سبز قامتیکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

وحید شکری - به‌هوش اومدم و‌ دیدم که خیمه‌ مردی نداره - مداحی زمینه 1400

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

به‌هوش اومدم و‌ دیدم که خیمه‌ مردی نداره / چقد اهل حرم بیتاب، شدن عمه بیقراره – کربلایی وحید شکری

به‌هوش اومدم و‌ دیدم که خیمه‌ مردی نداره / چقد اهل حرم بیتاب، شدن عمه بیقراره - کربلایی وحید شکری

موضوع: مداحی همراه با متن

عنوان: حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام – محرم ۱۴۰۰

سبک: زمینه

مداح: کربلایی وحید شکری

 

متن مداحی

به‌هوش اومدم و‌ دیدم که خیمه‌ مردی نداره / چقد اهل حرم بیتاب، شدن عمه بیقراره

کربلایی وحید شکری

 

بند اول

 

به‌هوش اومدم و‌ دیدم که خیمه‌ مردی نداره

چقد اهل حرم بیتاب، شدن عمه بیقراره

میخوام که به‌سوی، میدون برم دنبال عموجون

اگه که عمه بزاره…

 

خیمه رو تا گودال، دویدم من

هرجوری که میشد، رسیدم من

بریدم من

عمومو زیر نیزه دیدم من

صدا نفس‌هاشو شنیدم من

بریدم من…

 

میون جنجال
هِی به هوش میای و هِی میری تو از حال

دوره کردنت یه عده شمر قتال

چشمتم خونِ شبیه خاک گودال

 

عموجونم، بمیرم برات

 

بند دوم 

 

به هوش اومدم و دیدم که دست من رو بریدن

یه مشت نیزه به دستْ به سمت ما دویدن

مگه توی جمل بابام با این نامردا چه کرده

منو رو خاکا کشیدن

 

حرمله تیرو رد به رد، میزد

به من چقد حرفای بد، میزد

لگد میزد

دور و برم ریختن، یه عده مست

ما رو زدن اینا با هرچی بود

با هرچی هست

 

سیاهه چون شب

میدیدم ده‌تا سوار با چنتا مرکب

سمت ما میدویدن به قصد غربت

جلو چشمای خونِ عمه زینب

 

عمو جونم، بمیرم برات

به این پست امتیاز دهید.
Likes23Dislikes8
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر