سبز قامتسه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 100 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۱۰۰ – آیات ۱۳۵ تا ۱۴۰ سوره النساء

تفسیر قرآن کریم صفحه 100 - آیات 135 تا 140 سوره النساء

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۱۰۰

سوره: النساء

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۱۳۵ سوره النساء:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿۱۳۵﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به زیان خودتان یا [به زیان] پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد اگر [یکى از دو طرف دعوا] توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است پس از پى هوس نروید که [درنتیجه از حق] عدول کنید و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید قطعا خدا به آنچه انجام مى‏ دهید آگاه است (۱۳۵)

نکته ها:

کلمه ى «تلووا» از ریشه ى «لىّ» به معناى پیماندن و تاب دادن است که مراد از آن در این آیه یا گرداندن زبان به ناحق و تحریف گواهى است و یا تاب دادن به اجراى عدالت و ایجاد تأخیر در آن است.

تمام کلمات و جملات این آیه در راستاى تشویق و تأکید بر عدالت است. قیام به عدالت و گواهى به عدالت ودورى از هرگونه فردگرایى، نژادگرایى و یاضعیف گرایى، معیار حقّ و عدالت است، نه فقر و غنى، یا خویش و خویشاوند.

گواهى انسان چند حالت دارد:

گاهى علیه ثروتمندان به خاطر روحیّه ى ضدّ استکبارى.

گاهى به نفع ثروتمندان بخاطر طمع به مال و مقام او.

گاهى علیه فقیر به خاطر بى اعتنایى به او.

گاهى به نفع فقیر به خاطر دلسوزى براى او.

که این آیه همه ى این انگیزه ها را باطل و تنها قیام به عدل را حقّ مى داند.

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن بر مؤمن هفت حقّ دارد که واجب ترین آنها گفتن حقّ است، گرچه به زیان خود و بستگانش تمام شود.[۱]

۱) تفسیر المیزان.

 

پیام ها:

۱- به پاداشتن عدالت هم واجب است، هم لازمه ى ایمان است. «یا ایها الذین امنوا کونوا قوّامین بالقسط»

۲- قیام به عدالت، باید خوى و خصلت مؤمن گردد. کلمه «قوّام» یعنى بر پا کننده دائمى قسط و عدل.

۳- عدالت، حتّى نسبت به غیر مسلمان نیز باید مراعات شود. به اقتضاى اطلاق «کونوا قوّامین بالقسط»

۴- عدالت باید در تمام ابعاد زندگى باشد. در اقامه عدل نام مورد خاصّى برده نشده است. «قوّامین بالقسط»

۵ – گواه شدن و گواهى دادن به حقّ، واجب است. «کونوا… شهداء للّه»

۶- نباید هدف از گواهى دادن، دست یابى به اغراض دنیوى باشد. «شهداء للَّه»

۷- اقرار انسان علیه خودش معتبر است. «شهداء للّه و لو على انفسکم»

۸ – ضوابط بر روابط مقدّم است. «ولو على انفسکم او الوالدین و الاقربین»

۹- رعایت مصالح خود و بستگان و فقرا، باید تحت الشعاع حقّ و رضاى خدا باشد. «شهداء للَّه و لو على انفسکم…»

۱۰- سود و مصلحت واقعى فقرا و اغنیا از طریق شهادت به ناحقّ تأمین نخواهد شد. «ان یکن غنیّاً او فقیراً فاللَّه اولى بهما»

۱۱- همه در برابر قانون مساویند. «غنیاً او فقیراً»

۱۲- پیروى از هواى نفس مانع اجراى عدالت است و ملاحظه فامیل و فقر و غنا نشانه ى هوى پرستى است. «فلا تتّبعوا الهوى ان تعدلوا»

۱۳- اداى شهادت واجب است وکتمان وتحریف آن ممنوع. «ان تلووا او تعرضوا»

۱۴- هر نوع کارشکنى، تأخیر وجلوگیرى از اجراى عدالت، حرام است. «ان تلووا»

۱۵- ضامن اجراى عدالت، ایمان به علم الهى است. «فان الله کان بما تعملون خبیراً»

 

تفسیر آیه ۱۳۶ سوره النساء:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿۱۳۶﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به خدا و پیامبر او و کتابى که بر پیامبرش فرو فرستاد و کتابهایى که قبلا نازل کرده بگروید و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد در حقیقت دچار گمراهى دور و درازى شده است (۱۳۶)

نکته ها:

مراد آیه یا آن است که: اى مؤمنان! گامى فراتر نهید وبه درجات بالاتر دست یابید، یا آنکه بر ایمانتان براى همیشه استوار بمانید و اندکى از آن عدول نکنید.

ایمان داراى درجاتى است، چنانکه در آیات دیگر نیز مى فرماید: «والذین اهتدوا زادهم هدى»[۱] کسانى که هدایت شدند خداوند ب هدایت آنان بیافزاید، «لیزدادوا ایماناً مع ایمانهم»[۲] تا ایمانى بر ایمان خویش بیافزایند.

۱) محمّد، ۱۷٫

۲) فتح، ۴٫

 

پیام ها:

۱- مؤمن، باید تلاش کند تا خود را به مرتبه ى بالاترى از ایمان برساند.[۱] «یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا»

۲- ادیان آسمانى، هدف و حقیقت واحدى دارند، همچون کلاس هاى یک مدرسه که تحت نظارت یک مدیر است. «الکتاب الذى نزل على رسوله والکتاب الذى انزل من قبل»

۳- ایمان به همه ى پیامبران و کتاب هاى آسمانى، لازم است. «امنوا… و من یکفر… فقد ضلّ»

۱) تفسیر قمى، ج ۱، ص ۳۱٫

 

تفسیر آیه ۱۳۷ سوره النساء:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْرًا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلًا ﴿۱۳۷﴾
کسانى که ایمان آوردند سپس کافر شدند و باز ایمان آوردند سپس کافر شدند آنگاه به کفر خود افزودند قطعا خدا آنان را نخواهد بخشید و راهى به ایشان نخواهد نمود (۱۳۷)

نکته ها:

در صدر اسلام گروهى از اهل کتاب در حضور مسلمانان اظهار ایمان مى کردند و براى القاى شبهه دوباره کافر مى شدند و دلیل کفر خود را نادرستى اسلام قلمداد مى کردند چنانکه قوم یهود ابتدا به موسى ایمان آوردند، سپس گوساله پرست شدند، سپس توبه کرده و خداپرست گشتند، باز بر عیسى علیه السلام کفر ورزیدند و سپس با کفر خود به پیامبر اسلام، بر کفر خود افزودند.

مشابه این آیه قبلاً نیز گذشت، که چنین کسانى توبه شان پذیرفته نیست و گمراهان واقعى مى باشند. «انّ الّذین کفروا بعد ایمانهم ثمّ ازدادوا کفراً لن تقبل توبتهم و اولئک هم الضالّون»[۱]

هر روز به رنگى درآمدن، یا به خاطر عدم تحقیق در پذیرش دین است، یا از روى توطئه و نقشه براى متزلزل کردن عقیده ى مؤمنان. در آیه ى ۷۲ آل عمران نیز از این نقشه پرده برداشته که آنان، طرف صبح ایمان مى آورند و آخر روز کافر مى شوند تا مسلمانان را متزلزل کنند.

از مصادیق بارز این آیه، کسانى همچون «شَبَث بن ربعى» هستند که در تاریخ آورده اند: او در زمان پیامبر مسلمان شد، پس از پیامبر مرتد شد، سپس توبه کرد و یار حضرت على گشت. امّا بعد فرمانده خوارج شد وجنگ نهروان را به راه انداخت. باز توبه کرد ویار امام حسن و امام حسین علیهما السلام شد واز کسانى بود که به امام حسین علیه السلام نامه دعوت نوشت، امّا در کوفه با مسلم بى وفایى کرد. در کربلا جزء لشکر یزید شد وبه شکرانه قتل امام حسین علیه السلام مسجدى در کوفه ساخت.

[۲]

۱) آل عمران، ۹۰٫

۲) کتاب مسلم بن عقیل آیهاللَّه کمره اى، ص ۱۷۸، قاموس الرجال تسترى، معجم رجال الحدیث آیهاللَّه خویى.

 

پیام ها:

۱- خطر ارتداد و بازگشت از دین، هر مؤمنى را تهدید مى کند. «آمنوا ثمّ کفروا»

۲- بى ثباتى در عقیده، به گمراهى نهایى و عدم آمرزش الهى مى انجامد. «آمنوا ثمّ کفروا… لم یکن لیغفر لهم و لالیهدیهم»

 

تفسیر آیه ۱۳۸ و ۱۳۹ سوره النساء:

بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿۱۳۸﴾
به منافقان خبر ده که عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت (۱۳۸)
الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا ﴿۱۳۹﴾
همانان که غیر از مؤمنان کافران را دوستان [خود] مى‏ گیرند آیا سربلندى را نزد آنان مى ‏جویند [این خیالى خام است] چرا که عزت همه از آن خداست (۱۳۹)

نکته ها:

مضمون این آیه که انتقاد شدید از دوست و سرپرست گرفتن کفّار است، در آیه ى ۲۸ آل عمران نیز بیان شده است.

در صدر اسلام، منافقان با یهود مدینه و مشرکان مکّه رابطه داشتند تا اگر مسلمانان شکست خوردند، آنها ضررى نبینند و جایگاه خود را از دست ندهند.

عزّت تنها به دست خداست. چون سرچشمه ى عزّت یا علم است یا قدرت، و دیگران از علم و قدرت بى بهره اند. در مناجات شعبانیّه مى خوانیم: «الهى بیدک لا بید غیرک زیادتى و نقصى» خداوندا! زیادى و یا کاستى من تنها در دست توست، نه در دست دیگرى.

 

پیام ها:

۱- عزّت را در وابستگى به کفّار جستن، خصلتى منافقانه است. «الذین یتخذون الکافرین اولیاء…»

۲- کفّار، حقّ سرپرستى مؤمنان را ندارند و مؤمنان نیز نباید ننگ سلطه ى کفّار را بپذیرند. «یتخذون الکافرین اولیاء»

۳- در سیاست خارجى، به جاى گسترش روابط با کشورهاى کفر، در فکر برقرارى روابط با کشورهاى اسلامى باشیم. «یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین»

 

تفسیر آیه ۱۴۰ سوره النساء:

وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا ﴿۱۴۰﴾
و البته [خدا] در کتاب [قرآن] بر شما نازل کرده که هر گاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار مى‏ گیرد با آنان منشینید تا به سخنى غیر از آن درآیند چرا که در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود خداوند منافقان و کافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد (۱۴۰)

نکته ها:

مشابه این آیه، آیه ى ۶۸ سوره ى انعام است که خطاب به رسول خداصلى الله علیه وآله مى فرماید: اگر دیدى کسانى در آیات ما یاوه سرایى مى کنند. از آنان اعراض کن تا موضوع بحث آنان عوض شود. «واذا رأیت یخوضون فى آیاتنا فاعرض عنهم یخوضوا فى حدیث غیره»

 

پیام ها:

۱- انسان، در برابر گفته هاى ناحقّ دیگران نباید بى تفاوت باشد. «اذا سمعتم… فلاتقعدوا معهم»

۲- مجامله و سکوت در جلسه گناه، گناه است. «یکفر بها… فلا تقعدوا»

۳- یا محیط فاسد را عوض کنید، یا از آن محیط خارج شوید. «فلاتقعدوا معهم»

۴- تنها گناه نکردن ومستقیم بودن کافى نیست، باید بساط گناه را به هم زد و جلو انحراف دیگران را هم گرفت. «فلاتقعدوا معهم حتّى یخوضوا فى حدیث غیره»

۵ – نباید به بهانه و عنوان آزادى بیان، سعه ى صدر، تسامح، خوش اخلاقى، مدارا، حیا، مردم دارى، و امثال اینها، در مقابل تمسخر دین سکوت کرد. «سمعتم… یستهزأ بها فلا تقعدوا معهم»

۶- تعصّب و غیرت دینى و موضعگیرى و برخورد شرط ایمان واقعى است. «فلا تقعدوا معهم»

۷- تشویق و تقویت کفر و استهزاى دین، به هر نحو که باشد هرچند به صورت سیاهى لشکر حرام است. «فلا تقعدوا معهم»

۸ – شرط مصاحبت با دیگران، آن است که ضرر فکرى و مکتبى نداشته باشد. «سمعتم… یکفر بها یستهزأ بها فلا تقعدوا معهم»

۹- هم رابطه و هم قطع رابطه، هرکدام بجاى خود لازم است، هم جاذبه و هم دافعه. «فلا تقعدوا معهم»

۱۰- کسى که راضى به گناه دیگران باشد، شریک گناه است. «انّکم اذاً مثلهم»

۱۱- سکوت در برابر یاوه گویى هاى کفّار، نوعى نفاق است. «ان الله جامع المنافقین»

۱۲- همنشینى هاى آخرت، جزاى همنشینى هاى دنیوى است. «ان الله جامع المنافقین والکافرین فى جهنّم»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۱۰۰ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر