سبز قامتدوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 177 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۷۷ – آیات ۱ تا ۸ سوره الأنفال

تفسیر قرآن کریم صفحه 177 - آیات 1 تا 8 سوره الأنفال

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۷۷

سوره: الأنفال

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۱ سوره الأنفال:

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۱﴾

[اى پیامبر] از تو در باره غنایم جنگى مى ‏پرسند بگو غنایم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد پس از خدا پروا دارید و با یکدیگر سازش نمایید و اگر ایمان دارید از خدا و پیامبرش اطاعت کنید (۱)

 

نکته ها:

در قرآن حدود ۱۳۰ بار واژه ى سؤال و مشتقّات آن، از جمله ۱۵ بار عبارت «یسئلونک» آمده است.

«انفال» جمع «نَفل»، به معناى زیاده و عطیّه است. چنانکه به زیادتر از نمازهاى واجب، نافله گفته مى شود و عطاى فرزند به حضرت ابراهیم «نافله» به حساب آمده است. «و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافله» [۱]

در روایات و کتب فقهى، منابع طبیعى و ثروت هاى عمومى، غنائم جنگى، اموال بى صاحب مثل زمینى که صاحبش آن را رها کرده و اموال مردگان بى وارث، جنگل ها، درّه ها، نیزارها، زمین هاى موات، معادن و… همه از انفال محسوب شده اند. [۲]

چون قبل از اسلام، نحوه ى توزیع غنائم بر اساس تبعیضات بود، پس از جنگ بدر که اوّلین جنگ مسلمانان و همراه با غنائم بسیار بود، در اینکه غنائم را چه باید کرد و به چه کسانى مى رسد و چه کسانى اولویّت دارند، نظرهاى مختلفى وجود داشت. سرانجام با سؤال و درخواست مردم از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، آن حضرت شخصاً به تقسیم غنائم پرداخت و بطور عادلانه و یکسان میان مردم تقسیم کرد تا تبعیضات موهوم دوره ى جاهلى را از میان برداشته و از مستضعفان حمایت کند، هر چند برخى، از این برابرى رنجیدند. [۳]

گرچه آیات این سوره درباره ى جنگ بدر است و این آیه نیز بیشتر نظر به غنائم جنگى دارد، ولى اختصاص به آن ندارد. [۴]

امام صادق علیه السلام فرمود: سهم خداوند از انفال، زیر نظر رسول خدا صلى الله علیه وآله مصرف مى شود. [۵]

در روایات، پاداش اصلاح و آشتى میان مردم، از یک سال نماز و روزه ى مستحبّى هم بیشتر ذکر شده است. [۶] امام صادق علیه السلام به شاگرد خود مفضّل فرمود: اگر میان دو نفر از طرفداران ما نزاعى پیش آمد، از مال من خرج کن و میان آنان آشتى بده. [۷]

در اسلام، تقویت و تحکیم پیوندها و از میان بردن اسباب تفرقه و نفاق به قدرى اهمیّت دارد که در بعضى مراحل نه تنها اصلاح ذات البین واجب است، بلکه از بیت المال نیز مى توان براى آن استفاده کرد. [۸]

۱) انبیاء، ۷۲

۲) تفسیر نورالثقلین؛ بحار، ج ۹۳، ص ۲۰۵ وکافى، ج ۱،ص ۵۳۹

۳) تفسیر نمونه؛ فروغ ابدیّت، ج ۱، ص ۴۲۳

۴) تفاسیر المیزان و نمونه

۵) تفسیر نمونه

۶) تفسیر اطیب البیان

۷) کافى، ج ۲، ص ۲۰۹

۸) تفسیر نمونه

 

پیام ها:

۱- سؤال مردم درباره ى انفال و پاسخ پیامبر صلى الله علیه وآله به آنان، نشان دهنده ى دخالت اسلام در شئون اقتصادى جامعه است. «یسئلونک…»

۲- مرجع و محلّ بیان احکام و مسائل اقتصادى، رهبر الهى است. «یسئلونک عن الانفال قل»

۳- هدف از جهاد در اسلام، پیروزى حقّ بر باطل است. غنائم، مسأله ى فرعى و اضافى است. («انفال»، به معناى «زیاده» است.)

۴- مالکیّت اموال عمومى از خداست، پس باید در دست مقدّس ترین و محبوب ترین مردم قرار گیرد. «قل الانفال للّه والرسول»

۵ – حکومت اسلامى پشتوانه ى اقتصادى مى خواهد و انفال، پشتوانه ى نظام اسلامى است. «الانفال للّه والرسول»

۶- اسلام براى منابع طبیعى و ثروت هاى عمومى نیز قانون دارد. «الانفال للّه و الرسول»

۷- تمام مصارف رسول اللّه، در شعاع اهداف الهى است. «للّه والرسول»

۸ – حفظ اموال عمومى، پاکى و پروا لازم دارد. «فاتّقوا اللّه» (زیرا بیت المال و اموال عمومى، مى تواند بسترى براى سوءاستفاده باشد.)

۹- کسى که قصد اصلاح در جامعه دارد، باید خودش اهل تقوا باشد. «فاتّقوا اللّه و أصلحوا»

۱۰- حفظ وحدت واصلاح میان مردم، بر همگان لازم است. «أصلحوا ذات بینکم»

۱۱- مؤمن باید در میدان هاى اخلاق، جامعه و سیاست، به دستورات الهى عمل کند تا مشروعیّت داشته وبه موفقیّت برسد. «فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم و أطیعوا اللّه و رسوله»

۱۲- ایمان تنها در قلب نیست، جلوه ى خارجى و اطاعت عملى هم مى خواهد. «أطیعوا… ان کنتم مؤمنین»

۱۳- ممکن است کسانى در آزمایش جانفشانى و حضور در جبهه قبول شوند، ولى در آزمایش مالى و تقسیم غنائم و انفال مردود گردند. «ان کنتم مؤمنین»

۱۴- جبهه رفتن به تنهایى نشانه ى ایمان کامل نیست، طمع نداشتن به غنائم، حفظ اخوّت و تسلیم در برابر رهبرى هم لازم است. (کلّ آیه)

 

توضیحات:

 سیماى سوره ى انفال

 این سوره هفتاد وپنج آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

 این سوره به دلیل کلمه ى «انفال» که در آغاز آن آمده و همچنین بیان احکام انفال و ثروت هاى عمومى، به «انفال» نامگذارى شده است.

 نام دیگر این سوره، «بدر» است، زیرا بیشتر آیاتش پیرامون جنگ بدر است که اوّلین نبرد مسلمانان با مشرکین مى باشد و مسلمانان از امدادهاى الهى و نصرت خدا برخوردار شدند.

 در این سوره، در کنار مطرح شدن جنگ بدر، به طور ظریفى ویژگى هاى سپاه حقّ در مقابل سپاه باطل نیز بیان شده است. همچنین درسهایى از تاریخ پیامبر اسلام وچگونگى رفتار آن حضرت با مسلمانان و مسائلى همچون انفال، بیت المال، احکام جهاد، غنائم، اسیران و خمس و چگونگى تقسیم آن، ماجراى هجرت و لیلهالمبیت، صفات مؤمنان واقعى، جلوگیرى از اختلاف و تفرقه و… بیان شده است.

 

تفسیر آیه ۲ و ۳ سوره الأنفال:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿۲﴾

مؤمنان همان کسانى‏ اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مى کنند (۲)

الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳﴾

همانان که نماز را به پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى کنند (۳)

 

نکته ها:

خداوند در آیه ۲ مى فرماید: «اذا ذُکِر اللّه وَجلَت قلوبهم»، یاد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مى کند، ولى در جاى دیگر مى فرماید: «ألا بذکر اللّه تَطمئنّ القلوب» [۱] ، با یاد خداوند دلها آرام مى گیرد. این دو آیه با هم منافاتى ندارد، زیرا در یک جا ترس از عظمت خداوند است و در جاى دیگر اطمینان به خداوند است. چنانکه در آیه اى دیگر مى خوانیم: «اللّه نَزّل احسن الحدیث کتاباً متشابهاً تَقشَعِرّ منه جلود الّذین یَخشون ربّهم ثمّ تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر اللّه» [۲] کسانى که از خداوند خشیت دارند با خواندن و شنیدن قرآن پوست بدنشان مى لرزد و پس از مدّتى آرام شده و دلهایشان نرم مى شود.

آرى، یاد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مى لرزاند و با یاد لطف و مهر الهى، دلش آرام مى گیرد، همچون کودکى که از والدین خود هم مى ترسد، هم به آنان دلگرم است.

«وَجل»، به حالت اضطراب [۳] و خوف و ترس انسان گفته مى شود که گاهى به خاطر درک مسئولیّت ها و احتمال عدم انجام وظایف است و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و هیبت الهى است. لذا در قرآن مى خوانیم: «انّما یَخشَى اللّه من عباده العلماء» [۴] ، تنها بندگان عالم و آگاه، از خداوند خشیت دارند. [۵]

۱) رعد، ۲۸

۲) زمر، ۲۳

۳) التحقیق فى کلمات القرآن

۴) فاطر، ۲۸

۵) تفسیر نمونه

 

پیام ها:

۱- آنکه با شنیدن نداى اذان و آیات الهى بى تفاوت باشد، باید در کمال ایمان خود شک کند. «انّما المؤمنون اذا ذُکر اللّه وَجِلَت»

۲- ذکر نام خدا از سوى هرکس باشد، در مؤمن اثر مى گذارد. «اذا ذُکر اللّه وَجِلَت»

۳- ایمان، با عشق و خشیت درونى همراه است. «المؤمنون… وَجِلت قلوبهم»

۴- ایمان، مراتب ودرجاتى دارد وقابل کاهش وافزایش است. «زادتهم ایماناً»

۵ – ترسى که ریشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى که از معرفت سرچشمه بگیرد پسندیده است. «المؤمنون … وجلت»

۶- هر آیه ى قرآن، حجّت و دلیل و نورى است که مى تواند بر ایمان بیفزاید. «اذا تلیت… زادتهم ایماناً»

۷- مؤمن، میان بیم و امید است. «المؤمنون، وجلت قلوبهم، یتوکّلون»

۸ – کسى که تنها خداوند را ربّ خود مى داند، تنها به او توکّل مى کند. «على ربّهم یتوکّلون»

۹- نشانه ى ایمان آن است که ابتدا دل مؤمن با یاد خدا خشیت پیدا مى کند، «وَجِلَت قلوبُهم»، سپس با تلاوت و یادآورى آیات الهى، بر ایمانش افزوده مى شود، «زادتهم ایماناً» و توکّل بر خدا نموده، «یتوکّلون» نماز را به پا مى دارد، «یقیمون» و به دیگران نیز کمک مى نماید. «ینفقون»

۱۰- رفتار انسان، برخاسته از انگیزه ها، دیدگاه ها و اعتقادات اوست. «انّما المؤمنون… یقیمون… ینفقون»

۱۱- اسلام، انفاق بخشى از مال و دارایى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «ممّا رزقناهم ینفقون» (یکى از معانى «مِن»، تبعیض است)

۱۲- نماز و انفاق مؤمن مقطعى نیست، بلکه مستمرّ ودائمى است. «یقیمون… ینفقون»

۱۳- انفاق، باید از مال حلال و روزى الهى باشد. «ممّا رزقناهم ینفقون»

۱۴- مؤمن، دارایى خود را بخشش الهى مى داند، نه محصول دسترنج خویش و این عقیده، گذشت و انفاق را بر او آسان مى کند. «ممّا رزقناهم ینفقون»

 

تفسیر آیه ۴ سوره الأنفال:

أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ﴿۴﴾

آنان هستند که حقا مؤمنند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نیکو خواهد بود (۴)

 

نکته ها:

«رزق کریم»، به معناى رزق و روزى دائمى، بى منّت، وسیع و خالص است.

 

پیام ها: 

۱- ایمان آنگاه کامل است که همراه با خوف الهى، توکّل، نماز وانفاق باشد. آرى، ایمان با شعار نیست، با عمل است. بدنبال آیات قبل: «اولئک هم المؤمنون حقّاً»

۲- رمز دریافت درجات الهى، نماز و انفاق است. «یقیمون… ینفقون، لهم درجات» (یک عمر، براى گرفتن درجه دنیوى مى کوشیم، ولى از درجات الهى غافلیم!)

۳- درجاتى که خداوند عطا مى کند، براى بشر دنیوى ناشناخته و بسیار مهم است. (کلمه «درجات»، نکره آمده است)

۴- چون ایمان مردم قابل کم و زیاد شدن است، درجات الهى هم افزایش یا کاهش مى یابد. «زادتهم ایماناً… لهم درجات»

۵ – درجات الهى، مخصوص بهشت نیست، در همین دنیا و در برزخ هم وجود دارد. («عند ربّهم» مطلق آمده است)

۶- حتّى مؤمنان حقیقى نیز در معرض لغزش بوده و نیازمند مغفرت الهى مى باشند. «المؤمنون حقّاً لهم … مغفره»

۷- تنها ایمان حقیقى، زمینه ى رسیدن انسان به جایگاه ویژه و دریافت مغفرت و نعمت هاى ویژه ى خداوند است. «المؤمنون… عند ربّهم و مغفره و رزق کریم»

 

تفسیر آیه ۵ سوره الأنفال:

کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ ﴿۵﴾

همان گونه که پروردگارت تو را از خانه‏ ات به حق بیرون آورد و حال آنکه دسته‏ اى از مؤمنان سخت کراهت داشتند (۵)

 

نکته ها:

همان گونه که به خاطر کمى نفرات و امکانات، رفتن به جهاد با دشمن در جنگ بدر براى بعضى دشوار و سنگین بود، اکنون نیز تقسیم غنائم همان جنگ براى بعضى سنگین است، امّا این ناخوشایندى ها تازگى ندارد و مى گذرد. پیامبر خدا باید به فکر مصلحت واقعى و انجام فرمان خدا باشد وگرنه کراهت و ناخوشایندى این و آن همیشه هست.

 

پیام ها:

۱- خروج پیامبر صلى الله علیه وآله از مدینه براى جنگ بدر، به فرمان خدا و به تدبیر او بود. «أخرجک ربّک»

۲- حرکت در مسیر جنگ و جهاد، عامل رشد و تربیت است. «اخرجک ربّک»

۳- در جبهه ها، نقش اصلى با رهبر و فرماندهى است. (گرچه براى جهاد، عدّه اى خارج شدند، ولى آیه حضور پیامبر خدا را مطرح مى کند.) «أخرجک ربّک»

۴- مدینه، خانه ى پیامبراکرم صلى الله علیه وآله است. (خانه ى هر کس، آنجاست که در آن سکونت و یا موقعیّت پیدا مى کند، نه فقط زادگاه او.) «بیتک»

۵ – رهبر باید به فکر انجام وظیفه و اجراى حقّ باشد. «بالحقّ»

۶- دستورات آسمانى برپایه ى حقّ و براى رسیدن به حقّ است. «اخرجک… بالحقّ»

۷- کراهت و ناخوشایندى از جهاد، اگر همراه با نافرمانى و تمرّد نباشد و ضربه اى به اطاعت نزند، به اصل ایمان لطمه نمى زند. «من المؤمنین لکارهون»

۸ – گاهى انسان در ابتدا، با عشق و اخلاص به جبهه مى رود، ولى در پایان به خاطر مسائل مالى و غنائم، دلگیر و ناخشنود مى شود. «لکارهون» (بنا بر این که کراهت در مورد چگونگى تقسیم غنائم باشد)

۹- در مسائل اجتماعى و مالى، وجود مخالف و ناراضى طبیعى است، هر چند در جامعه ى ایمانى و شخصى چون پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مسئول آن باشد. «فریقاً من المؤمنین لکارهون»

 

تفسیر آیه ۶ سوره الأنفال:

یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنْظُرُونَ ﴿۶﴾

با تو در باره حق بعد از آنکه روشن گردید مجادله مى کنند گویى که آنان را به سوى مرگ مى ‏رانند و ایشان [بدان] مى ‏نگرند (۶)

 

نکته ها:

جدال گروهى از مسلمانان با پیامبر صلى الله علیه وآله، در مسیر جنگ بدر، بر سر این بود که امکانات و نفرات کافى ندارند و تنها براى تصاحب اموال تجّار قریش خارج شده اند، نه براى جنگ با لشکر قریش و با اینکه این واقعیّت را مى دانستند که فرمان خداوند است، ولى از اعتراض خود دست بردار نبودند؛ البتّه بعضى هم مانند مقداد مى گفتند: ما مثل اصحاب موسى علیه السلام نمى نشینیم که بگوییم شما بروید بجنگید، بلکه اهل جنگیم و هر چه فرمان دهى مى پذیریم. ولى بعضى از روى ترس و اینکه آمادگى جنگ ندارند، با رسول خدا صلى الله علیه وآله مجادله مى کردند و حرکت به سوى جهاد و جنگ بدر را به منزله ى حرکت به سوى مرگ مى پنداشتند. ولى حوادث پس از آن وپیروزى در جنگ نشان داد که آنان اشتباه مى کرده اند.

جدال و گفتگویى که براى انکار حقّ باشد مطرود است و آن اقسامى دارد:

الف: گاهى پس از روشن شدن حقّ است. «یجادلونک فى الحقّ بعد ما تبیّن»

ب: گاهى از روى علم و آگاهى نیست. «فلم تحاجّون فیما لیس لکم به علم» [۱]

ج: گاهى براى از بین بردن حقّ است. «و یجادل الّذین کفروا بالباطل لیدحضوا به الحقّ» [۲]

البتّه گاهى بحث و مجادله براى تصدیق حقّ است که باید به نیکوترین شکل صورت بگیرد و نیکوترین آنها، بهترین است. «و جادلهم بالّتى هى احسن» [۳]

۱) آل عمران، ۶۶

۲) کهف، ۵۶

۳) نحل، ۱۲۵

 

پیام ها:

۱- همه ى یاران پیامبر صلى الله علیه وآله، مطیع امر آن حضرت نبودند. «یجادلونک»

۲- افراد تن پرور و ترسو، براى گریز از فرمان حقّ و جهاد، همیشه دست به جدال و توجیه زده و بهانه جویى مى کنند. «یجادلونک فى الحقّ»

۳- اگر روحیّه ها و انگیزه ها سالم نباشد، دانستن حقّ به تنهایى کارساز نیست. «بعد ما تبیّن»

۴- گاهى انسان چنان سقوط مى کند که با شناخت حقّ و فرمان حقّ، باز مخالفت مى کند. «یجادلونک فى الحقّ بعد ما تبیّن»

۵ – حرکت سربازان ضعیف الایمان و بى روحیه به سوى نبرد، بسیار دشوار و همراه با ترس و دلهره ى فراوان است. «یُساقون الى الموت»

 

تفسیر آیه ۷ سوره الأنفال:

وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَهِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ ﴿۷﴾

و [به یاد آورید] هنگامى را که خدا یکى از دو دسته [کاروان تجارتى قریش یا سپاه ابوسفیان] را به شما وعده داد که از آن شما باشد و شما دوست داشتید که دسته بى‏ سلاح براى شما باشد و[لى] خدا مى‏ خواست‏ حق [=اسلام] را با کلمات خود ثابت و کافران را ریشه‏ کن کند (۷)

 

نکته ها: 

«شوکه» از «شوک»، به معناى خار و سرنیزه، و سمبل «گروه مسلّح» است. مراد از «غیر ذات الشوکه»، در اینجا همان کاروان تجارى غیر مسلّح مى باشد.

مراد از «کلمات حقّ»، سنّت ها، اوامر الهى و اولیاى الهى مى باشد. کلمه ى «دابر»، به معناى عقب و دنباله ى چیزى مى باشد و «یقطع دابر»، کنایه از ریشه کن ساختن است.

در ماه رمضان سال دوّم هجرى، به پیامبر صلى الله علیه وآله اطلاع دادند که ابوسفیان در رأس یک کاروان تجارى بسیار مهم در راه رسیدن به مکّه مى باشد. آن حضرت براى تضعیف قدرت کافران و جبران اموالى که کفّار مکّه از مسلمانان مهاجر مصادره کرده بودند، به همراه ۳۱۳ نفر آماده ى حمله به آن کاروان تجارى شدند. ابوسفیان سردسته کاروان، پس از باخبر شدن از این تصمیم، کفّار مکّه را خبردار کرد و کاروان را از بیراهه، راهى مکّه نمود.

از آنجا که بسیارى از مشرکان مکّه در آن کاروان سهمى داشتند وهمچنین با زور وتهدید آنان، حدود هزار نفر به سرعت بسیج شدند و به همراه بزرگان و سرشناسان مکّه و با ساز و برگ کامل نظامى به فرماندهى ابوجهل، براى دفاع از گروه چهل نفرى تجّار حرکت کردند. روز هفدهم ماه رمضان، در بیابانى بین مکّه و مدینه، سه گروه حاضر بودند: مسلمانان، سپاه کفر و کاروان تجارى کفّار.

پیامبر پس از اطلاع از حرکت سپاه دشمن، با یاران و اصحاب خود مشورت نمود که آیا به تعقیب کاروان تجارى بپردازند و یا آنکه با سپاه کفر مقابله کنند؟ نظرهاى متعدّدى بیان شد، ولى سرانجام تصمیم گرفتند با سپاه کفر مقابله کنند. با آنکه مسلمین ساز و برگ نظامى چندانى نداشتند و به قصد جنگ ودرگیرى مسلحانه بیرون نیامده بودند و تعداد کفّار سه برابر آنان بود، ولى عاقبت با امدادهاى غیبى خداوند، بر دشمن پیروز شدند. در این جنگ، ابوجهل و هفتاد کافر دیگر کشته شدند که بیشتر کشته شدگان به دست على علیه السلام بود و هفتاد نفر اسیر گشتند، در حالى که تنها ۱۴ نفر از سپاه اسلام به شهادت رسیدند. [۱]

۱) تفسیر المیزان

 

پیام ها:

۱- یادآورى امدادهاى الهى، لازم و عامل تقویت ایمان است. «واذ»

۲- پیروزى، تنها با تعداد نفرات و تجهیزات جنگى نیست، عامل عمده، اراده ى خداوند است. «یرید اللّه» آرى، اراده خدا، غالب بر عوامل طبیعى است.

۳- گاهى اراده ى الهى، با دست مؤمنان انجام مى شود. «یرید اللّه»

۴- طبع انسان، راحت طلب است. «تَوَدّون أن غیر ذات الشوکه تکون لکم» (به خاطر سختى و مشکلات، برنامه هاى اساسى و اصولى را فداى مسائل ساده و غیر اصولى نکنیم.)

۵ – احقاق حقّ، به وسیله ى کلمات الهى، (اولیا، سنن، قوانین، اوامر، فداکارى، جهاد و عمل به دستورات الهى) است. «یحقّ الحقّ بکلماته»

۶- پیروزى حقّ بر باطل، بالاتر از درآمد اقتصادى است. «تَوَدّون أنّ غیر ذات الشوکه تکون لکم… یرید اللّه أن یحقّ الحقّ بکلماته»

۷- پیروزى نهایى، با عزّت حقّ و ذلّت باطل خواهد بود. «یرید اللّه ان یحقّ الحقّ… و یقطع دابر الکافرین»

۸ – هدف جهاد اسلامى، احقاق حقّ و انهدام باطل است، نه کشورگشایى و اشغال سرزمین. «أن یحقّ الحقّ بکلماته و یقطع دابر الکافرین»

 

تفسیر آیه ۸ سوره الأنفال:

لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿۸﴾

تا حق را ثابت و باطل را نابود گرداند هر چند بزهکاران خوش نداشته باشند (۸)

 

نکته ها:

این آیه، به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله و مسلمانان دلدارى مى دهد که سرانجام حقّ پیروز و باطل نابود مى شود.

بعضى روایات، مصداق روشن این آیه را زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام دانسته اند، [۱] که با قیام آن حضرت، سلطه ى باطل برطرف شده وحکومت حقّ وعدل بر جهان حاکم مى شود.

۱) تفسیر نورالثقلین

 

پیام ها: 

۱- وعده هاى الهى به خاطر منافع شخصى و مادّى افراد نیست، بلکه براى تحقّق حقّ و محو باطل است. «لیحقّ الحقّ»

۲- حقّ، ماندنى وپابرجاست، وباطل، فانى ورفتنى است. «لیحقّ الحقّ ویبطل الباطل»

۳- ترسى از عصبانیّت و ناخوشایندى دشمن کافر و مجرمان نداشته باشیم، خداوند اراده ى خود را محقّق خواهد ساخت. «ولو کره المجرمون»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۷۷ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes1Dislikes0
نظرات و ارسال نظر