سبز قامتدوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 39 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۳۹ – آیات ۲۳۸ تا ۲۴۵ سوره بقره

تفسیر قرآن کریم صفحه 39 - آیات 238 تا 245 سوره بقره

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۳۹

سوره: بقره

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۲۳۸ سوره بقره:

حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاهِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ ﴿۲۳۸﴾
بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید و خاضعانه براى خدا به پا خیزید (۲۳۸)

نکته ها:

درباره مراد از نماز وسطى، چند نظریه است، ولى با توجّه به شأن نزول آیه که گروهى بخاطر گرمى هوا در نماز ظهر شرکت نمى کردند و با توجّه به روایات و تفاسیر، مراد همان نماز ظهر است.

توجّه به نماز در لابلاى آیات مربوط به مسائل خانوادگى، اشاره به آن است که غرائز و کشش هاى مالى و حقوقى همسر، شما را از نماز غافل نکند.

حفظ هر چیزى باید مناسب با خودش باشد؛ حفظ مال از دست برد دزد است، حفظ بدن از میکرب است، حفظ روح از آفات اخلاقى نظیر حرص، حسد وتکبّر است، وحفظ فرزند از دوست بد مى باشد. امّا حفظ نماز به چیست؟ حفظ نماز، آشنایى با اسرار آن، انجام به موقع آن، صحیح بجا آوردن، فراگرفتن احکام و آداب آن و حفظ مراکز عبادت و تمرکز فکر به هنگام آن است.

در حدیثى مى خوانیم: نماز به گروهى مى گوید: مرا ضایع کردى خدا تو را ضایع کند و به گروهى مى گوید: مرا حفظ کردى خداوند تو را حفظ کند. [۱]

۱) کافى، ج ۳، ص ۲۶۸٫

 

پیام ها:

۱- اقامه نماز باید مداوم باشد. «حافظوا»

۲- همه ى مردم مسئول حفظ نمازند. «حافظوا»

۳- نماز را به جماعت برپا کنید. «حافظوا، قوموا»

۴- هرکجا زمینه ى سهل انگارى یا غفلت احساس مى شود، هشدار بیشترى لازم است. «والصلوه الوسطى»

۵ – اقامه ى نماز، به توجّه، نشاط، معرفت و اخلاص نیاز دارد. «قوموا لِلّه قانتین»

۶- انسان نباید وصله ى ناهمرنگ هستى باشد. قرآن درباره هستى مى فرماید: «کل له قانتون» [۱] پس اگر ما قانت نباشیم، وصله ناهمرنگ هستى خواهیم بود. «قوموا للّه قانتین»

۷- ارزش نماز به خضوع آن است. «قانتین»

۱) روم، ۲۶

 

تفسیر آیه ۲۳۹ سوره بقره:

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُکْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ ﴿۲۳۹﴾
پس اگر بیم داشتید پیاده یا سواره [نماز کنید] و چون ایمن شدید خدا را یاد کنید که آنچه نمى‏ دانستید به شما آموخت (۲۳۹)

نکته ها:

در قرآن گاهى به جاى کلمه ى «صلوه»، کلمه «ذکر» گفته شده است، چنانکه درباره نماز جمعه مى فرماید: «فاسعوا الى ذکر اللّه» به سوى ذکر خدا بشتابید. و یا خداوند به موسى علیه السلام مى فرماید: «اقم الصلوه لذکرى» نماز را بپادار تا یاد من باشى. در این آیه نیز مراد از «فاذکروا اللّه» نماز است.

آرى، فلسفه و روح نماز، یاد خداوند است.

این آیه اشاره به نماز خوف دارد که در شرایط جنگى با احکام مخصوصى که در فقه آمده است، اقامه مى شود.

در احادیث مى خوانیم که پیامبر صلى الله علیه وآله در جنگ احزاب با اشاره نماز خواندند و حضرت على علیه السلام در بعضى از جنگ ها دستور مى دادند که هنگام جنگ با ایماء و اشاره نماز بخوانند. امام کاظم علیه السلام در جواب شخصى که پرسید: اگر حیوان درنده اى به ما حمله کرد و وقت نماز تنگ بود چه کنیم؟ فرمودند: با همان وضعى که دارید نماز بخوانید، گرچه پشت به قبله باشد. [۱]

۱) تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۱۴۸ ونورالثقلین، ج ۲،ص ۲۳۹٫

 

پیام ها:

۱- نماز، در هیچ حالى ساقط نمى شود. «فان خفتم فرجالا او رکبانا»

۲- در اسلام عسر و حرج نیست. وقتى امکان استقرار بدن و یا ایستادن به سوى قبله و یا سایر شرایط نباشد، حذف مى شوند. «فرجالا او رکبانا»

۳- نماز، شکر نعمت است. «فاذکروااللّه کما علّمکم»

۴- بعضى از مسائل را انسان نمى داند، ولى مى تواند به تجربه بدست آورد. ولى بعضى از مسائل را انسان نمى داند و نمى تواند که بداند، مگر از طریق وحى. «ما لم تکونوا تعلمون» ونفرمود: «لا تعلمون»

 

تفسیر آیه ۲۴۰ سوره بقره:

وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّهً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِی مَا فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۲۴۰﴾
و کسانى از شما که مرگشان فرا مى ‏رسد و همسرانى بر جاى مى‏ گذارند [باید] براى همسران خویش وصیت کنند که آنان را تا یک سال بهره‏ مند سازند و [از خانه شوهر] بیرون نکنند پس اگر بیرون بروند در آنچه آنان به طور پسندیده در باره خود انجام دهند گناهى بر شما نیست و خداوند توانا و حکیم است (۲۴۰)

نکته ها:

برخى مفسّران معتقدند نزول این آیه، قبل از آیه عدّه [۱] و قبل از آیه ارث مى باشد و با نزول آن آیات، این آیه نسخ شده و یا به عبارتى تاریخِ عمل به آن پایان پذیرفته است. ولى برخى دیگر معتقدند آیات عدّه و ارث، مقدار ضرورى و واجب را مطرح کرده که زن فلان مقدار حقّ ارث دارد و فلان مدّت نیز واجب است عدّه نگهدارد،

ولى این آیه را مى توان در کنار وظیفه ى واجب، به صورت یک عمل استحبابى قلمداد کرد. به این معنا که علاوه بر مدّت عدّه، اگر زن به احترام شوهر، خواست تا یک سال در خانه بماند، شوهر هم به احترام زن علاوه بر سهم ارث، مخارج یک ساله ى او را از ثلث خود، که درباره آن حقّ وصیّت دارد، بپردازد. [۲]

۱) بقره، ۲۳۴ .

۲) تفسیر اطیب البیان.

 

پیام ها:

۱- مردان، بخشى از مال خود را براى همسرانشان وصیّت کنند. «والذین یتوفون… وصیّه لازواجهم»

۲- در وصیّت، همسر انسان بر دیگران اولویّت دارد. «وصیّه لازواجهم»

۳- آینده زنان بیوه باید تأمین شود. «متاعاً الى الحول»

۴- هرگونه تصمیم زن در انتخاب شوهر مجدّد، باید عاقلانه و مشروع و با احراز مصلحت باشد. «فعلن فى انفسهنّ من معروف»

۵ – تشریع احکام الهى، بر اساس حکمت است. «عزیز حکیم»

 

تفسیر آیه ۲۴۱ و ۲۴۲ سوره بقره:

وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ ﴿۲۴۱﴾
و فرض است بر مردان پرهیزگار که زنان طلاق داده شده را بشایستگى چیزى دهند (۲۴۱)
کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲۴۲﴾
بدین گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى ‏کند باشد که بیندیشید (۲۴۲)

نکته ها:

در آیات قبل، نحوه ى پرداخت مهریه به زنان طلاق داده شده، قبل از آمیزش و بعد از آن بیان شد. این آیه یا در مورد کسانى است که در ضمن عقد، مهریه آنان مشخّص نشده و قبل از آمیزش طلاق داده مى شوند، و یا یک سفارش عاطفى و اخلاقى براى تمام موارد طلاق است که علاوه بر پرداخت تمام یا نصف مهریه، هدیه اى جداگانه براى جبران ناراحتى ها و دل شکستگى هاى زن، از سوى شوهر به او پرداخت شود.

البته این یک دستور اخلاقى و استحبابى است که سزاوار است متّقین و پرهیزگاران آنرا مراعات نمایند.

به هر حال از جلمه ى «حقّاً على المحسنین» در آیه ۲۳۶ و «حقّاً على المتّقین» در اینجا و «لا تنسوا الفضل بینکم» آیه ۲۳۷، مى توان توجّه مخصوصِ اسلام را درباره ى حفظ حقوق وعواطف زنان مطلّقه بدست آورد.

امام حسن علیه السلام به زنى که طلاق داده بود، کنیزى را به عنوان هدیه بخشید. [۱]

۱) کافى، ج ۶، ص ۱۰۵٫

 

پیام ها:

۱- در برخورد با زنان مطلقه، تقوا لازم است. «وللمطلّقات… حقّاً على المتّقین»

۲- هدیه دادن که نقش کدورت زدایى و دلجویى دارد، نشانه ى پرهیزکاران است. «متاعاً بالمعروف حقّاً على المتّقین»

۳- در احکام و دستورات الهى، باید اندیشه نمود تا به مصالح آن پى برد. «یبیّن اللّه لکم آیاته لعلکم تعقلون»

 

تفسیر آیه ۲۴۳ سوره بقره:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ ﴿۲۴۳﴾
آیا از [حال] کسانى که از بیم مرگ از خانه ‏هاى خود خارج شدند و هزاران تن بودند خبر نیافتى پس خداوند به آنان گفت تن به مرگ بسپارید آنگاه آنان را زنده ساخت آرى خداوند نسبت به مردم صاحب بخشش است ولى بیشتر مردم سپاسگزارى نمى کنند (۲۴۳)

نکته ها:

در شأن نزول این آیه آمده است که در یکى از شهرهاى شام که حدود هفتاد هزار خانوار جمعیّت داشت، بیمارى طاعون پیدا شد و با سرعتى عجیب مردم را یکى پس از دیگرى از بین مى برد. در این میان عده اى از مردم [۱] که توانایى و امکانات کوچ داشتند، به امید اینکه از مرگ نجات پیدا کنند از شهر خارج شدند،پروردگار، آنها را در همان بیابان به همان بیمارى نابود ساخت.

از برخى روایات استفاده مى شود که اصل بیمارى مزبور در آن شهر، به عنوان مجازات بود. زیرا وقتى رهبر و پیشواى آنان از آنها خواست که خود را براى مبارزه و جهاد آماده کرده و از شهر خارج شوند، آنها به بهانه اینکه در منطقه جنگى مرض طاعون شایع است، از رفتن به میدان جنگ خوددارى کردند و خداوند آنها را به همان چیزى که بهانه فرار از جنگ قرار داده بودند، مبتلا ساخت.

در برخى تفاسیر و روایات [۲] آمده است: وقتى حِزقیل نبى، یکى از پیامبران بنى اسرائیل، از آنجا عبور مى کرد از خداوند درخواست کرد که آنها را زنده کند. خداوند دعاى او را اجابت کرد و آنها را مجدّداً زنده نمود و به زندگى باز گشتند. البته این الطاف الهى، هشدار و درس عبرتى براى آیندگان تاریخ است که انسان بفهمد و شکرگزار خداوند باشد.

صاحب تفسیر المنار، مرگ و حیات در آیه را به شکلى سمبولیک معنا کرده و آن را کنایه از بدست آوردن استقلال و از دست دادن آن دانسته است.

صاحب تفسیر المیزان، ضمن انتقاد شدید از این طرز تفکّر مى فرماید: باید به ظاهر آیات معتقد بود وگرنه لازم مى آید تمام معجزات وامور خارق العاده را توجیه یا تأویل نمائیم.

ازآنجا که شکر، تنها به زبان نیست، بلکه حقیقت شکر آن است که نعمت هاى الهى را در جاى خود مصرف کنیم، لذا اکثر مردم شکرگزار واقعى نیستند.

در آیه اگر مى فرمود: «اکثرهم لایشکرون» معنا این بود که اکثر آن مردم اهل شکر نبودند، ولى قرآن سیماى اکثر مردم در تمام اعصار را بیان مى کند، نه گروهى خاصّ را. «اکثر النّاس لایشکرون»

شیعه، به رجعت و زنده شدن گروهى از افراد قبل از قیامت، اعتقاد دارد و علاوه بر صدها حدیث، از آیاتى همچون این آیه، امکان وقوع آن را استفاده مى کند.

۱) بگفته صاحب تفسیر تبیان )ج ۲، ص ۲۸۲) تعدادشان از ده هزار بیشتر بوده است، زیرا عرب به بیش از ده هزار »اُلوف« وبه کمتر از آن »آلاف« مى گوید.

۲) کافى، ج ۸، ص ۱۹۸٫

 

پیام ها:

۱- به تاریخ بنگریم و از آن درس بگیریم. «ألَم تَرَ…»

۲- در بیان تاریخ، آنچه مهم است عوامل عزّت و سقوط است، نه نام افراد و قبایل و مناطق. «الّذین خَرجوا من دیارهم»

۳- آنجا که اراده خداوند باشد، فرار کارساز نیست. «قال لهم اللّه موتوا»

۴- خداوند در همین دنیا بارها مردگان را زنده کرده است. «ثم احیاهم»

۵ – فراز و نشیب ها، مرگ و میرها، زاد و ولدها و زنده شدن هاى مجدّد، همه نمونه هایى از الطاف وفضل الهى است. «انّ اللّه لذو فضل»

 

تفسیر آیه ۲۴۴ سوره بقره:

وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۴۴﴾
و در راه خدا کارزار کنید و بدانید که خداوند شنواى داناست (۲۴۴)

نکته ها:

در آیه قبل خواندیم که فرار از جنگ، چاره ساز نیست و قهر خداوند مى تواند هزاران نفر فرارى را فرا گیرد. این آیه مى فرماید: اکنون که مرگ و حیات به دست اوست، پس در راه او پیکار کنید و بدانید که پاداش شما نزد او محفوظ است. زیرا او به آنچه بر شما مى گذرد، آگاه است.

 

پیام ها:

۱- جهاد و مبارزه، زمانى ارزش دارد که براى خدا و در راه خدا باشد. جنگ از سر انتقام و براى اظهار قدرت و استثمار و کشور گشایى مقدّس نیست، بلکه ضد ارزش است. «قاتلوا فى سبیل اللّه»

۲- جنگ در راه خدا، شکر نعمت حیات است. آیه قبل فرمود: خداوند آنان را زنده نمود، ولى شاکر نبودند. و این آیه مى فرماید: در راه خدا پیکار کنید. بنابراین جهاد، نوعى شکر است. «لایشکرون… و قاتلوا»

۳- توجّه به اینکه ما در محضر خدا هستیم، قوى ترین عامل وانگیزه براى پیکار در میدان جنگ است. «سمیع علیم»

۴- براى فرار از جهاد، عذرتراشى نکنید. زیرا خداوند نیّت شما را مى داند و بهانه هاى شما را مى شنود. «سمیع علیم»

 

تفسیر آیه ۲۴۵ سوره بقره:

مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَهً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۴۵﴾
کیست آن کس که به [بندگان] خدا وام نیکویى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بیفزاید و خداست که [در معیشت بندگان] تنگى و گشایش پدید مى ‏آورد و به سوى او بازگردانده مى ‏شوید (۲۴۵)

نکته ها:

در تفاسیر مختلف [۱] آمده است که این آیه به دنیال آیه قبل که مردم را به جهاد تشویق مى کرد، مؤمنان را به انفاق و وام ترغیب مى نماید. زیرا همانگونه که براى امنیّت و صیانت جامعه، نیاز به جهاد و تلاش مخلصانه است، همچنین براى تأمین محرومان و تهیه وسایل جهاد، نیاز به کمک هاى مادّى مى باشد.

موضوع وام دادن به خدا، هفت بار در قرآن آمده است. تفسیر مجمع البیان [۲]شرایطى را براى قرض الحسنه بیان کرده است. از آن جمله:

۱- از مال حلال باشد.۲- از مال سالم باشد.

۳- براى مصرف ضرورى باشد.۴- بى منّت باشد.

۵ – بى ریا باشد.۶- مخفیانه باشد.

۷- با عشق وایثار پرداخت شود.۸ – سریع پرداخت شود.

۹- قرض دهنده خداوند را بر این توفیق شکرگزار باشد.

۱۰- آبروى گیرنده وام حفظ شود.

«قرض»، در زبان عربى به معناى بریدن است و اینکه به وام، قرض مى گویند بخاطر آن است که بخشى از مال بریده وبه دیگران داده مى شود تا دوباره باز پس گرفته شود. کلمه «بسط» به معناى گشایش و وسعت است و «بساط» به اجناسى گفته مى شود که در زمین پهن شده باشد.

جهاد، گاهى با جان است که در آیه قبل مطرح شد وگاهى با مال است که در این آیه مطرح شده است.

کلمه «کثیر» در کنار کلمه «اضعاف»، نشانه ى پاداش بسیار زیاد است. و جمله «یضاعفه» بجاى «یضعفه» رمز مبالغه و ازدیاد است. [۳]

تعبیرِ قرض به خداوند، نشان دهنده آن است که پاداش قرض الحسنه بر عهده خداوند است.

به جاى فرمان به قرض دادن، سؤال مى کند که کیست که به خداوند قرض دهد، تا مردم احساس اکراه و اجبار در خود نکنند، بلکه با میل و رغبت و تشویق به دیگران قرض دهند. از آنجا که انسان غریزه منفعت طلبى دارد، لذا خداوند براى تحریک انسان، از این غریزه استفاده کرده و مى فرماید: «فیضاعفه اضعافاً»

به جاى «قرض به مردم» فرمود: «به خداوند قرض دهید»، تا فقرا احساس کنند خداوند خودش را به جاى آنان گذاشته و احساس ضعف و ذلّت نکنند.

با اینکه وجود ما و هرچه داریم از خداوند است، امّا خداوند گاهى خود را مشترى و گاهى قرض گیرنده معرفى مى کند تا ما را به این کار تشویق نماید. حضرت على علیه السلام فرمودند: جنود آسمان ها و زمین از آن خداست، پس آیه قرض براى آزمایش شماست. [۴]

امام کاظم علیه السلام فرمود: از مصادیق قرض به خداوند، کمک مالى به امام معصوم است. [۵]

گر چه در آیه، قبض و بسط به خداوند نسبت داده شده است، ولى در روایات مى خوانیم: هر که با مردم گشاده دست باشد، خداوند به او بسط مى دهد و هر کس با مردم بخل ورزد، خداوند نسبت به او تنگ مى گیرد.

در روایات، پاداش قرض الحسنه هیجده برابر، ولى پاداش صدقه ده برابر آمده است. [۶] و دلیل این تفاوت چنین بیان شده است که قرض را افراد محتاج مى گیرند، ولى هدیه و بخشش گاهى به غیر محتاج نیز داده مى شود. [۷]

به فرموده ى روایات: هرکس بتواند قرض بدهد و ندهد، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى کند. [۸]

هنگامى که این آیه نازل شد: «من جاء بالحسنه فله خیر منها» [۹] هر کس کار خوبى آورد، بهتر از آن را پاداش مى گیرد. پیامبر صلى الله علیه وآله از خداوند تقاضاى ازدیاد کرد، آیه نازل شد: «فله عشر امثالها» [۱۰] ده برابر داده مى شود. باز درخواست نمود، آیه قرض الحسنه با جمله ى «اضعافاً کثیره» نازل شد. پیامبر متوجّه شد که کثیرى که خداوند مقدّر کند، قابل شماره نیست. [۱۱]

پاداش خدا به قرض دهندگان، هم در دنیا وهم در آخرت است. زیرا در کنار «اضعافاً کثیره» مى فرماید: «والیه یرجعون» گویا حساب قیامت، جدا از پاداش هاى دنیوى است.

جلوى بدآموزى و سوء برداشت باید گرفته شود. اگر در اوّل آیه خداوند با لحنى عاطفى از مردم قرض مى خواهد، بدنبال آن مى فرماید: «واللّه یقبض و یبسط» تا مبادا گروهى همچون یهود خیال کنند که خداوند فقیر است و بگویند: «انّ اللّه فقیر و نحن اغنیاء» [۱۲] و همچنین بدانند که قرض گرفتن خدا، براى رشد انسان است، نه به خاطر نیاز او. منافقان مى گفتند: به مسلمانان انفاق نکنید تا از دور رسول خدا پراکنده شوند. قرآن در جواب آنها فرمود: آنها در چه باورى هستند، مگر نمى دانند خزائن آسمان ها و زمین در دست خداوند است! [۱۳]

۱) تفسیر کبیر، کاشف ونمونه.

۲) تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه ى ۱۱ سوره حدید.

۳) تفسیر روح المعانى.

۴) نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳٫

۵) تفسیر روح البیان، ج ۱، ص ۳۸۱٫

۶) بحار، ج ۷۴، ص ۳۱۱٫

۷) بحار، ج ۱۰۰، ص ۱۳۸٫

۸) بحار، ج ۱۰۰، ص ۱۳۸٫

۹) نمل، ۸۹٫

۱۰) انعام، ۱۶۰٫

۱۱) تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۳۱۰٫

۱۲) آل عمران، ۱۸۱٫

۱۳) منافقون، ۷٫

 

پیام ها:

۱- کمک به خلق خدا، کمک به خداست. «یقرض اللّه» بجاى «یقرض الناس»

۲- براى ترغیب مردم به کارهاى خیر، تشویق لازم است. «فیضاعفه اضعافاً کثیره»

۳- اگر ما گشایش و تنگ دستى را بدست خدا بدانیم، راحت انفاق مى کنیم. «واللّه یقبض و یبصط»

۴- اگر بدانیم که ما به سوى او باز مى گردیم و هرچه داده ایم پس مى گیریم، راحت انفاق خواهیم کرد. «الیه ترجعون»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۳۹ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر