سبز قامتچهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام - جلسه دوم (استاد عالی)

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

استاد عالی – جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام – جلسه دوم

استاد عالی - جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام - جلسه دوم

موضوع: جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام

تعداد جلسات: ۹ جلسه (جلسه ۲  از ۹)

حجت السلام و مسلمین عالی 

 

متن منبر

 

استاد عالی – جذبه های دعوت امام حسین علیه السلام – جلسه دوم

متن منبر

تسلیت عرض می کنیم فرا رسیدن ایام سوگواری اهل بیت را و ایام عاشورای حسینی خدمت مولایمان امام زمان عج ابتدائاً و خدمت شما در مجلس هستید. خدا ان شالله به همه مان توفیق دهد بتوانیم این ایام را به اندازه ی بضاعت و وسع خودمان عرض ادب کنیم به ساحت مقدس سیدالشهدا علیه السلام و ان شالله دعای امام زمان که صاحب مجلس هست شامل حال همه مان باشد.

هدیه به پیشگاه با عظمت سیدالشهدا ع صلواتی عنایت بفرمایید. عرض کردیم تو دستگاه سیدالشهدا جذبه های الهی شامل حال آدم ها می شود تو این دستگاه هست که آدم‌می تواند جهشی بالا برود. اهل معرفت می گویند کسانی که راه خدا را می روند دو دسته هستند یا سالکند یا مجدوب. قبلا اشاره ای کردم مقداری توضیح می دهم.

سالک کسی هست که راه خدا را می رود ولی آهسته آهسته منزل به منزل. طبق همان منازلی که اهلش گفتند : منزل اول اینکه آدم بیدار شود منزل دوم توبه تا آخر…

اما مجذوب آن کسی هست که راه خدا را می رود ولی با جذبه و به صورت جهشی می رود یک مرتبه او را می برند به تعبیری که قرآن دارد سالک آن کسی هست که راه خدا را می رود مجذوب کسی هست که می برنش. و خیلی فرق هست بین کسی که می رود و آن کسی که می برنش.شما قرآن را ببیتید قرآن وقتی در رابطه با حضرت موسی صحبت می کند تعبیر این است:

فلمّا جاءَ موسی لِمیقاتِنا ، وقتی موسی آمد جاءَ به آن وعده گاه ملاقات. اما قرآن وقتی به پیغمبر اکرم می رسد لحنش عوض می شود : سُبحانَ الَّذی اَسراء بِعَبده ی لیلَ مِنَ المَسجِد الحَرام الی المَسجدِ الاَقصی؛ منزه است آن خدایی که بنده اش پیغمبر را برد در رابطه با حضرت موسی دارد آمد در رابطه با رسول اکرم دارد که بردنش. و خیلی فرق هست بین اولی و دومی. اولی سلوک هست دومی جذبه هست.

به تعبیری که بعضی از اهل معرفت گفتند جذبه مثل این می ماند که آدم توی بیابان تاریک که چشم چشم را نمی بیند حتی یک متری خودش را نمی تواند ببیند نه نور ماهی هست نه نور ستاره ای. هیچی نیست. یک مرتبه یک برقی از آسمان بزند و چیزهایی که اطراف آدم هست برای آدم روشن شود. جذبه های الهی یک برق عشقی هست روی دل تاریک که بعضی از چیزها را نمی فهمد بعضی از لذت ها را درک نکرده بعضی از حقایق را باور ندارد. یک مرتبه آن برق عشق الهی می زند چیزهایی که تا حالا نمی فهمید برایش روشن می شود و می فهمد. حافظ اشاره به همین جذبه های خدا کرده در یکی ازغزلیاتش خیلی زیبا:

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد

برق عشق آتش غم بر دل حافط زد و سوخت

یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد؟

این برق عشقی که حافظ می گوید همان جذبه های الهی هست که می آید آدم را می کَند . از خیلی از تعلقات و تاریکی ها جدا می کند. این جذبه های خدا وقت و موقع خاصی ندارد ، خدا دائم الفیض علی البَریِّه هست لیس عند ربک صباحُُ و لا مساء شب و روز پیش خدا فرق نمی کند اما گیرندگی ما فرق می کند ما یک وقت هایی بهتر می گیریم بهتر می توانیم رحمت خدا را جذب کنیم. یکی از بهترین وقت ها سحرها هست. برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر، این جذبه های خدا خیلی از اوقات سحر می آید سحرها رزق خاص دارد.

خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی را ایشان می فرمود من موقعی که نجف رفتم جوان بودم مثلا ۲۲ ساله کسی را نمی شناختم غریب بودم، رفتم خدمت امیرالمومنین ع تو حرم حضرت ایستادم گفتم آقا من اینجا کسی را نمی شناسم خودت کمک کن آمدم درس بخوانم چیزی یاد بگیرم . همینجور که با امیرالمومنین درد و دل می کروم صادقانه و با خلوص نیت دستی خورد پشت شانه ام برگشتم دیدم یک پیرمردی مهربان هست بعدا فهمیدم ایت الله سیدعلی قاضی هست؛ دستش را زد پشت شانه ام برگشتم گفت: اگر دنیا بخواهی اهل سحر و نماز شب باش آخرت می خواهی اهل سحر و نماز شب باش. اولین نصیحت و اولین حرفی که اقای قاضی به من زد این بود و از آن به بعد بود که یک عمر علامه طباطبایی اهل سحر شد.

هر گنج سعادت که خدا به حافظ

 از یمن دعای شب و ورد سحری بود

هرکه هرچه گیرش آمد از سحر گیرش آمد،برق عشق خدا و هم آن جذبه های خدا خیلی اوقات در سحرها گیر آدم می آید.

می دانید سحرها چه خصوصیتی دارد که انقدر ارزشمند هست؟

چهارده معصوم که ما خاک زیر پایشان هستیم یک سحر از عمرشان نگذشت که خواب باشند. همه تان دارید امیرالمومنین ع آخرین سحر عمرش را وقتی رف اذان گفت بالای ماذنه دیگر موقع اذان صبح بود یک نگاهی کرد به اعق که سپیده صبح آمده بود و طلوع فجر بود خطاب کرد : آیا زمانی شد سپیده ی صبح تو سر بزنی و چشم علی خواب باشد؟ بعد آمد از ماذنه پایین و ضربت خورد. این که سحرها انقدر ارزشمند هست برای چی هست؟

یک جهت مهمش این هست که تو سحرها اولیای خدا و در راسشان ولی مطلق خدا معصومی که آن زمان زنده هست ، تو هرزمانی معصومی زنده هست و توی آن زمان خوبان تو سحرها درِ خانه ی خدا گدایی می کنند و در راسشان معصوم رحمت خدا را پایین می کشند و آن کسانی کع آن پاره ی شب بیدارند و سنخیت دارند با ولی خدا شباهتی با او پیدا کردند یک چیزی از آن رحمتی که او نازل کرده گیرشان می آید. اصل رحمت را معصوم هست که از خداوند متعال جذب می کند پایین می کشد. کسانی که شبیه به او می شوند آنها هم از صدقه سر معصوم چیزی گیرشان می آید.

از رهگذر خاک سر کوی شما بود

هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

هرکه هرچه گیرش آمد ای اهل بیت صدقه سری شما بود.سحرها به خاطر این انقدر ارزشمند هست همان سرّی که شب های قدر ارزشمند شده. چرا انقدر شب قدر ارزشمتد شده که یک شب ارزشش بیشتر از یک عمر بندگی هست. لیله القدر خیر من الف شهر، الف شهر یعنی هزار ماه هزار ماه را حساب کنید می شود هشتاد و خورده ای سال ، یعنی یک عمر بندگی. گناه نه، فقط بندگی. یک عمر را بگذارید تو یک کفه ی ترازو یک شب قدر را هم بگذارید تو کفه ی دیگر ترازو. قرآن می گوید لیله القدر خیرُُ این شب قدر می چربد. اگر کسی این شب را درک کند بهتر است از یک عمر عبادت و بندگی. خب چرا انقدر ارزشمند هست؟

چون شب قدر شب مهمانی ولی خدا است در واقع مهمان اصلی خدا در شب قدر او هست ماها مهمان اصلی خدا نیستیم درست است ماه رمضان همه در ضیافتیم اما مهمان اصلی ولی مطلق خدا هست که بین او و خدا شب های قدر چه می گذرد ما نمی دانیم چه می فهمیم بین خدا و او بین پیغمبر و خدا در شب اای قدر چه می گذرد. ملائکه بر او نازل می شوند .

امام باقر ع فرمود که سوره ی قدر را در نمازتان زیاد بخوانید سوره ی ولایت هست و اگر خواستید با مخالفین ما اهل بیت بحث کنید و اثبات کنید که معصوم زنده هست  و معصومی در هر زمانی زنده هست با سوره ی قدر بحث کنید.

شما در سوره ی قدر کلمه ی ولی ولایت این چیزها توش نیست کجای این سوره نشان می دهد معصوم در زمان زنده هست ؟

در قرآن می گویید: تنزل الملائکه و الروح ، تمام ملائکه که تعدادشان بی نهایت هست، و روح که رئیس ملائکه و اعظم ملائکه هست تنزل پیدا می کنند. شما با ادبیات عرب آشنا هستید کلمه تنَزَّلُ فعل مضارع هست ماضی نیست نمی گوید تَنزَّلَ ، یعنی در زمان گذشته فقط ملائکه نازل شدند و تمام شد رفت. در زمان پیغمبر فقط ملائکه نازل شدند ، نه؛ تنزَّلُ الملائکه، نازل می شوند یعنی هر شب قدر در هر سال نازل می شوند . این فقط مال زمان پیغمبر نیست تا قیامت این داستان برقرار هست.

ملائکه که هر شب قدر نازل می شوند برای کی نازل می شوند؟ این همه موجود پاک و نورانی که روی زمین نمی آیند موجودات مجردند مادی نیستند پایشان را روی زمین بگذارند . مثل مرغ نیستند بال و پر بزنند روی زمین بیایند، موجود مجرد فرودگاهش باید مجرد باشد مادی نباشد. بر قلب و روح وارد می شوند. کدام روح؟ بر روح ما وارد می شوند؟ جبرئیل و میکائیل و اسرافیل ملایکه ی مقرب خدا بر روح ما وارد می شوند؟ پس نشان نی دهد یک معصومی تو عالم هست انقدر ظرفیت دارد تمام ملائکه بر او وارد بشوند. قرآن می گوید ملائکه نازل می شوند ملایئه هم که روی زمین نمی آیند روی دل ، نَزَلَ به الروحُ الامین علی قلبِک، بر قلب و روح وارد می شوند . پس روحی تو عالم هست که ملائکه بر او وارد شوند. لذا امام باقر فرمود به این صورت اثبات کنید معصوم زنده هست .

شب قدر شب مهمانی خدا با ولیّ او هست مقدرات انسان ها تا یک سال به امضای او می رسد ؛ کی در طول امسال از دنیا می رود؟ چه بچه لی به دنیا می آید کی مریض می شود کی برکت پیدا می کند کی بی برکت می شود؟ مقدرات انسان ها تا یک سال… شب قدر به امضای ولی خدا می رسد او باید امضا کند و به ملائکه دستور دهد این کارها را انجام دهید. پس شب قدر شب ولیّ خدا است رحمتی که بر او نازل می شود عجیب و غریب است ما نمی توانیم بفهمیم. آن کسانی که آن شب بیدارند ولی نه فقط بیدارند بلکه توسل به معصوم هم دارند سنخیت با ولی خدا پیدا کردند قرآن روی سر گذاشتند هم بکَ یا الله می گویند هم دانه دانه اسم ائمه را می آورند زیر پرچم ولیّ خدا می روند آن وقت سر ریزی از رحمتی که خدا بر ولی ش که مهمان اصلی هست به او می دهد یک چیزی به دیگران که بیدارند و آن موقع زیر سایه ی او هستند نصیب می شود. شب قدر را هم ولیّ خدا شب قدر می کند و این فیض گیر بقیه هم می ِید. سحرها هم همینجور . این جذبه ها که سحر می آید در واقع به این خاطر هست.

جذبه اای الهی شامل حال کی می شود؟

خوش بحال هرکسی که شاملش بشود. استانداردش دست ماها نیست ، ذلک فضلُ الله یُعطیه من یَشاء خدا نی داند که گاهی موقع ها یک دلی به خاطر خدا می شکند ، خدا برای همان جذبه می فرستد این جذبه ها که جهشی آدم را بالا می برند که هرکس شامل حالش بشود خیلی خدش بحالش می شود راه صدساله را در یک لحظه می رود . نه در یک شب بلکه در یک لحظه می رود. اما اینکه شامل حال کی می شود استانداردش دست ما نیست که بگوییم اگر کسی این کار را بکند دست ما می آید. ذلک فضلُ الله ، یک فضل الهی و یک عنایت خاص الهی که یُعطیه من یشاء، خودش می داند رو حکمتش به کی بدهد؟ گاهی موقع ها قطره اشکی ریختن  گاهی دست یک افتاده ای را گرفتن آبروی کسی را خریدن . خدا می گوید تو دست او را گرفتی من هم دست تو را می گیرم بالا می برمت. گاهی صدای زیبای قرآنی را گوش کردن که دل آدم کنده می شود گاهی مصیبتی گوش دادن. نمی دانم استانداردش دست ما نیست.

یکی از جاهایی که جذبه های الهی می آید همین مجالس هست. این دهه موقعیتی هست برای اینکه آدم این چیزها گیرش بیاید. ماها معمولا دستگاه امام حسین و عاشورای حسینی را برای تحلیل کردن تو کتابها ببینید معمولا از زمان مرگ معاویه و دیگر خلافت به یزید رسید از آن موقع می گویند مثلا شروع نهضت سیدالشهدا بود، بعضی ها که یک مقدار دقیق تر هستند می گویند نه از زمان رحلت پیغمبر که آن قضایای درِ خانه ی حضرت زهرا و انحراف از غدیر پیش آمد آنجا ریشه ی انحراف بود که پنجاه سال بعدش عاشورا رقم خورد. یعنی ریشه ی عاشورا را فقط در همین حد می دانند؛ در حالی که شما اگر ریشه ی عاشورا را تو روایات ببینید قبل از اینکه عالم دنیا تحقق پیدا کند خدا عهد بلا را تو عالم میثاق تو عالم ذر که مقدم بر عالم دنیا هست آنجا گرفت . از کی؟ اول از همه از پیغمبر. عهد بلای عاشورا را از پیغمبر گرفتند ؟ بله.

این در روایات هست که مرحوم مجلسی در بحارالانوار آورده خداوند متعال به رسولش فرمود: رسولِ ما این مسیر رسالت سختی و مشکلات دارد . پیغمبر فرمود خدایا من همه را قبول می کنم خداوند فرمود سه تا مطلب و بلا را:

۱.خودت دچار گرسنگی، تشنگی، کتک خوردن، سنگ و چوب خوردن، زباله روی سرت ریختن، تهمت بهت زدن که ساحر و کذابی، همه ی اینها را دارد. قبول می کنی این مسیر رسالت را؟ پیغمبر فرمود قبول می کنم.

۲. دامادت علی که پیغمبر اکرم نسبت به امیرالمومنین محبتش عجیب و غریب بود،در روایت هست : یکی به پیغمبر گفت آقا اصحابتان کیا هستند؟ پیغمبر شروع کرد اصحاب را اسم بردن هرچی ایستاد دید اسم امیرالمومنین را نبرد، به پیامبر گفت پس علی جزو اصحاب تو نیست؟ پیامبر فرمود تو گفتی اصحابم کیه؟ علی جان من است. همانی که تو آیه ی مباهله آمده و انفسَنا و انفُسَکم ، جان پیغمبر.

خدا فرمود بلای دوم تو این است اگر می خواهی رسالت را بپذیری دامادت و برادرت علی دچار خیلی از مشکلات می شود. پیغمبر فرمود قبول می کنم.

۳. بچه هایت دچار بلا می شوند . زهرایت دچار چه بلاهایی می شود. حسینت در کربلا، که وقتی برای پیغمبر گفتند … بلای سیدالشهدا و عاشورا که عهد و پیمانش را از پیغمبر می گیرند چون بلای سیدالشهدا و همه ی بچه های پیغمبر و امیرالمومنین و اول از همه بلای خود پیغمبر بود.

شما همه در قرآن خواندید به حضرت ابراهیم گفتند برو سر بچه ات را ببُر، سوال: این بلای سر بریدن این امتحان کیه؟ امتحان ابراهیم یا اسماعیل؟ امتحان هردوت هست درست اما موضوع و محور اصلی خدا از کی می خواهد امتحان بگیرد؟

از ابراهیم ، دارند مبتلایش می کنند به بلای سر بریدن فرزند.

پیغمبر را دارند امتحان می کنند به بلای سر بریدن فرزند. لذا خدا فرمود اگر این رسالت را می خواهی و این ماموریت را انجام بدهی برادرت علی بچه هایت بلا می بینند قبول می کنی؟ پیغمبر اول شخص عالم وجود هست

هرکه در این بزم مقرب تر است

 جام بلا بیشترش می دهند

 او بلایش از همه سنگین تر است.

عاشورا شروعش از آن میثاق و عهد بود. و بعدش نه فقط در این عالم دنیا که ادامه اش زمان طهور ولیعصر معلوم می شود که عاشورای امام حسین اصل بذر ظهور را عاشورا پاشید تا آنجا آثار عاشورا ادامه دارد. تا بعد از ظهور حضرت ولیعصر ع زمان رجعت که امام حسین اول کسی هست که بر می گردد و گویی ماموریت نیمه کاره ی خودش در عاشورا را می خواهد تمام کند. اولین کسی که رجعت می کند سیدالشهدا است و بعد تازه به همین عالم دنیا هم ختم نمی شود بعد لز مرگ انسان ها بعد از برچسده شدن عالم دنیا تو برزخ و قیامت باز امام حسین کار دارد آثار عاشورا هنوز آنجا هست به صورت شفاعت که دستگیری می کند امام حسین. طول و تاریخ عاشورا از قبل عالم دنیا شروع شده تا عالم دنیا تا ظهور تا رجعت تا قیامت ادامه دارد. گستره و عرضش را می خواهید ببینید چقدر است ؟ عاشورا هم انسان ها را در بر گرفته هم جن و ملک را که آمدند خدمت امام برای کمک و اباعبدالله فرمود نه باید به صورت عادی حل شود و تمام ملائکه گریان شدند برای شهادت سیدالشهدا ع، هم تمام موجودات دیگر را تو عالم.

شما زیارت های امام حسین ع را ببینید ، در زیارت مطلقه ی اول تو مفاتیح ، آنجا دارد که: اشهدُ انَّ دمکَ سَکن فی الخُلد ، شهادت می دهم که خون تو در خلد برین در عرش الهی ساکن هست که در زیارت نانه های دیگر هست عرش می لرزد تا وقتی منتقمشان بیاید . و بکا لَه جمیعُ الخلائق، جمیع خلائق نه جمیع انسان ها یعنی مخلوقات برای سیدالشهدا گریه کردند و بکت له السمواتُ سَبع و الاَرضون سَبع ، آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه، و ما فیهنَّ و ما بینَهنَّ، و هر موجودی که در آسمان ها و زمین هست، و ما یتَقلَّبُ فی الجَنَّه و النَّار ، موجودات بهشتی و جهنمی برای امام حسین گریه کردند . خیلی عجیب هست، بهشتی ها گریه کنند آدم های خوبی هستند اما جهنمی ها برای چی؟ این تو زیارت سیدالشهدا هست،

این جهنمی هایی که برای امام حسین گریه کردند نه معاندین هستند امثال یزید و معاویه و معاندین و ناصبی ها و کسلنی که دشمن اهل بیت هستند نه؛ آنهایی که تو جهنم هستند اهل عذابند، آدمی بودخ که گناهان زیادی کرده ولی با اهل بیت عناد ندارد او برای امام حسین دلش سوخت و همان گریه ی او باعث می شود سیدالشهدا شفاعتش کند و نجات پیدا کند از عذاب بیاید بیرون. طول و عرض قضیه ی سیدالشهدا و دستگاه امام حسین چجوری هست؟ طولش کل تاریخ را از قبل دنیا تا بعد از دنیا و عرضش همه ی موجودات عالم را گرفته. این دستگاه دستگاهی هست که دین قرار است باهاش بماند. شما می بینید میلیاردها دلار خرج می کنند سایت ها شبکه ها کانال ها شبکه های ماهواره ای ابتذال و کثافت و سیاه نمایی را برای اینکه جوان های ما مردم مارا یک جوری ضربه بزنند غفلت هایی که در دنیا هست. یک مرتبه یک دهه ی محرم می آید همه را می شویَد می برد. باز بعد از یک مدتی که عفلت زیاد می شود دهه ی صفر و ایام اربعین زیر قدم های زایران سیدالشهدا تو دهه ی صفر باز این گردگیری می ِید باز مدتی می گدرد فاطمیه و شب های قدر می آید. به خدا قسم فقط و فقط تو مکتب شیعه هست که این مجالس برای تطهیر و پالایش گداشته شده تو هیچ مکتب و دین دیگری و مذهب دیگری نیست . این مهندسی خدا هست که اینجوری این مجالس پاک می کند آدم را. دستگاه سیدالشهدا ع هست.

ان شالله بتوانیم تو این ایام استفاده ی کامل ازش ببریم. مجالس امام حسین ع که ملائکه توش هجوم می آورند لحظه به لحظه اش قابل استفاده هست .

من دیشب سلام هایی را به امام حسین دادم روضه ام همین بود. می خواهم این شبها جوری باشد که از همه بزرگوارانی که تو کربلا بودند اسم آورده شود ذکری به میان آورده شود .

یکی از با عظمت های کربلا حضرت مسلم ابن عقیل بود. که امام حسین وقتی خواست او را بفرستد به سمت کوفه ، تعبیر سیدالشهدا چه بود ؟ امام معصوم یک کلمه مبالغه و اغراق و زیاده گویی نمی کند ، حق محض هست ، امام حسین تو نامه ای که برای مسلم نوشته بود این بود:

إنّی باعِثُ إلیکُم أخی وَ ابنَ عَمّی وَ ثِقَتی، مردم کوفه ! من برادرم پسر عمویم و آن کسی که بهش اطمینان دارم مورد وثوق من هست من اهلی از اهل بیت من هست برایتان فرستادم. شاید شما کمتر شنیدید حضرت مسلم در قضیه ی کربلا همه چیزش را از دست داد؟ ما معمولا فقط دو طفلان مسلم را شنیدیم ! نه، حضرت مسلم ۵ تا بچه داشت دوتا پسرش که بزرگ بودند تو کربلا شهید شدند در جنگ، دوتا دیگر که محمد و عبدالله که دو طفلان مسلم در اسارت فرار کردند و بعد شهید کردند و سر بریدند. یک دختر کوچکی داشت به نام عاتکه این طفل معصوم اواخر عاشورا که خیمه ها را آتش زدند چون بچه ها وقتی می خواستند فرار کنند به دستور عمه شان زینب کبری می گفت پخش بشوید در بیابان، فرار کنید ، یک راه کوچک بیشتر نبود برای فرار امام حسین پشت خیمه ها را خندق کنده بودند یک مقدار هیزم ریخته بودند آتش زدند که دشمن از پشت نیاید یک دلیل گرمای آن روز آتشی بود که پشت خیمه ها روشن بود که گرم می کرد هوا را . گرمی هوا جای خودش . خیمه ها به صورت نعل اسبی بود یک راه بیشتر برای رفت و امد بود خودتان تصور کنید عصر عاشورا دشمن نانجیب با آن تعداد انبوه دارد از این راه می آید بچه ها هم از این راه فرار کنند دختر مسلم عاتکه بود که زیر دست و پای اسب ها رفت و از دنیا رفت. این ۵تا بچه ی مسلم. همسر مسلم خدیجه دختر امیرالمومنین بود ، داماد امام علی بود حضرت مسلم. خدیجه در کربلا بود داغ ۵تا بچه داغ مسلم و از همه بالاتر برای همه ی اهل بیت داغ خود سیدالشهدا . این داغ ها را دید. این بزرگوار یک سال بیشتر بعد از کربلا دوام نیاورد. می گفتند می نشست خیره خیره یک جا را نگاه می کرد یک سال هم دوام نیاورد. حضرت مسلم همه چیزش را داد.

سودا چنان خوش است که یک جا کند کسب

اینجور معامله ای هست که او کرد.

این بزرگوار را وقتی توی دارالعماره دستگیرش کردند زخمی بود بردنش وارد دالعماره ابن زیاد کردند بی اعتنای به ابن زیاد رفت ، یکی گفت به امیر سلام کن ! حضرت مسلم گفت : من امیری جز حسین نمی شناسم. جزئیاتش بماند وقتی این بزرگوار را ابن زیاد دستور داد که جلاد ببرد روی بام و گردن بزند حضرت مسلم گفت یک کسی هست که وصیت های من را بعد از من انجام بدهد . همه می ترسیدند اگر کسی بخواهد وصی شود ابن زیاد به یک نفر گفت قبول کن ، حضرت مسلم گفت من سه تا وصیت دارم :

یکی اینکه من مدتی که تو کوفه بودم ششصد درهم مقروضم . بزرگوار چیزی نداشت و قرض می گرفت . اگر من را کشتند سپر و زره و شمشیرم را بفروش آن ششصد درهم قرضم را بده.

دوم اینکه وقتی من را گردن زدند و بدنم را انداختند پایین، بدنم را دفن بکن.

و سوم اینکه یک نانه بنویس به اباعبدالله الحسین بگو : نیا حسین جان این طرف ! من به او گفتم که حسین جان همه چیز آماده هست بیا. فکر می کردم مردم آماده اند اما الان ورق برگشته به امام حسین خبر دهید که نیاید.

که آن نانجیبی که این وصیت ها را شنیده بود هیچ کدام را عمل نکرد. یکی از یکی پست تر و نامردتر بودند. وقتی مسلم را بردند بالای دارالعماره که گردن بزنند آن لحظات آخرش اشک می ریخت ، یک کسی یک کنایه زد که تو که انقدر می ترسی چرا آمدی تو میدان؟ مسلم گفت گریه ام برای ترس نیست ما عاشق شهادتیم ! گریه ام برای این است که اباعبدالله بچه هایش را دارد می آورد. یک سلامی به امام حسین داد که گردنش را زدند و بدنش را پرت کردند.

سیدالشهدا هم لحظه ی آخر وقتی که از خاندانش خداحافظی خواست بکند به سمت میدان برود اصحاب که همه افتاده بودند همه شهید شدند امام حسین وقتی خواست صدا بزند اینجوری صدا زد:

فَنادی بلند صدا زد : یا مسلم ابن عقیل! اولین نفری که صدا زد مسلم بود. با اینکه مسلم تو کربلا نبود مسلم تو کوفه شهید شد . اما امام حسین که رفقایش را یادش نمی رود. یا مسلم ابن عقیل یا هانی ابن عروه یا حبیب یا زهیر یا بُریر.

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر