سبز قامتیکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 179 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۷۹ – آیات ۱۷ تا ۲۵ سوره الأنفال

تفسیر قرآن کریم صفحه 177 - آیات 1 تا 8 سوره الأنفال

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۷۹

سوره: الأنفال

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

تفسیر آیه ۱۷ سوره الأنفال:

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۷﴾
و شما آنان را نکشتید بلکه خدا آنان را کشت و چون [ریگ به سوى آنان] افکندى تو نیفکندى بلکه خدا افکند [آرى خدا چنین کرد تا کافران را مغلوب کند] و بدین وسیله مؤمنان را به آزمایشى نیکو بیازماید قطعا خدا شنواى داناست (۱۷)

نکته ها:

در روز جنگ بدر، پیامبر صلى الله علیه وآله به على علیه السلام فرمود: مشتى خاک و سنگریزه از زمین بردار و به من بده. على علیه السلام چنین کرد وپیامبر با خواندن دعایى آنها را به سوى دشمن پرتاب کرد واین کار اثر معجزآسایى داشت، طوفانى به پا کرد وباعث وحشتى عجیب در دل دشمن شد. [۱]

آرى، عامل مهم پیروزى در جنگ بدر، اراده و امداد الهى بود، نه نیروى مادّى و قواعد و تاکتیک هاى نظامى و گرنه لشگرى اندک و تنها با یک یا دو اسب سوار، چگونه بر سپاهى انبوه و کاملاً مجهّز و داراى یکصد اسب سوار، پیروز مى شد؟

«بلاء»، به معناى آزمایش است که اگر با نعمت و پیروزى باشد، «بلاء حَسَن» است و اگر به وسیله ى مصیبت و مجازات باشد «بلاء سیّى ء» است، چنانکه قرآن درباره ى بنى اسرائیل مى فرماید: «و بَلَوناهم بِالحَسنات و السیّئات» [۲]

انسان اگر با اعتقاد صحیح و در مسیر حقّ حرکت کرده و به فرمان الهى تلاش و کوشش کند، امدادهاى خداوند را در پى خود دارد، «لیبلى المؤمنین منه بلاء حسناً» و وجود او وجودى خدایى مى گردد، چنانکه در روایتى خداوند مى فرماید: بنده با نافله و کارهاى مستحب به مقام قرب رسیده و دست او دست من، گوش او گوش من و تمام اعضا و جوارح او خدایى مى شود و آنچه بخواهد، همان مى شود. «انّه لیتقرّب الىّ بالنافله حتّى اُحبّه فاذا احببتُه کنتُ سمعه الّذى یسمع به و بصره الّذى یبصر به و لسانه الّذى ینطق به و یده الّذى یبطش بها اِن دعانى أجبتُه و اِن سألنى أعطیتُه…» [۳] پس اگر حرکتى نیز انجام مى دهد، در واقع آن حرکت از خداوند است. «و ما رمیتَ اذ رمیت و لکنّ اللّه رَمى» امّا در مقابل اگر در مسیر غیر الهى و به فرمان دیگران حرکت کند، در حقیقت وجودى شیطانى پیدا نموده است، چنانکه عایشه در رویارویى با سپاه امیرالمؤمنین على علیه السلام در جنگ جمل، به تأسّى از پیامبر صلى الله علیه وآله مشتى خاک به سوى آنان پرتاب کرد و دعا نمود، پس از آن حضرت على علیه السلام به او فرمودند: این شیطان بود که چنین کرد. «و ما رمیتِ اذ رمیتِ و لکنّ الشیطان رمى». [۴]

۱) تفاسیر المیزان ونمونه

۲) اعراف، ۱۶۸، تفسیر نمونه

۳) کافى، ج ۲، ص ۳۵۲

۴) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۲۵۷

 

پیام ها:

۱- پیروزى در جنگ موجب غرور و عُجب شما نشود، خداوند و امدادهاى او را فراموش نکنید. «فلم تقتلوهم و لکنّ اللّه قَتَلهم…»

۲- انسان در افعال خود، نه مستقل از اراده ى خداوند است و نه مجبور. کارها، از آن جهت که با اختیار از انسان سر مى زند، به او نسبت داده مى شود، ولى چون نیرو وتأثیر از خداست، به خدا نسبت داده مى شود. «مارمیتَ… ولکنّ اللّه رَمى»

۳- وجود پیامبر و رهبر، نقش به سزایى در جلب امدادهاى غیبى خداوند دارد. «وما رمیتَ اذ رمیتَ…»

۴- جنگ وجهاد، یکى از وسایل آزمایش الهى است، تا مؤمنان واقعى از افراد ضعیف الایمان و یا بى ایمان شناخته شوند. «بلاء حسناً»

۵ – امداد الهى و پیروزى مؤمنان و شکست دشمنان اتّفاقى و بى حساب نیست، بلکه از روى علم وآگاهى خداوند است. «اِنّ اللّه سمیع علیم»

 

تفسیر آیه ۱۸ سوره الأنفال:

ذَلِکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِینَ ﴿۱۸﴾
[ماجرا] این بود و [بدانید که] خدا نیرنگ کافران را سست مى‏ گرداند (۱۸)

نکته ها:

«ذلکم»، اشاره به وضع مسلمانان و کفّار در جنگ بدر دارد و یادآور امدادهاى الهى از آسمان و زمین و شکست دشمن است. گویا چنین گفته است: «ذلکم لطف اللّه علیکم»

سست شدن نقشه هاى دشمن، با ایجاد رعب و ترس در دل آنان، تزلزل و تفرقه، افشاى اسرار، طوفان و رعد و برق بود.

 

پیام ها:

۱- خداوند، نقشه هاى دشمنان علیه مؤمنان را خنثى مى کند. «انّ اللّه موهن کید الکافرین» (اگر روحیّات ایمانى حفظ شود، خداوند حتّى امور مخفى و غیر محسوس دشمنان بر علیه ما را خنثى مى کند و درهم مى شکند، چنانکه در دوران ما واقعه ى طبس رخ مى دهد، در حالى که ما خواب بودیم و یا حتّى تصوّر آن را نمى کردیم.)

۲- ایمان، شرط دریافت حمایت الهى و کفر، زمینه ى سستى و نابودى انسان است. «ذلکم و انّ اللّه موهن کید الکافرین»

۳- در هر شرایطى توکّل بر خدا کنیم و از دشمنان و توطئه هاى آنان هراسى نداشته باشیم. «انّ اللّه موهن کید الکافرین»

 

تفسیر آیه ۱۹ سوره الأنفال:

إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَکُمُ الْفَتْحُ وَإِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَلَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۹﴾
[اى مشرکان] اگر شما پیروزى [حق] را مى‏طلبید اینک پیروزى به سراغ شما آمد [و اسلام پیروز شد] و اگر [از دشمنى] بازایستید آن براى شما بهتر است و اگر [به جنگ] برگردید ما هم بر مى‏ گردیم و [بدانید] که گروه شما هر چند زیاد باشد هرگز از شما چیزى را دفع نتوانند کرد و خداست که با مؤمنان است (۱۹)

 

نکته ها:

در اینکه مخاطب این آیه کیست، دو احتمال بیان شده است: یکى کفّار شکست خورده در جنگ بدر و دیگرى مسلمانانى که بر سر تقسیم غنائم اختلاف نظر داشتند.

مؤیّد احتمال اوّل، پیوند این آیه با آیات قبل است، «انّ اللّه موهن کید الکافرین» چنانکه آنان بودند که گروه زیاد «فئه کثیره» بودند و همانان سابقه ى کفر و مغضوبیّت داشتند، و در این آیه مى فرماید: «و ان تعودوا نعد… و لو کثرت» همچنین سخن ابوجهل فرمانده مشرکان که هنگام بیرون آمدن از مکّه براى جنگ، پرده ى کعبه را گرفت و گفت: خدایا! از این دو گروه، هدایت شده تر را به پیروزى برسان. [۴۵۳] و به پیروزى خود مطمئن بود ولى سرانجام شکست خورد.

امّا اگر احتمال دوّم وخطاب به مسلمانان باشد، هشدارى به آنان است که پس از این فتح، از مجادله و اعتراض هاى خود دست بردارند واگر به نق زدن وجدال هاى قبلى (اعتراض قبل از جنگ وهنگام تقسیم غنائم) ادامه دهند، باز لطف خدا از آنان دریغ خواهد شد و در مقابل دشمنان رها شده ودچار شکست مى شوند. (البتّه معناى اوّل مناسب تر به نظر مى آید)

۴۵۳) تفسیر مجمع البیان

 

پیام ها:

۱- خیر وصلاح انسان، در پرهیز از انحراف و مقابله با خدا و رسول اوست. «ان تنتهوا فهو خیر لکم»

۲- برخوردارى از لطف و قهر خداوند، به انتخاب وعملکرد خود ما بستگى دارد. «ان تنتهوا… ان تعودوا»

۳- خداوند، اتمام حجّت کرده و تمام راههاى عذرتراشى و بهانه جویى را بسته است. «ان تنتهوا… ان تعودوا»

۴- تشویق و هشدار، هر دو در کنار هم لازم است. «خیرلکم و ان تعودوا نعد»

۵ – جلوى خلاف ها را باید با قاطعیّت و صراحت گرفت. «ان تعودوا نعد» گذشت و بخشش، همیشه مطلوب نیست.

۶- جمعیّت زیاد، در برابر قهر خداوند نقش وتأثیرى ندارد. «لن تغنى عنکم فئتکم شیئاً و لو کثرت»

۷- ایمان، شرط نصرت وهمراهى خداوند است. «انّ اللّه مع المؤمنین»

 

تفسیر آیه ۲۰ و ۲۱ سوره الأنفال:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ ﴿۲۰﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید خدا و فرستاده او را فرمان برید و از او روى برنتابید در حالى که [سخنان او را] مى ‏شنوید (۲۰)
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ ﴿۲۱﴾
و مانند کسانى مباشید که گفتند شنیدیم در حالى که نمى شنیدند (۲۱)

نکته ها:

در سراسر قرآن، پس از اطاعت خداوند، اطاعت از رسول خدا ذکر شده است، و در یازده مورد، بعد از عبارت «اتّقوا اللّه» جمله ى «أطیعون» آمده است، یعنى لازمه ى تقواى الهى، اطاعت از رسول اوست.

با اینکه اطاعت از خدا و رسول هر دو لازم است، ولى در این آیه تنها از سرپیچى از رسول نهى شده است که معلوم مى شود مشکل آنان در اطاعت از رسول بوده است، به خصوص در جنگ بدر ونسبت به فرمان هاى پیامبر صلى الله علیه وآله در مسائل نظامى.

مراد از شنیدن سخنان پیامبر صلى الله علیه وآله «و انتم تسمعون»، به دلیل آیه ى بعد، فهمیدن سخنان او و درک حقّانیّت اوست.

 

پیام ها:

۱- مؤمنین، در معرض تخلّف از دستورات خدا و رسول هستند و به هشدار نیاز دارند. «یا ایّها الّذین آمنوا أطیعوا…»

۲- نافرمانى پیامبر، نافرمانى خداست. «و لا تولّوا عنه» و نفرمود: «عنهما».

(آرى، فرمان خدا و رسول داراى هویّتى واحد است واطاعت از خداوند در گرو اطاعت از رسول او مى باشد.)

۳- شنیدن و فهمیدن، مسئولیّت آور است. «و لا تولَّوا عنه و انتم تسمعون»

۴- آگاه شدن از تاریخ و اخبار گذشتگان متخلّف، مایه ى عبرت است. «ولاتکونوا کالّذین…»

۵ – در اطاعت از رهبرى، صداقت داشته و به تعهّدات خود پایبند باشیم و بدون عمل ادّعاى ایمان نکنیم. «و لا تکونوا کالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون»

 

تفسیر آیه ۲۲ سوره الأنفال:

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ ﴿۲۲﴾
قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى‏ اند که نمى‏ اندیشند (۲۲)

 

نکته ها:

«صُمّ» جمع «أصَم»، به معناى کر و«بُکم» جمع «أبکَم»، به معناى لال است، ودر اینجا کر ولال، کنایه از کسانى است که گوش به شنیدن حقّ نمى دهند واز بیان حقّ لب فروبسته اند.

در تعبیرات قرآن، افرادى که تربیت الهى انبیا را نمى پذیرند و دل را تسلیم حقّ نمى کنند، گاهى به مرده تشبیه شده اند: «انّک لا تسمع الموتى» [۱]

گاهى به چهارپایان: «اولئک کالانعام» [۲] ، «یأکلون کما تأکل الانعام» [۳]

گاهى به بدتر از چهارپایان: «کالانعام بل هم أضلّ» [۴]

و گاهى به بدترین جنبنده: «شرّ الدّوابّ»

حضرت على علیه السلام فرمود: بدترین جنبنده ها کسانى هستند که حقّ را مى فهمند، ولى لجاجت کرده و کفر مى ورزند. [۵]

گروهى در قیامت اقرار خواهند کرد که به سخن حقّ گوش فرا نمى دادند ویا در آن تعقّل نمى کردند و این سبب دوزخى شدن آنان شده است. «لو کنّا نسمع أو نعقل ما کنّا فى اصحاب السعیر» [۶] اگر گوش شنوا داشتیم، یا تعقّل مى کردیم، از دوزخیان نبودیم.

۱) روم، ۵۲

۲) اعراف، ۱۷۹

۳) محمّد، ۱۲

۴) اعراف، ۱۷۹

۵) تفسیر درّالمنثور، ج ۴، ص ۴۳

۶) ملک، ۱۰

 

پیام ها:

۱- مدّعیان ایمان و کسانى که ملتزم به اطاعت از خدا و رسول نباشند، «و لا تکونوا کالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون»، بدترین جنبندگانند. «انّ شرّ الدّوابّ»

۲- ارزش انسان به خردورزى اوست، اگر تعقّل نکند، بدترین جنبندگان مى شود. «انّ شرّ الدّواب… الّذین لایعقلون» (آرى، داشتن گوش، زبان و عقل زمانى ارزش است که بهره گیرى صحیح از آنها شود. کسى که مثلاً با زبانش امر به معروف و نهى از منکر نمى کند، همچون لال است.)

۳- کسانى که از تعالیم دین روى مى گردانند، بى خردند. «و لا تولّوا عنه… لا یعقلون»

 

تفسیر آیه ۲۳ سوره الأنفال:

وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾
و اگر خدا در آنان خیرى مى‏ یافت قطعا شنوایشان مى‏ ساخت و اگر آنان را شنوا میکرد حتما باز به حال اعراض روى برمى‏ تافتند (۲۳)

نکته ها:

افراد لجوج، چند گروهند:

برخى حتّى حاضر به شنیدن حقّ نیستند. «لا تسمعوا لهذا القرآن» [۱]

برخى مى شنوند، ولى مسخره و استهزا مى کنند. «قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا» [۲]

برخى مى شنوند و مى فهمند، ولى تحریف مى کنند. «یحرّفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا» [۳]

برخى به خاطر دلبستگى هاى شدید، حسادت ها و قساوت ها، قدرت تشخیص ندارند. «و جعلنا قلوبهم قاسیه» [۴]

۱) فصّلت، ۲۶

۲) انفال، ۳۱

۳) نساء، ۴۶

۴) مائده، ۱۳

 

پیام ها:

۱- از سنّت هاى الهى این است که فیض خود را به افراد مستعد عطا مى کند و به هر کس به مقدار لیاقت و استعداد حقّ پذیرى که در خود ایجاد کرده، توفیق داده و لطف مى کند. «و لو علم اللّه فیهم خیراً لاسمعهم»

۲- زمینه هاى بهره گیرى از لطف الهى را باید خودمان به وجود آوریم. «و لو علم اللّه فیهم خیراً لاسمعهم»

۳- تنها فراگیرى و شنیدن آیات ملاک نیست، حقّ پذیرى و تسلیم بودن نیز لازم است. «و لو أسمعهم لتولّوا»

۴- خداوند از هدایت افراد مضایقه اى ندارد، ولى لجوجان از سخن حقّ روى برمى تابند. «لو علم… لاسمعهم»

۵ – انسان داراى اختیار است و در برابر نداى حقّ مى تواند اعراض کند. «و لو اسمعهم لتولّوا و هم معرضون» (آرى، کسى که استعداد رشد را در خود کور کند، فیض خدا را نیز نمى پذیرد.)

 

تفسیر آیه ۲۴ سوره الأنفال:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چون خدا و پیامبر شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مى ‏بخشد آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حایل مى‏ گردد و هم در نزد او محشور خواهید شد (۲۴)

نکته ها:

حیات، اقسام مختلفى دارد:

۱- حیات گیاهى. «انّ اللّه یحیى الارض بعد موتها» [۱] خداوند زمین را زنده مى کند.

۲- حیات حیوانى. «لمحیى الموتى» [۲] خداوند مردگان را زنده مى کند.

۳- حیات فکرى. «مَن کان میّتاً فأحییناه» [۳] آن که مرده بود و زنده اش کردیم.

۴- حیات ابدى. «قدّمت لحیاتى» [۴] کاش براى زندگیم چیزى از پیش فرستاده بودم.

مقصود از حیاتى که با دعوت انبیا فراهم مى آید، حیات حیوانى نیست، چون بدون دعوت انبیا نیز این نوع حیات وجود دارد، بلکه مقصود حیات فکرى، عقلى ومعنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالاخره حیات و زندگى در تمام زمینه ها مى باشد. البتّه ممکن است مراد از دعوت به حیات در اینجا (به دلیل آن که آیه در کنار آیات جنگ بدر آمده است)، دعوت به جهاد باشد.

حیات انسان، در ایمان و عمل صالح است و خداوند و انبیا هم مردم را به همان دعوت کرده اند. «دعاکم لما یحییکم» اطاعت از فرامین آنان رمز رسیدن به زندگى پاک و طیّب است، چنانکه در جاى دیگر مى خوانیم: «مَن عمل صالحاً من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاه طیّبه» [۵] و طبق روایات شیعه وسنّى، یکى از مصادیق حیات طیّبه، پذیرش نداى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در مسأله ى ولایت علىّ بن أبى طالب علیهما السلام و اهل بیت اوست. [۶]

حایل و فاصله شدن خدا میان انسان و قلبش، نشان دهنده ى حاضر و ناظر بودن خداوند در همه جا و احاطه ى او بر تمام موجودات است و اینکه قدرت و توفیق از اوست. از رگ گردن به ما نزدیک تر است، فعالیّت عقل و روح نیز به دست اوست و اگر لطف او نبود، هرگز انسان به حقّانیّت حقّ و بطلان باطل پى نمى برد.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که یکى از مصادیق حایل بودن خدا بین انسان و دل او، مسأله ى محو و اثبات است؛ محو کفر و اثبات ایمان، محو غفلت و شک و تثبیت تذکّر و یقین. [۷] در جاى دیگر فرمودند: خداوند نمى گذارد انسان، باطل را حقّ ببیند. [۸] همچنین فرمودند: گاهى انسان با گوش، چشم، زبان و دست خود به چیزى علاقه دارد، ولى اگر آن را انجام دهد، قلبش با آن همراه نیست و مى داند آنچه میل به آن داشته حقّ نیست. [۹] و ممکن است حائل شدن، کنایه از مرگ باشد.

۱) حدید، ۱۷

۲) فصّلت، ۳۹

۳) انعام، ۱۲۲

۴) فجر، ۲۴

۵) نحل، ۹۷

۶) تفسیر فرقان

۷) تفسیر فرقان

۸) بحار، ج ۵، ص ۲۰۵

۹) تفسیر نورالثقلین

 

پیام ها:

۱- شرط ایمان واقعى، اجابت کردن دعوت خدا و رسول است. «یا ایها الّذین آمنوا استجیبوا للّه و للرّسول»

۲- دعوت خدا و رسول، داراى حقیقت و هویّتى واحد مى باشد. «دعاکم» و نفرمود: «دعواکم»

۳- حرکت در مسیر خدا و انبیا، حیات واقعى است و کناره گیرى از آن، مرگ انسانیّت است. «دعاکم لما یحییکم»

۴- تمام دستورات دینى و فرامین انبیا، حتّى فرمان جنگ و جهاد، مایه ى حیات فرد و جامعه مى باشد. «دعاکم لما یحییکم»

۵ – کسى که به حضور و احاطه خداوند ایمان داشته باشد، از دعوت پیامبران سرپیچى نمى کند. «استجیبوا… یحول بین المرء و قلبه»

۶- تا از دنیا نرفته و فرصت داریم، حقّ را بپذیریم. (بنابراین که حائل شدن خدا بین انسان و قلبش، کنایه از مرگ باشد). «استجیبوا… یحول بین المرء و قلبه»

۷- نه مؤمن مغرور شود ونه از کافر مأیوس گردید، چون دلها به دست خداست و او مقلّب القلوب است. «یحول بین المرء و قلبه»

۸ – جاى هیچ عذرى براى نپذیرفتن توحید و یگانگى خداوند نیست. «یحول بین المرء و قلبه» زیرا توحید، امرى فطرى است. [۱]

۹- هر فکر و اندیشه اى که بر دل انسان بگذرد، خداوند بدان آگاه است. «یحول بین المرء و قلبه»

۱۰- خداوند از هر چیزى به انسان نزدیک تر است، حتّى از قلب او به خودش. «یحول بین المرء و قلبه»

۱۱- همه ى ما خواسته یا ناخواسته در قیامت محشور خواهیم شد، پس به رسولان الهى پاسخ مثبت دهیم. «استجیبوا للّه وللرّسول… الیه تحشرون»

۱) تفسیر المیزان

 

تفسیر آیه ۲۵ سوره الأنفال:

وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۲۵﴾
و از فتنه‏ اى که تنها به ستمکاران شما نمى ‏رسد بترسید و بدانید که خدا سخت‏ کیفر است (۲۵)

نکته ها:

«فتنه»، به معناى شرک، کفر، بلا و آزمایش، شکنجه و عذاب است و در این آیه به معناى بلا و مصیبت هاى اجتماعى است. [۱]

در آیه ى قبل، دستور اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله بود، اینجا پرهیز از فتنه. پس معلوم مى شود که یکى از مصادیق فتنه، عدم اطاعت از پیامبر است و مفهوم این آیه، با آیه ى «واعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا» [۲] یکسان مى باشد. [۳]

مصداق دیگر فتنه، فساد و فحشا مى باشد که باعث فروپاشى یک نظام مى شود و آسیب آن عمومى و فراگیر است. مثل فساد حکّام بنى امیّه که چون ولایت پیشواى حقّ را کنار زدند، مسلمانان را قرن ها به ذلّت کشاندند.

سکوت و ترک امر به معروف و نهى از منکر، باعث فتنه و فراگیرشدن عذاب است، چنانکه پیامبر فرمودند: خداوند هرگز تمام مرم را به خاطر گناه بعضى از آنان مجازات نمى کند، مگر زمانى که منکرات در میان آنان آشکار گردد و دیگران در حالى که توان انکار و برخورد با آن را داشته باشند، سکوت کنند که اگر چنین شد، خداوند همه ى آنان (خاصّ و عام) را عذاب مى کند. [۴] چنانکه حضرت على علیه السلام فرمودند: اگر گناهى پنهانى انجام گیرد، خداوند عموم مردم را عذاب نمى کند، امّا اگر گروهى منکراتى را آشکار انجام دهند و مردم آنان را سرزنش نکنند، هر دو گروه مستوجب عقوبت مى شوند. [۵]

معناى پرهیز از اعمالى که باعث فتنه شده ودر همه تأثیر مى گذارد، عزلت وکناره گیرى از مسائل نیست، بلکه لزوم هوشیارى و توجّه انسان را مى رساند. حضرت على علیه السلام مى فرماید: در فتنه ها مثل بچّه شترى باشید که نه از شما بار بکشند و نه شما را بدوشند و نه از شما بهره بردارى کنند. «کن فى الفتنه کابن اللبون، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» [۶]

هنگام نزول این آیه، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: هر کس پس از من در جانشینى على علیه السلام ظلم کند، «فکانّما جحد نبوّتى و نبوه الانبیاء قبلى» گویا رسالت من و نبوّت پیامبران پیشین را انکار کرده است. [۷]

 

۱) تفسیر نمونه

۲) آل عمران، ۱۰۳

۳) تفسیر المیزان

۴) تفسیر نمونه

۵) تفسیر اثنى عشرى

۶) نهج البلاغه، حکمت ۱

۷) تفسیر فرقان

 

پیام ها:

۱- تخلّف از دین و دستورات الهى، مایه ى بروز فتنه و نزول عذاب الهى است. «دعاکم لما یحییکم… واتّقوا فتنه…»

۲- نه خود عامل فتنه شویم، نه با فتنه گران هم صدا شویم و نه در برابرشان سکوت کنیم. «واتّقوا فتنه»

۳- سرنوشت انسان وجوامع، در گرو عملکرد خودشان است.«واتّقوافتنهلاتصیبنّ»

۴- افراد جامعه ى ایمانى علاوه بر کارهاى خود، نسبت به کارهاى دیگران نیز باید تعهّد داشته باشند. چون گاهى آثار کارهاى خلاف، دامنگیر دیگران هم مى شود، همچون کسى که در کشتى، جایگاه خود را سوراخ کند. «و اتّقوا فتنه لاتصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّه»

۵ – توجّه به شدّت و سختى عذاب الهى، زمینه ساز پرهیز از ظلم و گناه است. «و اتّقوا فتنه… انّ اللّه شدید العقاب»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۷۹ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر