سبز قامتیکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 180 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۸۰ – آیات ۲۶ تا ۳۳ سوره الأنفال

تفسیر قرآن کریم صفحه 177 - آیات 1 تا 8 سوره الأنفال

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۸۰

سوره: الأنفال

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

تفسیر آیه ۲۶ سوره الأنفال:

وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۲۶﴾
و به یاد آورید هنگامى را که شما در زمین گروهى اندک و مستضعف بودید مى ترسیدید مردم شما را بربایند پس [خدا] به شما پناه داد و شما را به یارى خود نیرومند گردانید و از چیزهاى پاک به شما روزى داد باشد که سپاسگزارى کنید (۲۶)

 

نکته ها:

«تَخطّف»، به معناى به سرعت گرفتن و ربودن است.

مسلمانان مکّه قبل از هجرت پیامبر به مدینه، همواره مورد اذیّت و آزار و شکنجه ى مشرکان بودند، لذا با سفارش و تدبیر پیامبر به صورت فردى یا دسته جمعى به دیگر مناطق هجرت مى کردند؛ بعضى به حبشه، بعضى به یمن و طائف و برخى به شعب ابى طالب رفتند و پیوسته در ترس و اضطراب بودند و هنگامى که به مدینه مهاجرت کردند، هیچ خانه و کاشانه اى نداشتند و عدّه ى بسیارى از آنان جزو اصحاب صُفّه ودر مسجد پیامبر جاى گرفته بودند. انصار نیز در اوائل هجرت پیامبر به مدینه، در فقر و ندارى و قحطى گرفتار بودند به حدّى که به دانه اى خرما بسنده مى کردند، به علاوه گرفتار اذیّت و آزار یهودیان نیز بودند.

امّا در اواخر بعثت، خداوند به مسلمانان مکنت و توانایى داد وبه چنان قدرتى رسیدند که اهل ذمّه به آنان جزیه مى دادند و یا مشرکان همواره در ترس و اضطراب از کشته و اسیرشدن و به غلامى و کنیزى گرفتار شدن توسط مسلمانان بودند و بعضى نیز با طوع و رغبت اموال خود را تقدیم مسلمانان مى کردند. [۱] در اینجا خداوند ضعف و ناتوانى آنان را یادآور مى شود تا شکرگزار قدرت و امنیّت موجود باشند.

۱) تفسیر اطیب البیان

 

پیام ها:

۱- یادآورى روزهاى ناتوانى و روزهاى یارى خداوند، مایه ى دور شدن از فتنه هاست. «واتّقوا فتنه – واذکروا»

۲- در ابتدا تعداد مسلمانان، بسیار کم بود. (کلمه «قلیل» به جاى «قلیلون»، تأکید بر کم بودن است)

۳- مسلمانان در مکّه تا پیش از هجرت به مدینه، دائماً ترس و دلهره داشتند. «تخافون» (فعل مضارع، نشانه ى استمرار است)

۴- در راه حقّ، از کمى نفرات وناتوانى وآوارگى نهراسیم، «واذکروا اذ انتم قلیل» که یارى خداوند حتمى است. «فاواکم و ایّدکم…»

۵ – امنیّت «فاواکم»، توان رزمى و پیروزى «ایّدکم بنصره» و بهبود امکانات اقتصادى «رزقکم من الطیّبات»، از نعمت هاى ویژه الهى مى باشد.

۶- یادآورى روزهاى ضعف و مقایسه آن با روزهاى پیروزى، مایه ى شکرگزارى و عشق و توکّل به خداوند است. «واذکروا… لعلّکم تشکرون»

۷- در سایه ى ایمان، خداوند به گروه اندکِ ضعیفِ هراسناک، عزّت و قدرت و مکنت مى بخشد. (کلّ آیه)

 

تفسیر آیه ۲۷ سوره الأنفال:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۲۷﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به خدا و پیامبر او خیانت مکنید و [نیز] در امانتهاى خود خیانت نورزید و خود میدانید [که نباید خیانت کرد] (۲۷)

نکته ها:

در شأن نزول این آیه آمده است: هنگامى که مسلمانان به فرمان پیامبر صلى الله علیه وآله، یهود بنى قریظه را محاصره کردند، آنان پیشنهاد صلح وکوچ کردن به شام را دادند و پیامبر نپذیرفت و سعدبن معاذ را به داورى مأمور ساخت. یکى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» که سابقه دوستى با آنان داشت، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش حکمیّت سعدبن معاذ، همه کشته خواهید شد، جبرئیل این اشاره را به پیامبر صلى الله علیه وآله خبر داد. پس از آن ابولبابه شرمنده از این خیانت، خود را به ستون مسجد پیامبر بست و هفت شبانه روز چیزى نخورد، سرانجام خداوند توبه اش را پذیرفت. [۱]

شأن نزول دیگرى نیز بیان شده که در جنگ بدر، بعضى از مسلمانان نامه اى به ابوسفیان نوشتند و از نقشه ى پیامبر صلى الله علیه وآله به او خبر دادند، ابوسفیان هم از مشرکان مکّه درخواست کمک کرد که هزار نفر براى جنگ بدر به راه افتادند. [۲]

در فرهنگ قرآن، امانت مفهوم وسیعى دارد و تمام شئون زندگى سیاسى، اجتماعى و اخلاقى را شامل مى شود از جمله:

الف: تمام نعمت هاى مادّى و معنوى مثل مکتب، قرآن، رهبر، فرزند وآب وخاک.

ب: اهل بیت پیامبر علیهم السلام. [۳]

ج: هم خودمان، امانت براى خویشتنیم، چنانکه در آیه ى دیگر مى خوانیم: «انّکم کنتم تختانون أنفسکم» [۴] و هم جامعه براى ما.

د: انفال، غنائم، خمس، زکات و اموال عمومى. (ورود آیه در سوره انفال وغنائم جنگ بدر)

ه : امام باقر علیه السلام فرمود: احکام دین، فرائض و واجبات الهى، امانت است. [۵]

و: حکومت ومسئولیّت.

بنابراین نافرمانى و ادا نکردن حقوق و وظایف خود در ارتباط با این امانت ها، خیانت است، چنانکه ابن عبّاس مى گوید: هرکس چیزى از برنامه هاى اسلامى را ترک کند، یک نوع خیانتى به خدا و پیامبر مرتکب شده است. [۶] همان گونه که پیشى گرفتن ناصالحان بر صالحان در مسئولیّت هاى اجتماعى، خیانت به خدا و رسول و مسلمانان است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: کسى که در امانت خیانت کند در حقیقت منافق است، هرچند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند. و امام صادق علیه السلام فرمودند: نماز و روزه ى مردم شما را نفریبد، زیرا گاهى همه ى آنها از روى عادت است. مردم را با راستگویى و اداى امانت امتحان کنید و بشناسید. [۷]

خیانت نکردن در امانت از وظایف و حقوق انسانى است، بنابراین حتّى به امانت غیر مسلمان هم نباید خیانت کرد.

۱) تفاسیر مجمع البیان، صافى و نمونه

۲) تفاسیرمجمع البیان والمیزان

۳) ملحقات احقاق الحقّ، ج ۱۴، ص ۵۶۴

۴) بقره، ۱۸۷

۵) تفسیر نورالثقلین

۶) تفسیر نمونه

۷) کافى، ج ۲، ص ۱۰۴

 

پیام ها:

۱- خیانت، با ایمان سازگار نیست. لازمه ى ایمان، امانت دارى است. «یا ایها الّذین آمنوا لاتخونوا»

۲- گاهى یک اشاره به سود دشمن، خیانت است. (با توجّه به شأن نزول اوّل)

۳- افشاى اسرار نظامى، خیانتى زشت است. (با توجّه شأن نزول دوّم آیه)

۴- خیانت به پیامبر، خیانت به خداوند است. «لاتخونوا اللّه و الرّسول» («لاتخونوا» در مورد خدا وپیامبر با هم آمده ودر مورد سایر مردم باز تکرار شده است.)

۵ – خیانت به خدا و رسول، خیانت به خود است و زیان آن به خود انسان باز مى گردد. «لاتخونوا اللّه والرّسول وتخونوا اماناتکم» (طبق این معنى که با ظاهر آیه سازگار است، تقدیر گرفتن کلمه ى «لا» در «تخونوا اماناتکم»، نیازى نیست.)

۶- امانت مردم به منزله ى امانت خود ما و خیانت به آن خیانت به خودمان است. «لا تخونوا… تخونوا اماناتکم»

۷- خیانت، فطرتاً زشت و محکوم است. «و انتم تعلمون»

۸ – خیانت هاى آگاهانه، خطرناک است. «و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون» (هم به زشتى خیانت آگاهید و هم پیامدهاى بد آن را مى دانید)

 

تفسیر آیه ۲۸ سوره الأنفال:

وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَهٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿۲۸﴾
و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشى بزرگ است (۲۸)

 

نکته ها:

محور بسیارى از لغزش هاى انسان و ریشه ى بسیارى از گناهان از قبیل: معاملات حرام، احتکار، دروغ، کم فروشى، ترک انفاق، ندادن خمس وزکات، حرص و کارشکنى و سوگندهاى دروغ و تضییع حقوق مردم، گریز از میدان جنگ، ترک هجرت و جهاد و…، علاقه به مال و فرزند است. پس اینها عامل امتحان و لغزشند، آن گونه که ابولبابه را (آیه قبل) به لغزش کشید و براى حفظ مال و فرزندان خود، به همکارى با دشمن وادار کرد.

کسانى که از مدینه به ابوسفیان خبر دادند که مسلمانان براى تصاحب کاروان تجارتى آنان نیرو بسیج کرده اند، از مهاجرانى بودند که در مکّه مال و فرزندى داشتند. [۱]

قرآن با تعبیرات مختلفى به فتنه بودن مال و فرزند و دل نبستن به آنها و امکان انحراف به واسطه ى آنها هشدار داده است، از جمله:

الف: امکان شرکت شیطان در مال و فرزند انسان. «شارکهم فى الاموال و الاولاد» [۲]

ب: افزون خواهى در مال و فرزند و آثار منفى آن. «تکاثر فى الاموال و الاولاد» [۳]

ج: بازدارندگى فرزند و مال از یاد خدا. «لا تلهکم أموالکم و لا أولادکم عن ذکر اللّه» [۴]

د: نجات بخش نبودن اموال و اولاد در قیامت. «لن تغنى عنهم أموالهم و لا أولادهم» [۵]

در آیه نکاتى به چشم مى خورد که نشان مى دهد آزمایش مال وفرزند بسیار سخت و جدّى و پیروز شدن در آن بسیار مهم است، اوّلاً آیه با جمله ى «واعلموا» ل غاز شده که هشدار است. ثانیاً کلمه ى «انّما» نشان مى دهد که آزمایش با مال وفرزند چون و چرا ندارد و حتمى است. ثالثاً خود مال وفرزند فتنه شمرده شده اند، نه آنکه وسیله آزمایش وفتنه باشند. [۶]

حضرت على علیه السلام فرمودند: «لایقولنّ احدکم الّلهم انّى اعوذ بک من الفتنه لانّه لیس احد الاّ و هو مشتمل على فتنه»، هیچ کس از خداوند دورى از فتنه و آزمایش را نخواهد، زیرا همه ى مردم بدون استثنا دچار آن مى شوند، بلکه دورى از لغزش و انحراف در آزمایشات را از خدا درخواست کند. آنگاه حضرت درباره ى علّت و فلسفه ى امتحان هاى الهى فرمود: تا راضى از ناراضى مشخص شود و عوامل سعادت و شقاوت هرکس در اعمال او مشخص گردد. [۷]

۱) تفسیر المیزان

۲) اسراء، ۶۴

۳) حدید، ۲۰

۴) منافقون، ۹

۵) آل عمران، ۱۰

۶) تفسیر راهنما

۷) نهج البلاغه، حکمت ۹۳

 

پیام ها:

۱- علاقه ى افراطى به مال و فرزند، انسان را به خیانت مى کشد. «لا تخونوا… و اعلموا…» و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دینى (امانت و اداى امانت) مى شود. (با توجّه به شأن نزول آیه قبل)

۲- مال و فرزند مى توانند دو دام فریبنده باشند. «انّما اموالکم و اولادکم فتنه»

۳- توجّه به پاداش بزرگ الهى، از اسباب دل کندن از دنیا و ترک خیانت است. «اَنّ اللّه عنده أجر عظیم»

۴- مال وفرزند با تمام جاذبه هایى که دارند، در مقایسه با الطاف وپاداش هاى الهى ناچیز هستند. (در برابر «اموالکم و اولادکم»، عبارت «اجر عظیم» آمده است) [۱]

۱) اکنون که این سطرها را مى نویسم، شب عاشوراى حسینى است که امام حسین علیه السلام همه چیز خود را در یک روز با خدا معامله کرد و داغ هایى دید که هر یک به تنهایى کافى است تا انسانى را از پا در آورد، ولى آنچه امام را در برابر تمام حوادث استوار کرد این بود که آنها را در برابر خداوند ناچیز دید. حتّى وقتى کودک شش ماهه اش را در برابرش شهید کردند، فرمود: همین که خداوند ناظر بر این صحنه است، مرا کافى است. وحضرت زینب علیها السلام عصر عاشورا که بدن قطعه قطعه شده برادرش امام حسین علیه السلام را دید فرمود: خداوندا! این قلیل را از ما قبول کن. و در مجلس یزید نیز فرمود: آنچه در کربلا دیدم، جز جمیل و زیبایى از خداوند چیزى نبود. آرى، با ایمان به کم بودن و عارضى بودن دنیا و ایمان به بزرگى و اجر عظیم نزد خداوند، مى توان با سخت ترین حوادث مقابله کرد

 

تفسیر آیه ۲۹ سوره الأنفال:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۲۹﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید اگر از خدا پروا دارید براى شما [نیروى] تشخیص [حق از باطل] قرار مى‏ دهد و گناهانتان را از شما مى‏ زداید و شما را مى ‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است (۲۹)

نکته ها:

وسیله ومعیار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله:

الف: انبیا واولیاى الهى؛ چنانکه پیامبر صلى الله علیه وآله را فاروق نامیدند [۱] ویا در حدیث مى خوانیم: «مَن فارق علیّاً فقد فارق اللّه» [۲] هر کس على علیه السلام را رها کند، خدا را رها کرده است.

ب: کتاب آسمانى؛ که با عرضه امور به آن مى توان حقّ را از باطل تشخیص داد.

ج: تقوا، زیرا طوفان غرائز و حبّ و بغض هاى همراه با بى تقوایى، مانع درک حقایق است.

د: عقل و خرد؛ که بدون آن نمى توان حتّى به سراغ وحى رفت.

فرقان و قدرت تشخیص حقّ از باطل، حکمت و بینشى خدادادى است که به اهل تقوا داده مى شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نیست.

به گفته ى تفسیر کبیر فخررازى، «تکفیر سیّئات»، پرده پوشى در دنیا و «مغفرت»، رهایى از قهر خدا در آخرت است، و به گفته ى تفسیر نمونه، «تکفیر»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشایش نسبت به عذاب دوزخ است.

کسانى که تقوا داشته و تمایلات نفسانى را کنار بگذارند، قوّه ى تشخیص حقّ به آنها عطا مى شود. چنانکه در آیه ى دیگرى مى خوانیم: «اتّقوا اللّه و یعلّمکم اللّه» [۳] از خدا پروا کنید، خداوند شما را آگاه مى کند ویادتان مى دهد. گویا روح همچون آینه اى است که تقوا غبار را از آن مى زداید و نور حقّ در آن منعکس مى شود، چنانکه حضرت على علیه السلام تقوا را دارو و درمان دل ها، نور و بینایى کوردلى ها و شفا و وسیله ى اصلاح قلب، تطهیر جان، امنیّت ترس هاى درونى و روشنایى تاریکى ها مى داند، «فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبکم و بصر عمى افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء عشا ابصارکم و أمن مفزع جأشکم و ضیاء سواد ظلمتکم…» [۴] و بر عکس، حرص ها و طمع ها سبب لغزش خردها مى شود، حضرت على علیه السلام مى فرماید: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» [۵] بیشترین لغزشگاه خرد، زرق و برق طمع ها مى باشد.

حقیقت سرایى است آراسته هوا و هوس گرد بر خاسته

نبینى که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد

۱) تفسیر فرقان

۲) ملحقات احقاق الحقّ، ج ۴، ص ۲۶

۳) بقره، ۲۸۲

۴) نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹

۵) نهج البلاغه، حکمت ۲۱۹

 

پیام ها:

۱- اگر تقوا داشته باشیم، در آزمایش مال و فرزند، خداوند ما را راهنمایى مى کند که چگونه برخورد نماییم. «اموالکم و اولادکم فتنه… ان تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقانا»

۲- عملکرد انسان، در بینش او اثر دارد. کسى که تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل وتجربه، خداوند بصیرت ودید وشناخت ویژه اى به او مى دهد. («فرقان» نکره آمده است تا نشان دهد که بصیرت خاصّى مراد است)

۳- تقوا، هم عامل شناخت صحیح، «فرقان» هم مایه ى آبرو و حیثیّت اجتماعى، «یُکفّر عنکم» و هم سبب مغفرت اخروى است. «یغفر لکم»

۴- اعطاى بصیرت ویژه به پرهیزکاران و بخشش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. «یجعل لکم فرقانا… واللّه ذو الفضل العظیم»

 

تفسیر آیه ۳۰ سوره الأنفال:

وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ ﴿۳۰﴾
و [یاد کن] هنگامى را که کافران در باره تو نیرنگ میکردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا [از مکه] اخراج کنند و نیرنگ مى‏ زدند و خدا تدبیر میکرد و خدا بهترین تدبیرکنندگان است (۳۰)

نکته ها:

«مَکر»، به معناى تدبیر، چاره اندیشى، طرح و نقشه است.

این آیه اشاره به «لیله المبیت» و توطئه ى کفّار براى قتل رسول خدا صلى الله علیه وآله دارد که آن حضرت از طریق جبرئیل آگاه شد و على علیه السلام به جاى او در بستر خوابید و پیامبر شبانه از خانه خارج شد و به غار ثور رفت و از آنجا به مدینه هجرت نمود.

ضمناً در شب هجرت چون على علیه السلام حاضر شد جان خود را فداى پیامبر کند، آیه «ومن النّاس مَن یَشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه» [۱] در مورد حضرت على علیه السلام نازل شد. [۲]

سه طرح و نقشه اى که براى مقابله ى کفّار با پیامبر صلى الله علیه وآله در آیه مطرح شده، محصول جلسه ى مشرکین در «دار النَدوه» بود و بالاخره نقشه ى قتل را تصویب کردند که از هر قبیله یک نفر آماده شود و دسته جمعى حمله کرده، پیامبر را بکشند تا بستگان آن حضرت نتوانند براى خونخواهى، با همه ى قبایل درگیر شوند.

این آیه ممکن است با توجّه به آیه ۲۷ همین سوره باشد که فرمود: به خدا و رسول خیانت نکنید که اگر خیانت کنید، با تدبیر الهى رسوا مى شوید.

چه بسا خداوند امور مهمى را با موجود ضعیفى انجام مى دهد و یا توطئه هاى بسیار بزرگى را با آن خنثى مى کند؛ بنى آدم با کلاغ آموزش مى بیند، مرگ سلیمان با موریانه کشف مى شود، بلقیس با هدهد دعوت مى شود، فیل سواران ابرهه، با پرنده کوچکى به نام ابابیل و نمرود با پشه نابود مى شوند، و توطئه ى کفّار مکّه با عنکبوتى خنثى مى شود. اینها همه براى نشان دادن نهایت ضعف و ناتوانى بشر در برابر قدرت بى پایان الهى مى باشد.

۱) بقره، ۲۰۷

۲) تفسیر نورالثقلین

 

پیام ها:

۱- یادآورى امدادهاى الهى و خطرهایى که خدا از ما دور کرده، مایه ى آرامش و قوّت قلب است. «و اذ یمکر بک…»

۲- زندان و ترور و تبعید، ابزار دست جبّاران تاریخ براى مقابله با حقّ است. «لیثبتوک أو یقتلوک…»

۳- کفر، انسان را تا حدّ پیامبرکشى مى کشاند. «الّذین کفروا… یقتلوک»

۴- در مقابل سخن حقّ، هیچ دلیل و منطقى وجود ندارد. کافران به جاى حلّ مسئله و پذیرش حقّ، براى حذف موضوع حقّ و مردان حقّ اقدام مى کنند. «الّذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او…»

۵ – توطئه ى کفّار علیه مسلمانان وحمایت خداوند از مسلمانان دائمى است. «یمکرون و یمکر اللّه» (چنین نیست که همیشه دشمنان به اهداف خود برسند، خداوند با تدبیر خود، توطئه هاى آنان را خنثى مى کند.)

۶- هر که با طرفداران حقّ حیله کند، با خداوند طرف است. «یمکرون و یمکر اللّه»

۷- خداوند، حامى کتاب و اولیاى خویش است و با تار عنکبوت، اشرف مخلوقات را حفظ مى کند و بزرگ ترین توطئه ها را خنثى کرده، مسیر تاریخ را عوض مى کند. «واللّه خیر الماکرین»

۸ – هر جا لازم باشد، خداوند اولیاى خود را از توطئه ها آگاه مى کند. نقشه اى را که مى خواستند کسى نفهمد، همه ى دنیا فهمیدند. «واللّه خیر الماکرین»

 

تفسیر آیه ۳۱ سوره الأنفال:

وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ ﴿۳۱﴾
و چون آیات ما بر آنان خوانده شود مى‏ گویند به خوبى شنیدیم اگر مى‏ خواستیم قطعا ما نیز همانند این را مى گفتیم این جز افسانه ‏هاى پیشینیان نیست (۳۱)

نکته ها:

در آیه ى قبل، سخن از مکرهاى پى در پى کفّار و توطئه براى طرد و کشتن پیامبر صلى الله علیه وآله بود، این آیه نمونه اى از مکرهاى فرهنگى آنان را که براى تحقیر مکتب و قرآن طرح شده است، بیان مى کند.

«اَساطیر» جمع «اسطوره»، به معناى افسانه هاى خرافى و خیالى است، که یا درباره ى انسان هاى اوّلیه است و یا ساخته و پرداخته آنان است.

نضربن حارث در سفرى به ایران، داستان رستم و اسفندیار را فرا گرفته و در بازگشت به حجاز براى مردم بازگو مى کرد و مدّعى بود که من هم مى توانم مثل محمّد صلى الله علیه وآله حرف بزنم و قصه بگویم. [۱]

۱) تفاسیر مجمع البیان، روح المعانى و فى ظلال القرآن

 

پیام ها:

۱- از حربه هاى دشمن، عوام فریبى، سبک شمردن و مسخره نمودن حقّ است. «قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا» امّا دشمنان طبل توخالى اند و تنها ادّعا دارند و در عمل، از آوردن نظیر قرآن عاجزند.

۲- دشمنان نیز به برترى و فوق تصوّر بودن قرآن، اعتراف داشتند. «ان هذا الاّ أساطیر الاوّلین»

۳- تهمت تحجّر، سنّت گرایى وکهنه پرستى، از قدیمى ترین تهمت ها به مؤمنان است. «أساطیر الاوّلین»

 

تفسیر آیه ۳۲ سوره الأنفال:

وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَهً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿۳۲﴾
و [یاد کن] هنگامى را که گفتند خدایا اگر این [کتاب] همان حق از جانب توست پس بر ما از آسمان سنگهایى بباران یا عذابى دردناک بر سر ما بیاور (۳۲)

نکته ها:

اینگونه نفرین ها، یا از شدّت تعصّب و لجاجت است، یا براى عوام فریبى است. بر خود نفرین مى کنند تا مردم ساده دل احساس کنند که آنان حقّ هستند و اسلام، باطل است.

پس از تعیین حضرت على علیه السلام به امامت از سوى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله که به فرمان خداوند در غدیر خم انجام شد و حضرت فرمودند: «مَن کنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، نعمان بن حارث که از منافقان بود، نزد پیامبر آمده و گفت: ما را به توحید، نبوّت، جهاد، حج، روزه، نماز و زکات، دستور دادى پذیرفتیم، حالا هم این جوان را امام ما قرار داده اى؟! پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: به فرمان خدا بود.

او از شدّت ناراحتى به خود نفرین کرد و در نفرین، از همین آیه اقتباس کرد. [۱] امّا هنوز چند قدمى برنداشته بود که سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند و آیات اوّل سوره معارج نازل گردید. [۲] «سئل سائل بعذاب واقع»

۱) الغدیر، ج ۱، ص ۲۳۹ تا ۲۶۶، به نقل از ۳۰ نفر از علماى اهل سنّت

۲) تفسیر مجمع البیان

 

پیام ها:

۱- گاهى تقدّس نمایى و سوگند یادکردن، از حربه هاى دشمن براى فریب مؤمنان است. «الّلهم…»

۲- عناد و لجاجت، انسان را تا مرز رضایت به نابودى خویش پیش مى برد. «فامطر علینا حجاره…»

۳- برخى از مخالفان پیامبر، به خدا و تأثیر او در هستى و اثر داشتن دعا معتقد بودند. «الّلهم ان کان… امطر علینا… او ائتنا…»

 

تفسیر آیه ۳۳ سوره الأنفال:

وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿۳۳﴾
و[لى] تا تو در میان آنان هستى خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش مى کنند خدا عذاب ‏کننده ایشان نخواهد بود (۳۳)

نکته ها:

با توجّه به اینکه در آیه ى بعد، کفّار مکّه به عذاب تهدید شده اند، معلوم مى شود که منظور از نفى عذاب در این آیه، برداشته شدن عذاب عمومى از مسلمانان به برکت وجود شخص پیامبر صلى الله علیه وآله است، مثل عذاب هاى اقوام پیشین، وگرنه اشخاصى در موارد خاصّى گرفتار عذاب الهى شده اند. مانند عذاب نعمان بن حارث در آیه ى قبل.

در احادیث آمده است که خداوند به خاطر وجود برخى افراد پاک و علماى ربّانى، سختى و عذاب را از دیگران برمى دارد. چنانکه در ماجراى قلع و قمع قوم لوط، حضرت ابراهیم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: «انّ فیها لوطاً» یعنى آیا با وجود یک مرد خدایى در منطقه، آنجا را نابود مى سازید؟! فرشتگان گفتند: ما مى دانیم که لوط در آنجاست و به او دستور خارج شدن از آنجا را داده ایم. [۱] یا حضرت على علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود: یکى از دو امان از میان ما رفت، أمن دیگر را که استغفار است حفظ کنید. [۲] و یا در روایت مى خوانیم امام رضا علیه السلام به زکریا ابن آدم فرمود: در شهر قم بمان که خداوند همان گونه که به واسطه ى امام کاظم علیه السلام بلا و عذاب را از اهل بغداد برداشت، به واسطه ى وجود تو نیز بلا را از آن شهر دور مى کند. [۳]

پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: مرگ و زندگى من براى شما خیر است؛ در زمان حیاتم خداوند عذاب را از شما بر مى دارد و پس از مرگم نیز با عرضه ى اعمالتان به من، با استغفار و طلب بخشش من، مشمول خیر مى شوید. «امّا فى مماتى فتعرض علىّ اعمالکم فاستغفر لکم» [۴]

نافرمانى و انجام بعضى گناهان، از اسباب نزول بلا و عذاب الهى است، و راه جبران آن توبه و استغفار است. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون» چنانکه در دعاى کمیل مى خوانیم: «اللّهم اغفر لى الذنوب الّتى تنزل البلاء» وهمان گونه که خداوند در آیه اى دیگر مى فرماید: «و ما کان ربّک لیهلک القرى بظلم و أهلها مصلحون» [۵] تا وقتى که مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاک نمى کند.

۱) عنکبوت، ۳۱ تا ۳۲

۲) نهج البلاغه، حکمت ۸۸

۳) بحار، ج ۵۷، ص ۲۱۷

۴) تفسیر نورالثقلین

۵) هود، ۱۱۷

 

پیام ها:

۱- وجود پیامبر صلى الله علیه وآله و مردان خدا، مایه ى امان براى اهل زمین است. «و ما کان اللّه لیعذّبهم و أنت فیهم»

۲- استغفار، مانع بلاست. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون» (برگشت از کفر و الحاد نیز نوعى استغفار است.)

۳- توبه و استغفار، اهمیّت ویژه اى نزد خدا دارد، چنانکه سرنوشت امّتى را نیز تغییر مى دهد. «و ما کان اللّه معذّبهم و هم یستغفرون»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۸۰ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر