سبز قامتپنج شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

منبر کوتاه 5 دقیقه ای - حسد - همراه با داستان و حدیث

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

حسد

حسد

موضوع: منبر کوتاه

عنوان: حسد

متن کامل منبر

 

متن منبر

حسد

 

آیه

 

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ…….وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدِ

 

ﺑﮕﻮ:ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺳﭙﻴﺪﻩ ﺩم ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻰ برم….ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻥ ﺣﺴﻮﺩ،ﺯﻣﺎنی ﻛﻪ ﺣﺴﺪ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﺩ.

 

سوره مبارکه فلق آیه۵،١

 

حدیث

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

اَقَلُّ النّاسِ لَذّهً اَلحَسود

 

آدم حسود کمترین لذت و خوشی را از زندگی می ‌برد.

 

بحار جلد٧٧ صفحه١١٢

 

پیامبر اکرم صلی ‌الله علیه و آله و سلم

أَعداءُ نِعَمِ اللهِ اَلّذینَ یَحسُدونَ النّاسَ علی ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ

 

دشمنان نعمت‌های خدادادی،آن کسانی هستند که به مردم در آنچه خداوند از فضل خود به آنان مرحمت کرده حسودی می‌کنند.

 

جامع‌الاخبار صفحه ۱۸۶

 

امام علی علیه السلام

 

دَعِ الحَسَدَ وَ الکِذبَ وَ الحِقدَ فَإنَّهُنَّ ثلاثهٌ تُشینُ الدّینَ وَ تُهلِکُ الرَّجُلَ

 

حسد و دروغ و کینه را از خودت دور کن،این سه خصلت دین انسان را لکّه‌دار می‌کند و منجر به نگون ‌بختی او میگردد.

مستدرک جلد ۱۲صفحه ۲۳

 

امام علی علیه السلام

 

وَیحَ الحَسدَ ما أعدلهَ بَدَأ بصاحِبِه فَقتَلَه!

به راستی که حسد چه بزرگ دادگری است! از همان اوّل به سراغ خود حسود می‌رود و در پایان،به زندگی او خاتمه می ‌دهد!

 

فهرست غرر صفحه ۶۸

 

امام جعفر صادق علیه‌السلام

 

الحاسدُ یَضُرُّ بِنَفسِه قَبلَ أَن یَضُرَ بِالمحَسودِ

آدم حسود پیش از آنکه به طرف مقابل زیان برساند به خودش زیان رسانده است.

 

مستدرک جلد۱۱ صفحه ۱۸

 

امام محمد باقر علیه‌السلام

 

إنَّ الحَسَد یَأکُلُ الایمانَ کما تَأکُل النّارُ الحَطَبَ الیابسَ

حسد مانند آتشی که هیزم خشک را با حرص و وَلَع می‌خورد،ایمان آدمی را به سرعت تباه و نابود می‌سازد.

 

بحار جلد ۷۵ صفحه ۲۵۲

 

داستان

 

در زمان خلافت هادی عباسی،مرد نیکوکار ثروتمندی در بغداد می زیست،در همسایگی او شخصی سکونت داشت که نسبت به مال او حسد می ورزید،آنقدر درباره او حرفها زد تا دامن او را لکه دار کند نشد،تصمیم گرفت غلامی بخرد و او را تربیت کند وبعد مقصد خود را به او بگوید،روزی بعد از یک سال به غلام گفت:چقدر مطیع مولای خود هستی؟گفت:اگر بگوئی به آتش خود را بیانداز،انجام دهم،مولای حسود خوشحال شد،گفت:همسایه ام ثروتمند است و او را دشمن دارم،میخواهم دستورم را انجام دهی،گفت:شب با هم بالای پشت بام همسایه ثروتمند می رویم تو مرا بکش تا قتلم به گردن او بیفتد و حکومت او را به خاطر قتلم قصاص کند و از بین ببرد،هر چه غلام اصرار در انجام ندادن این کار کرد،تاءثیری نداشت،نیمه شب به دستور مولای حسود گردن مولایش را بالای بام همسایه محسود ثروتمند زد،و زود به رختخواب خود آمد،فردا قتل حسود بر بام همسایه کشف شد،هادی عباسی دستور بازداشت ثروتمند را داد و از بازپرسی کرد،بعد غلام را خواست و از او جویا شد،غلام دید که مرد ثروتمند گناهی ندارد،جریان حسادت و کشتن را تعریف کرد،خلیفه سر به زیر انداخت و فکر کرد و بعد سر برداشت و به غلام گفت:هر چند قتل نفس کرده ای ،ولی چون جوانمردی نمودی و بی گناهی را از اتهام نجات دادی ترا آزاد می کنم و او را آزاد کرد،و زیان حسادت به خود حسود باز گشت.

 

مستدرک الوسایل جلد۳

 

سایر منبر های ۵ دقیقه ای

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر