سبز قامتجمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

سید رضا نریمانی - روضه بسیار جانسوز و اشک آور امام موسی کاظم علیه السلام

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

روضه امام موسی کاظم علیه السلام – سید رضا نریمانی

روضه امام موسی کاظم علیه السلام - سید رضا نریمانی

موضوع: روضه همراه با متن

عنوان: امام موسی کاظم علیه السلام

مداح: کربلایی سید رضا نریمانی

 

متن روضه

روضه امام موسی کاظم علیه السلام

سید رضا نریمانی

 

روضه

یه مرتبه همه دیدن درِ زندان باز شد، غریبانه چهار تا غلام زیر یه تخته رو گرفتن دارن میارن. یه‌نفر اومد داد زد گفت این آقا اگه قریشی‌ئه چرا چهارنفر حمال دارن میبرنش؟ اگه قریشی نیست چرا بین قریشی‌ها دارن میبرنش؟ یهو منادی داد زد گفت این بدن،بدن آقا موسی‌ابن‌جعفره…

بذار از قبلش برات بگم….

آدم سالهای سال یه گوشه‌ای شکنجه بشه، تو زندان باشه، جای درستی نداشته باشه بدنش اذیت میشه. اون نانجیبا اینقدر آقامون رو شکنجه دادن که هیچ، اونی که آدمو بیچاره میکنه اینه:

زن بدکاره رو آوردن تو زندان موسی‌ابن‌جعفر. میگه دیدم آقا سر به سجده گذاشته، هی داره میگه: خدا من عبد ضعیف توأم، خدا من عبد فقیر توأم، منو نجاتم بده؛

(زنه عوض شد، آوردنش آقا رو اذیت کنه خودش تغییر پیدا کرد.)

یهو همه دیدن زنه به سجده افتاد گفت آقا ببخشید، غلط کردم…..

 

بچه‌ها، امشب بیاید ماهم به پاهای آقامون بیفیتم بگیم آقا غلط کردیم…

 

آهسته گذارید روی تخته تنش را

تا میخ اذیت نکند پیرهنش را

 

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند

زشت است بیارند غلامان بدنش را

 

این ساقِ بهم ریخته کِتمان‌شدنی نیست

دیدند روی تخته‌ی در ، تا شدنش را

 

این مرد الهی مگر اولاد ندارد

بردند چرا مثل غریبان بدنش را؟

 

این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد…

 

(ببینم دلت کجا میره.)

 

این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد

بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را

 

تو شهر شام هم همچین که این خونواده رو آوردن، همه شروع کردن هلهله کردن؛ یکی داره بد میگه، یکی داره ناسزا میگه، یکی داره فحش میده٬ یکی داره سنگ میزنه….

 

حسین….

 

یکی میگفت خارجی‌ان

به ما سنگ زدن، سنگ زدن، سنگ زدن

گفت بچه‌های علی‌ان

به ما سنگ زدن، سنگ زدن ،سنگ زدن

 

تنگ شده دلم، ای داداش

قربون صدات، ای داداش

زینب گفتنات، ای داداش

خواهرت فدات، ای داداش

 

تا فهمیدن این آقا موسی‌ابن‌جعفره، اون مَرده رفت همه رو جمع کرد؛ گفت زشته٬ بدن امام ماست. ما شیعه‌ی این آقاییم. مگه شیعه‌ها مردن بدن آقاشون رو غلاما بخوان ببرن…

اومدن اینقدر گل آوردن، تا حدی گل رو این بدن ریختن که وقتی میخواستن این بدن رو بردارن گلا رو کنار زدن تا بدنش مشخص بشه…

 

یه آقایی رو هم من سراغ دارم، همچین که میخواستن بدن رو بردارن دیدن بدن تکون نمیخوره. این تیرا از تابوت زده بیرون، به بدن آقا امام حسن اثابت کرده….

 

یه‌جای دیگه رو هم من سراغ دارم، گُلا رو زینب کنار زد، اما چه گلی؟!؟!

گل شمشیر، گل نیزه، گل سنگ، گل چوب…؛

همه دیدن خم شد، صورتش رو گذاشت رو رگهای بریده‌ی آقا اباعبدالله….

حسین….

به این پست امتیاز دهید.
Likes14Dislikes8
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر