سبز قامتجمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

حسین سیب سرخی - بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم / تا نعره امیر جمل را نشان دهم - مداحی واحد

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم / تا نعره امیر جمل را نشان دهم – حاج حسین سیب سرخی

بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم / تا نعره امیر جمل را نشان دهم - حاج حسین سیب سرخی

موضوع: مداحی همراه با متن

عنوان: حضرت زینب علیها السلام

سبک: واحد

مداح: حاج حسین سیب سرخی

 

متن مداحی

بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم / تا نعره امیر جمل را نشان دهم

حاج حسین سیب سرخی

 

 

بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم

تا نعره امیر جمل را نشان دهم

شمشیر بی نظیر جمل را نشان دهم

 

عمه به روم سن کمم را نیاوری

عباس میشوم علمم را بیاوری

 

عمه گریست این همه پر پر نزن نشد

ناخن مزن به گونه و بر سر نزن نشد

حرف برادر است به خواهر نزن نشد

 

با دست بسته سنگ به آیینه ات نکوب

اینگونه پیش من به روی سینه ات نکوب

 

زینب اگرچه دست پسر را مهار کرد

از بس که داد زد ز بس که هوار کرد

دستش کشید سمت عمویش فرار کرد

 

وقتی رسید تیغ حرامی به او گرفت

جای عموش نیزه شامی به او گرفت

 

افتاد بر تنش سپرش را بغل کند

از بین چکمه ها پسرش را بغل کند

 

ابن الکریم و پسر شاه بی حرم

از خیمه آمدم به تماشای دلبرم

 

من از تبار شیر جمل هستم ای سپاه

ده ساله ام ولی ز رگ و خون حیدرم

 

خالی کنید دور بزرگ قبیله را

تعظیم کن سپاه به این شاه محترم

 

خون حسن میان رگم موج میزند

گردن زده ز ازرق شامی برادرم

 

تا استخوان بازوی من بی هوا شکست

بی اختیار ناله زدم وای مادرم

 

تا آمدم بغل کنمت حرمله رسید

پاشیده شد به ضربه یک تیر حنجرم

 

با جان فاطمه که چنین تا نمی کنند

جان دادن غریب تماشا نمی کنند

 

زهرا نشسته گوشه گودال قتلگاه

با حال مادرت که مدارا نمی کنند

 

وای حسینم وای حسینم

 

خالی کنید دور عموی غریب من

دور کسی که هلهله بر پا نمی کنند

 

در پیش چشم عمه رها کن محاسنش

شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند

 

در بین دنده ها مشکن چوب نیزه را

از بهر جایزه به تن امضا نمی کنند

به این پست امتیاز دهید.
Likes4Dislikes0
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر