشیده نشود، فردى را فداى مکتب نمود.

۳۱۳) جالب اینکه این سطرها را در هفته امر به معروف ودهه ى عاشورا مى نویسم که امام حسین علیه السلام فلسفه ى قیام خود را عمل نکردن جامعه به حقّ و نهى از منکر نکردن مى داند

۳۱۴) فصّلت، ۳۳

۳۱۵) صافّات، ۱۳

۳۱۶) آل عمران، ۱۱۲

۳۱۷) بقره، ۶۱

۳۱۸) آل عمران، ۲۱

۳۱۹) نهج البلاغه، نامه ۴۵

 

پیام ها:

۱- عدّه اى، نه خود موعظه مى کنند ونه تحمّل موعظه کردن دیگران را دارند. «و اذ قالت اُمّه منهم لِمَ تعظون…»

۲- گناه بى تفاوتى خود را نباید با «خواستهِ الهى» توجیه کرد. «لِمَ تعظون قوماً اللّه مهلکهم»

۳- بى تفاوت ها، به جاى اعتراض به اهل گناه، به آمرین به معروف اعتراض مى کنند. «لم تعظون»

۴- در مقابل آنان که موعظه و تلاش تربیتى را بى اثر مى دانند باید مقاومت کرد. «لِمَ تَعِظون… قالوا معذرهً» زیرا بازنداشتن مردم از گناه، مسئولیّت دارد و باید پاسخگو باشیم.

۵ – قضاوتِ عجولانه، ممنوع است. نمى توان گفت: خداوند این گروه را عذاب یا هلاک خواهد کرد، شاید پرهیزکار شوند. «مهلِکُهم أو معذّبهم… لعلّهم یتّقون»

۶- نهى از منکر واجب است، یا براى اینکه افراد فاسق با ایمان شوند، «لعلّهم یتّقون» یا براى عذر داشتن خود انسان نزد خداوند. «معذرهً» (پس لازم نیست حتماً اثر کند، تا بر ما واجب شود، زیرا ما مأمور به وظیفه ایم، نه ضامن نتیجه)

۷- مردان خدا، از اصلاح جامعه نا امید نمى شوند و امر به معروف و نهى از منکر را ترک نمى کنند. «و لعلّهم یتقون»

 

تفسیر آیه ۱۶۵ و ۱۶۶ سوره الاعراف:

فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ﴿۱۶۵﴾
پس هنگامى که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند از یاد بردند کسانى را که از [کار] بد باز مى‏ داشتند نجات دادیم و کسانى را که ستم کردند به سزاى آنکه نافرمانى میکردند به عذابى شدید گرفتار کردیم (۱۶۵)
فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ ﴿۱۶۶﴾
و چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپیچى کردند به آنان گفتیم بوزینگانى رانده‏ شده باشید (۱۶۶)

نکته ها:

کلمه ى «بئیس» از «بأس»، به معناى شدید و «عَتوا»، به معناى عصیان و سرکشى است.

طبق روایات، چون موعظه کنندگان بنى اسرائیل دیدند پندشان در قوم خود بى اثر است، از مردم جدا شدند و همان شب، قهر و عذاب الهى نازل شد و گنهکاران و سکوت کنندگان را در برگرفت. [۳۲۰] و این تبدیل و تحوّل، از تصرّفات تکوینى الهى است.

در آیه ۶۰ سوره مائده آمده که گروهى به خاطر نافرمانى، به صورت خوک ومیمون درآمدند و اینجا فقط میمون ذکر شده است. ابن عباس مى گوید: هر دو آیه درباره ى یک گروه است.

از ظاهر آیه استفاده مى شود که نه تنها خصلت آنان، بلکه شکل ظاهرى آنان نیز تبدیل به میمون شد. آرى، خدایى که با یک فرمان، آتش را بر حضرت ابراهیم گلستان مى کند، مى تواند موجودى را به موجود دیگر و انسانى را نیز میمون کند. البتّه مسخ شدگان توالد و تناسلى نداشتند و به فرموده ى پیامبر صلى الله علیه وآله چندروزى بیشتر زنده نبودند. [۳۲۱]

۳۲۰) تفسیر نمونه

۳۲۱) تفسیر مجمع البیان

 

پیام ها:

۱- نهى از منکر، اگر سبب هدایت دیگران نشود، سبب نجات خود ناهیان مى شود. «أنجینا الّذین ینهون»

۲- فراموشى، اگر در اثر بى توجّهى و بى اعتنایى باشد کیفر دارد. «فلما نسوا …»

۳- هر که راه موعظه را بر روى خود ببندد، راه قهر الهى را به روى خویش باز کرده است. «نسوا – أخذنا»

۴- نهى از منکر، یک وظیفه دائمى است. «ینهون» (فعل مضارع نشان استمرار است)

۵ – بى تفاوتان، ظالمند. «الّذین ظلموا» (در آیه ى قبل، بنى اسرائیل به سه دسته تقسیم شدند: متجاوزان، واعظان و سکوت کنندگانِ بى تفاوت. در این آیه سکوت کنندگان هم جزو ظالمانِ هلاک شده به حساب آمده اند، زیرا تنها ناهیان از منکر نجات یافتند، «انجینا الّذین ینهون» پس سکوت، هم ظلم و هم زمینه ى هلاکت است.)

۶- از بزرگ ترین و شدیدترین عذاب ها، سقوط از مرحله ى انسانیّت است. «عذاب بئیس، کونوا قردهً خاسئین»

۷- متجاوز، استحقاق از دست دادن انسانیّت و مسخ شدن را دارد و کیفر مستکبر، طرد و تحقیر است. «عتوا، قردهً خاسئین» آرى، ملّتى که در برابر قانون الهى گردنکشى کند، میمون وار از دیگران تقلید خواهد کرد.

۸ – آنان که حکم خدا را با حیله، مسخ و دگرگون کنند، چهره شان مسخ مى شود. بازیگرِ با دین، به صورت حیوان بازیگر (میمون) در مى آید. «کونوا قرده»

 

تفسیر آیه ۱۶۷ سوره الاعراف:

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۶۷﴾
و [یاد کن] هنگامى را که پروردگارت اعلام داشت که تا روز قیامت بر آنان [=یهودیان] کسانى را خواهد گماشت که بدیشان عذاب سخت بچشانند آرى پروردگار تو زودکیفر است و همو آمرزنده بسیار مهربان است (۱۶۷)

نکته ها:

«تَأذَّن»، یعنى سوگند یاد کرد و اعلام نمود. «یَسُوم» از «سَوم»، یعنى تحمیل کردن.

بارها على علیه السلام خطاب به بى وفایان عصر خویش مى فرمود: خداوند مرا از شما بگیرد و دیگران را بر شما مسلّط سازد. [۳۲۲]

۳۲۲) نهج البلاغه، خطبه ۲۵ و ۷۰

 

پیام ها:

۱- کیفر الهى در مورد یهود و سرنوشت آنان، قابل توجّه است. «واذ…»

۲- گرچه سنّت الهى، مهلت دادن به منحرفان است، امّا مهلت در همه جا و براى همیشه نیست. «لیبعثنّ علیهم»

۳- تسلّط مردم تبهکار بر بنى اسرائیل، عقوبت الهى به سبب اعمال خود آنان است. «لیبعثنّ علیهم»

۴- ملّت ها، تاریخى بهم پیوسته دارند و گناهِ نسلى در نسل هاى آینده و در طول تاریخ حتّى تا قیامت ادامه مى یابد. «الى یوم القیامه»

۵ – آنان که در برابر اولیاى الهى دهن کجى کنند، ذلیل مى شوند. «یسومهم…»

۶- قوم ستمگر یهود، همیشه ذلیل و خوار خواهند بود. «الى یوم القیامه»

۷- ترس از عقوبت، همراه با امید به مغفرت و رحمت الهى، مایه ى تربیت و رشد انسان است. «انّ ربّک لسریع الحساب و انّه لغفور رحیم»

۸ – راه توبه و دریافت مغفرت الهى براى همه باز است. «انّه لغفور رحیم»

 

تفسیر آیه ۱۶۸ سوره الاعراف:

وَقَطَّعْنَاهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِکَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ﴿۱۶۸﴾
و آنان را در زمین به صورت گروه ‏هایى پراکنده ساختیم برخى از آنان درستکارند و برخى از آنان جز اینند و آنها را به خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که ایشان بازگردند (۱۶۸)

نکته ها:

بنى اسرائیل، گاهى به عزّت و قدرت رسیدند، تا شاید شکرگزار شوند و گاهى به سختى ها گرفتار شدند تا حسّ توبه و انابه در آنان زنده شود.

البتّه در این میان، بعضى صالح و نیکوکار بودند و به حقانیّت اسلام ایمان آوردند و برخى هم در پى دنیاپرستى و لجاجت خویش بودند.

 

پیام ها:

۱- انسان، در انتخاب راه و روش آزاد است. «منهم الصالحون و منهم دون ذلک»

۲- هنگام انتقاد از یک گروه، باید حقّ خوبانشان ضایع نشود. «منهم الصالحون»

۳- حوادث تلخ و شیرین، ابزار آزمایش الهى است. «بلوناهم بالحسنات و السیئات»

۴- تشویق و تنبیه، مهر و قهر، هر دو سازنده و تربیت کننده است. «بالحسنات و السیئات لعلّهم یرجعون»

۵ – تحوّل روحى انسان ها و بازگشت به سوى حقّ، از حکمت هاى آزمایش و امتحان الهى است. «لعلّهم یرجعون»

 

تفسیر آیه ۱۶۹ سوره الاعراف:

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَیَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثَاقُ الْکِتَابِ أَنْ لَا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِیهِ وَالدَّارُ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۱۶۹﴾
آنگاه بعد از آنان جانشینانى وارث کتاب [آسمانى] شدند که متاع این دنیاى پست را مى‏ گیرند و مى‏ گویند بخشیده خواهیم شد و اگر متاعى مانند آن به ایشان برسد [باز] آن را مى‏ ستانند آیا از آنان پیمان کتاب [آسمانى] گرفته نشده که جز به حق نسبت به خدا سخن نگویند با اینکه آنچه را که در آن [کتاب] است آموخته‏ اند و سراى آخرت براى کسانى که پروا پیشه مى کنند بهتر است آیا باز تعقل نمى ‏کنید (۱۶۹)

نکته ها:

«خَلْف»، اغلب به فرزند ناصالح گفته مى شود و «خَلَف» به فرزند صالح. [۳۲۳]

«عَرَض»، به معناى هرگونه سرمایه است، ولى «عَرْض»، تنها پول نقد مى باشد، همچنین به موجود عارضى و کم دوام وناپایدار «عَرَض» مى گویند، لذا چون دنیا ناپایدار است، به آن عرض گفته مى شود. فیض کاشانى مى گوید: مراد از «عَرَض» در آیه، رشوه است.

«درس»، به معناى تکرار است و از آنجا که به هنگام مطالعه و فراگرفتن چیزى از استاد، مطالب تکرار مى شود به آن درس گفته شده و به چیزهایى که مکرّر استفاده شده و کهنه شده اند نیز مندرس مى گویند. [۳۲۴]

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند سفارش نموده است مردم چیزى را که نمى دانند نگویند، سپس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «ألم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب ان لایقولوا على اللّه الا الحقّ» [۳۲۵]

امام حسن علیه السلام فرمود: «عجب لمن یتفکّر فى مأکوله کیف لا یتفکّر فى معقوله فیجنب بطنه ما یوذیه و یودع صدره ما یرویه»، تعجّب از کسى است که در غذا و خوراک جسمى خود تفکّر و تأمّل مى کند، امّا در انتخاب غذاى فکرى خود هیچ اندیشه اى ندارد و هرچیزى را در دل و عقیده ى خود جاى مى دهد. [۳۲۶]

۳۲۳) تفسیر نمونه

۳۲۴) تفسیر نمونه

۳۲۵) تفسیر نورالثقلین و کافى، ج ۱، ص ۴۳

۳۲۶) تفسیر فرقان؛ بحار، ج ۱، ص ۲۱۸

 

پیام ها:

۱- تاریخ، شاهد نسل هایى دنیاگرا و گناهکار از یهود بوده است. «فخلف من بعدهم خلف…»

۲- دنیاگرایى، از آفات دین است. «من بعدهم خلف… یأخذوا عرَض هذا الاَدنى»

۳- یهودیان هم دسترسى به تورات داشتند، هم آگاهى کامل به آن. «ورثوا الکتاب»

۴- کسى که از تعالیمِ کتاب آسمانى آگاه شد، شایسته نیست دنیاگرایى و حرام خوارى را پیشه خود کند. «ورثوا الکتاب یأخذون…»

۵ – رشوه و حرام خوارى در ادیان دیگر نیز مورد انتقاد و توبیخ بوده است. «یأخذون عرض هذا الادنى»

۶- یهودیان به گناه خود اعتراف داشتند، ولى مى گفتند بخشیده خواهیم شد. «سیغفر لنا»

۷- یهودیان چنان خودخواه بودند که خیال مى کردند بدون توبه بخشیده مى شوند. «سیغفر لنا» آرى، کسى که مغفرت را براى خود تضمین شده مى داند، قابل توبیخ است.

۸ – امید بى جا، مثل خوف نابجا مخرّب است. «سیغفرلنا» امید به رحمت الهى على رغم اصرار برگناه نابجاست.

۹- حرام خواران یهود به گناه خود اصرار داشتند. «و ان یأتهم عرض مثله یأخذوه»

۱۰- نشان توبه ى واقعى آن است که اگر صحنه ى خلاف دوباره پیش آید، مرتکب آن نشود. «اِن یأتهم عرض مثله یأخذوه»

۱۱- هرکس با وجود گناه، مغفرت الهى را براى خود حتمى بپندارد، نسبت ناحقّ به خدا داده است. «أن لا یقولوا على اللّه الاّ الحقّ»

۱۲- دانستن تعالیم کتاب آسمانى و مطالعه ى آن به طور مکرّر کافى نیست، عمل لازم است. «ورثو الکتاب… درسوا»

۱۳- جهان آخرت، جهانى برتر و داراى نعمت هایى جاودانه و پایدار است. «و الدّار الآخره خیر»

۱۴- دورى از حرام خوارى، نشانه ى تقواست. (جمله «یتّقون»، در برابر جمله «یأخذون عرض» قرار گرفته است.)

۱۵- بهره گیرى از حیات سراسر خیر اخروى، در گرو تقوا و پرهیزگارى است. «و الدّار الآخره خیر للّذین یتّقون»

۱۶- هرکس دنبال دنیا رفته و آخرت را رها کند، خردمند نیست. «أفلا تعقلون»

۱۷- از روشهاى تبلیغى و تربیتى، سؤال و پرسش از مخاطبان است که وجدان ها را بیدار مى کند. «أفلا تعقلون»

 

تفسیر آیه ۱۷۰ سوره الاعراف:

وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ﴿۱۷۰﴾
و کسانى که به کتاب [آسمانى] چنگ درمى‏ زنند و نماز برپا داشته‏ اند [بدانند که] ما اجر درستکاران را تباه نخواهیم کرد (۱۷۰)

نکته ها:

در روایات آمده است که این آیه بیانگر ویژگى هاى اهل بیت علیهم السلام وشیعیان آنان مى باشد. [۳۲۷]

قرآن، همواره در کنار اکثریّت مفسد، اقلیّت صالح را هم مطرح مى کند. (آیه ى قبل انتقاد و این آیه ستایش است)

«الکتاب»، شامل همه ى کتب آسمانى مى شود و مفهوم آیه اختصاص به پیروان دین خاص و یا کتاب خاصّى ندارد، ولى با توجّه به آیات گذشته، شاید مراد تورات باشد.

در این آیه از گروهى که به کتاب آسمانى تمسّک مى کنند تقدیر شده، امّا در جاى دیگر کسانى را که کتاب در اختیارشان است، ولى به آن تمسّک نمى کنند، به الاغى تشبیه کرده که بار کتاب حمل مى کند. «مَثَل الّذین حمّلوا التورات ثمّ لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفاراً» [۳۲۸]

«مُصلِح»، هم به کسى که در صدد اصلاح خویش است و هم به کسى که در تلاش براى اصلاح جامعه است، گفته مى شود.

با اینکه نماز، جزو محتواى کتاب آسمانى است، ولى به دلیل اهمیّت آن، به طور جداگانه ذکر شده است، زیرا نماز ستون دین است و اقامه ى دین بستگى به آن دارد. چنانکه پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند: «الصلاه عمود الدّین» [۳۲۹] و یا در جاى دیگر فرمودند: هر چیزى داراى وجه و صورتى است و سیماى دین شما نماز است، پس نباید سیماى دین خودتان را خراب کنید. «و وجه دینکم الصلاه فلایشیننّ احدکم وجه دینه» [۳۳۰]

۳۲۷) تفسیر اثنى عشرى

۳۲۸) جمعه، ۵

۳۲۹) تفسیر اثنى عشرى؛ التهذیب، ج ۲، ص ۲۳۷

۳۳۰) تفسیر فرقان؛ کافى، ج ۳، ص ۲۷۰

 

پیام ها:

۱- تلاوت، حفظ، چاپ و نشر کتاب آسمانى، کافى نیست، بلکه باید به آن عمل کرد تا نجات بخش باشد. «یمسّکون» (چنانکه عمل به نسخه ى پزشک، تنها راه درمان است.)

۲- در ادیان و کتاب هاى آسمانى گذشته نیز نماز بوده است. «اقاموا الصلاه»

۳- افراد بى نماز و جاهل به کتاب خدا، نمى توانند مصلح کامل باشند. «یمسّکون بالکتاب… اقاموا الصلاه… المصلحین»

۴- دین علاوه بر آثار اخروى، در اصلاح زندگى دنیوى نیز نقش دارد. «المصلحین»

۵ – اقامه ى نماز، وسیله اصلاح جامعه است. «اقاموا الصلاه، المصلحین» (اقامه یعنى اهتمام کامل به برپایى نماز در تمام شئون زندگى، نه صرف خواندن نماز)

۶- اصلاح واقعى دو شرط و محور دارد: تمسّک به قانون الهى و رابطه ى استوار با خدا از طریق اقامه ى نماز. (تمام آیه)

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۷۲ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر