سبز قامتدوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 206 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۲۰۶ – آیات ۱۱۸ تا ۱۲۲ سوره التوبه

تفسیر قرآن کریم صفحه 205 - آیات 112 تا 117 سوره التوبه

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۲۰۶

سوره: التوبه

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

تفسیر آیه ۱۱۸ سوره التوبه:

وَعَلَى الثَّلَاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿۱۱۸﴾
و [نیز] بر آن سه تن که بر جاى مانده بودند [و قبول توبه آنان به تعویق افتاد] تا آنجا که زمین با همه فراخى‏ اش بر آنان تنگ گردید و از خود به تنگ آمدند و دانستند که پناهى از خدا جز به سوى او نیست پس [خدا] به آنان [توفیق] توبه داد تا توبه کنند بى تردید خدا همان توبه‏ پذیر مهربان است (۱۱۸)

نکته ها

سه مسلمانى که در تبوک شرکت نکردند، [۱] پشیمان شده و براى عذرخواهى نزد پیامبر آمدند. امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد کسى با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزدیک نشوند. آنان به کوههاى اطراف مدینه رفتند و براى استغفار، جدا از یکدیگر به تضرّع وگریه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوند توبه ى آنان را پذیرفت. [۲]

۱) کعب بن مالک، مرارهبن ربیع و حلال بن اُمیّه.

۲) بحار، ج ۲۱، ص ۲۳۷٫

 

پیام ها

۱- بى اعتنایان به جنگ وفرمان رهبرى، باید تنبیه شده وتا مدّتى پشت سر گذاشته شوند. «خُلّفوا»

۲- قهر، بى اعتنایى و بایکوت، یکى از شیوه هاى تربیتى براى متخلّفان و مجرمان است. «ضاقت علیهم الارض… ظنّوا ان لا ملجأمن اللَّه»

۳- مبارزه ى منفى با متخلّفان، جامعه را براى آنان زندانى بى نگهبان و مؤثّر مى سازد. «ضاقت علیهم الأرض»

۴- با آنکه پیامبر، مظهر رحمت الهى است، امّا به عنوان مرّبى، از اهرم قهر هم استفاده مى کند.«ضاقت علیهم انفسهم»

۵ – یکى از عذاب ها عذاب وجدان است. «ضاقت علیهم انفسهم»

۶- یأس از مردم، زمینه ساز توبه و توجّه به خداست. «لاملجأ … ثم تابَ»

۷- توفیقِ توبه نیز در سایه ى لطف و عنایت الهى است. اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز مى گرداند، «تاب علیهم» تا انسان توفیق پشیمانى و عذرخواهى و توبه پیدا کند، «لیتوبوا» و همین که توبه کرد، باز خداوند توبه ى او را مى پذیرد. «انّ اللّه هو التوّاب»

۸ – پس از یک دوره مبارزه ى منفى وبى اعتنایى و بایکوت، شرایط مناسب را براى بازسازى خلافکاران به وجود آوریم تا بازگردند و بعد از آن نیز ما با مهربانى آنان را پذیرا باشیم. «تاب علیهم لیتوبوا انّ اللّه هو التوّاب»

 

تفسیر آیه ۱۱۹ سوره التوبه:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ ﴿۱۱۹﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از خدا پروا کنید و با راستان باشید (۱۱۹)

نکته ها

در روایات شیعه و سنى آمده است که مقصود از «صادقین»، محمّدصلى الله علیه وآله و آل محمّدعلیهم السلام مى باشند.

آیه ۱۷۷ سوره ى بقره، اهل ایمان، انفاق، نماز، وفاى به عهد و صبر در برابر مشکلات را صادق مى شمارد و آیه ۱۵ سوره حجر و ۸ سوره حشر، مهاجرانِ رنج کشیده و جان برکف را «صادق» شمرده است.

 

پیام ها

۱- دوستى، همنشینى و همراهى با راستگویان، یکى از عوامل تربیت و جلوگیرىِ انسان از انحراف است.«اتقوااللَّه و کونوا مع ا

لصادقین» ۲- از رهبران الهى جدا نشویم. «کونوا مع الصادقین»

۳- رهبران الهى معصوم هستند، وگرنه خداوند فرمان نمى داد با آنان باشید. [۱۸۲] «کونوا مع الصادقین»

۴- تکامل جامعه در سایه ى ایمان، تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است. «آمنوا، اتقوا، مع الصادقین»

۵ – در هر زمان باید معصومى باشد که مسلمانان با او همراه باشند.«کونوا مع الصادقین»

۶- جایگاه صدق تا حدّى است که خداوند به جاى «معصومین»، «صادقین» به کار برده است، و کسانى را که مراحل ایمان و تقوا را پشت سر گذاشته اند، با این عنوان ستایش کرده است. «آمنوا، اتّقوا، الصادقین»

۱۸۲) شگفت از فخررازى که مى گوید: معصوم، فرد خاصّى نیست، بلکه اجماع امّت از خطا معصوم است!! آیا اجتماع افراد جایزالخطا و فاسق، عصمت آور است؟

 

تفسیر آیه ۱۲۰ سوره التوبه:

مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لَا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۲۰﴾
مردم مدینه و بادیه‏ نشینان پیرامونشان را نرسد که از [فرمان] پیامبر خدا سر باز زنند و جان خود را عزیزتر از جان او بدانند چرا که هیچ تشنگى و رنج و گرسنگیى در راه خدا به آنان نمى ‏رسد و در هیچ مکانى که کافران را به خشم مى ‏آورد قدم نمى‏ گذارند و از دشمنى غنیمتى به دست نمى ‏آورند مگر اینکه به سبب آن عمل صالحى براى آنان [در کارنامه‏ شان] نوشته مى ‏شود زیرا خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمى ‏کند (۱۲۰)

نکته ها

اصولى که از این آیه براى جنگ استفاده مى شود، عبارت است از:

۱- ایمان به اینکه همه سختى هاى جنگ، عمل صالح وموجب رضاى الهى است.

۲- حفاظت از فرمانده.

۳- مقاومت و تحمّل در برابر سختى ها.

۴- خوار و عصبانى کردن دشمن.

 

پیام ها

۱- اصحاب و اطرافیان رهبر که از علم و امکانات بیشترى برخوردارند، مسئولیّت بیشترى دارند. «ما کان لاهل المدینه… ان یتخلّفوا»

۲- در دفاع از اسلام، شهر و روستا مطرح نیست. «اهل المدینه و من حولهم»

۳- اطاعت بى چون و چرا از پیامبر لازم است و کسى حقّ تخلّف از فرمانِ حکومتى رسول خداصلى الله علیه وآله را ندارد. «ما کان لاهل المدینه… ان یتخلّفوا»

۴- یکى از شئون رسالت، فرماندهىِ کلّ قوا در جنگ است. «یتخلّفواعن رسول اللَّه»

۵ – حفظ جان پیامبر، ضرورى تر از حفظ جان مسلمانان است. مسلمانان باید پیشمرگ رهبر آسمانى باشند. «لایرغبوا…»

۶- مسلمان باید در راه عقیده، آماده ى تحمّل هر سختى و فشارى باشند. «ظمأ، نصب، مخمصه…»

۷- جامعه ى اسلامى باید کفرستیز باشد. «یغیظ الکفّار»

۸ – راهپیمایى ها و حرکات دسته جمعى مسلمانان که موجب خشم و هراس کفّار مى گردد، در نزد خدا پاداش دارد. «موطئاً یغیظ الکفّار»

۹- نه تنها دفاع ورزم، بلکه همه ى حرکات، تلاش ها ورنجهاى جبهه نزد خدا ثبت شده وموجب اَجر است. «لایصیبهم ظمأ ولانصب ولامخمصه… عمل صالح»

۱۰- مقدّمات جهاد و آمادگى رزمى نیز عمل صالح و عبادت است. «لا یطئون موطئاً… عمل صالح»

۱۱- نیکوکار واقعى، انقلابى و اهل جبهه است. «اجر المحسنین» (جان فشانى، نشانه ى کمال نیکوکارى است)

۱۲- دریافت اجر الهى، در سایه ى تحمّل رنج هاست. نابرده رنج، گنج میسّر نمى شود. «ظمأ، نصب، مخمصه، …اجر المحسنین»

۱۳- ایمان به رضایت وپاداش الهى، مشکلات را آسان مى کند. «ان اللّه لا یضیع اجر المحسنین»

 

تفسیر آیه ۱۲۱ سوره التوبه:

وَلَا یُنْفِقُونَ نَفَقَهً صَغِیرَهً وَلَا کَبِیرَهً وَلَا یَقْطَعُونَ وَادِیًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۱۲۱﴾
و هیچ مال کوچک و بزرگى را انفاق نمى کنند و هیچ وادیى را نمى ‏پیمایند مگر اینکه به حساب آنان نوشته مى ‏شود تا خدا آنان را به بهتر از آنچه میکردند پاداش دهد (۱۲۱)

نکته ها

مراد از «احسن ما کانوا یعلمون»، یا آن است که پاداشِ خداوند از عمل مجاهدان بهتر است و یا آنکه بهترین کارى که آنان انجام مى دهند، جهاد با مال وجان است.

 

پیام ها

۱- در انفاق، کمیّت و مقدار مهّم نیست، چه کم باشد چه زیاد، در نزد خدا اجر دارد. «صغیرهً و لاکبیره»

۲- از اینکه کار خیر بى پاداش بماند، نهراسیم که تمام اعمال انسان ثبت مى شود. «لاینفقون، لایقطعون، الاّ کتب لهم»

۳- حرکت به سوى جبهه ها، از بهترین کارهاست. «احسن ما کانوا یعملون»

۴- پاداش الهى، بهتر و بالاتر از عمل انسان است. «لیجزیهم اللَّه احسن…»

۵ – استمرار بر عمل صالح، سبب اضافه شدن پاداش آن است. «ماکانوا یعملون»

۶- سنّت خداوند این است که مکتب خود را با تلاش مؤمنین پیش ببرد. (اگر نیاز به تلاش آنان نبود، این همه تشویق در این دو آیه لازم نبود)

 

تفسیر آیه ۱۲۲ سوره التوبه:

وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ﴿۱۲۲﴾
و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند پس چرا از هر فرقه‏ اى از آنان دسته‏ اى کوچ نمى کنند تا [دسته‏ اى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند باشد که آنان [از کیفر الهى] بترسند (۱۲۲)

نکته ها

بدنبال نزول آیاتى که به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد مى کرد و سختگیرى پیامبر در مورد آنان، از آن به بعد و در جنگ هاى بعدى، همه ى مسلمانان براى جهاد آماده مى شدند و پیامبر را در مدینه تنها مى گذاشتند. این آیه کنترلى براى کوچ آنان به جبهه بود. [۱]

همه ى مسلمانان بادیه نشین براى آموختن دین، به شهر مى آمدند و این موجب کوچ به شهر و تبعات بد آن مى شد. آیه نازل شد که بعضى براى آشنایى بادین به شهر بیایند، آنگاه به وطن خود برگشته و دیگران را ارشاد کنند.

«دین»، مجموعه ى قوانین الهى و مقررّات ظاهرى و باطنى اسلام است. اسلام که تنها دین پذیرفته ى الهى است، «انّ الدین عنداللَّه الاسلام» [۲] به معناى تسلیم خدا بودن است.

تفقّه در دین، به معناى تلاش براى کسب شناخت عمیق در دین و عقاید واحکام اسلامى است. تفقّه در دین، گاهى ممکن است براى دنیا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمى و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهى براى دین، خدا، بهشت و نجات امّت باشد. آیه، دوّمى را ارزشمند مى داند که بیم دهى مردم و دعوت آنان به راه خداست. «لینذروا قومهم»

فقه، آنچنان مهّم است که رسول خداصلى الله علیه وآله در بدرقه ى على علیه السلام به یمن، به او فرمان آموزش فقه مردم را داد، «فقّههم فى الدین» [۳] و او را چنین دعا کرد: «الّلهم فقّهه فى الدین» [۴] با آنکه وى فقیه ترین مردم بود.

چنانکه حضرت امیرعلیه السلام به فرزندش سفارش مى کند: «تَفقَّه فى الدّین فان الفقهاء ورثه الانبیاء» [۵] امام حسین علیه السلام نیز شب عاشورا در جملاتى خداوند را چنین ستود: حمد خدایى که ما را فقیه در دین قرار داد. [۶]

از امام صادق علیه السلام پرسیدند: اگر براى امام حادثه اى اتفاق افتاد، تکلیف مردم چیست؟ امام این آیه را تلاوت فرمود که از هر شهر و طایفه اى باید براى شناخت امام حرکت کنند. [۷]

۱) تفسیر مجمع البیان.

۲) آل عمران، ۱۹٫

۳) مستدرک الوسائل، حدیث ۳۶۳۶۹٫

۴) بحار، ج ۶۶، ص ۹۲٫

۵) بحار، ج ۱، ص ۲۱۶٫

۶) موسوعهکلمات الامام.

۷) تفسیر نورالثقلین.

 

پیام ها

۱- در برنامه ریزى و مدیریت ها، جامع نگر باشیم تا توجّه به مسئله اى سبب اخلال در مسائل دیگر نباشد. «ما کان المؤمنون لینفروا کافّه»

۲- هجرت، ملازم ایمان است. یا براى دفاع از دین، هجرت کنید، یا براى شناختِ دین.«فلولا نفر من کلّ فرقه»

۳- باید از هر منطقه، افرادى براى شناخت اسلام به مراکز علمى بروند تا در همه مناطق، روحانى دینى به مقدار لازم حضور داشته باشد.«من کل فرقه طائفه»

 

۴- دانشمندى که کوچ نکند، فقیه کامل نیست. «نَفَر» امام درباره ى کسى که در خانه اش نشسته بود، فرمود: «کیف یتفّقه فى الدین؟». [۱]

۵ – تفقّه در دین وآموزش دین به مردم، واجب کفائى است. «فلولا نفر منهم طائفه» (جهاد و اجتهاد، هر دو واجب کفایى است. [۲] پس برنامه ریزى چنان باید باشد که نظام علمى محصلین علوم دینى، به هم نخورد)

۶- هدف از فراگیرى فقه، هشدار مردم و هوشیار ساختن آنان و نجات از غفلت و بى تفاوتى نسبت به مشکلات است. «لینذروا»

۷- در زمان جنگ هم نباید مسائل فکرى، اعتقادى و اخلاقى، مورد غفلت قرار گیرد و دشمن خارجى ما را از دشمن داخلى (جهل و غفلت) غافل سازد.«ما کان المؤمنون لینفروا … فلو لانفر…لیتفقّهوا»

۸ – فقه، تنها فراگیرى احکام دین نیست، بلکه همه ى معارف دینى قابل تحقیق، دقّت و ژرف نگرى است. «لیتفقّهوا فى الدّین»

۹- شناخت هاى دینى باید عمیق و ژرف باشد. «لیتفقّهوا فى الدین»

۱۰- شرط تبلیغ دینى آگاهى عمیق از آن است. «لیتفقّهوا… لینذروا»

۱۱- به سخنان یک اسلام شناس فقیه، مى توان اعتماد کرد. «لیتفقّهوا… لینذروا» (ممکن است یک نفر در منطقه باشد، پس خبر واحد حجّیت دارد)

۱۲- فقه در دین، آنگاه ارزش دارد که فقیه، عالم به زمان و آگاه از شیطنت ها و راههاى نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بیم دهد.«لیتفقهوا …لینذروا»

۱۳- براى طلاب حوزه ها، دو هجرت لازم است: یکى به سوى حوزه ها ودیگرى از حوزه ها بسوى شهرها. لذا ماندن در حوزه ها جایز نیست. «فلو لانفر… لیتفقّهوا، لینذروا… اذا رجعوا»

۱۴- براى تبلیغ وکار فرهنگى، زادگاه انسان در اولویت است. «لینذروا قومهم»

۱۵- علما باید سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. «رجعوا الیهم»

۱۶- محور تبلیغ، باید ایجاد تقوا ویاد معاد باشد. «لینذروا… لعلّهم یحذرون»

۱۷- فقها نباید انتظار اطاعتِ مطلق همه ى مردم را داشته باشند، چون گروهى هرگز به راه دین و خدا نمى آیند. «لعلّهم یحذرون»

۱) تفسیر کنزالدقائق.

۲) حضرت على علیه السلام فرمود: اگر پیش آمدى رخ داد و نیاز به حضور همه در جبهه شد، بر همه لازم مى شود. بحار، ج ۹۷، ص ۴۸٫

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۲۰۶ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر