سبز قامتدوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 84 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۸۴ – آیات ۳۴ تا ۳۷ سوره النساء

تفسیر قرآن کریم صفحه 84 - آیات 34 تا 37 سوره النساء

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۸۴

سوره: النساء

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۳۴ سوره النساء:

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا ﴿۳۴﴾
مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مى کنند پس زنان درستکار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ کرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى کنند و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه ‏ها از ایشان دورى کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را ترک کنید پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهى [براى سرزنش] مجویید که خدا والاى بزرگ است (۳۴)

نکته ها:

«قَوّام» به کسى گفته مى شود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد.

«نشوز» از «نشز» به معناى زمین بلند وبه سرکشى وبلندپروازى نیز گفته مى شود.

شرط سرپرستى و مدیریّت، لیاقت تأمین و اداره زندگى است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعى، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، «بما فضّل اللّه… و بما انفقوا» و به این خاطر نفرمود: «قوّامون على ازواجهم»، زیرا که مسئله ى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است.

گرچه برخى زنان، در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را.

براى جمله «حافظات للغیب بما حفظ اللَّه» معانى گوناگونى است:

الف: زنان، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است، حفظ نمایند.

ب: زنان، حقوق شوهران را حفظ کنند، همان گونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفى که بر مرد نهاده، حفظ کرده است.

ج: زنان حافظ هستند، ولى این توفیق را از حفظ الهى دارند.

وقتى راههاى مسالمت آمیز سود نبخشید، یا باید دست از انجام وظیفه کشید، یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد. به گفته ى روانشناسان، بعضى افراد، حالت مازوشیسم (آزار طلبى) پیدا مى کنند که تنبیه مختصر بدنى، برایشان همچون مرهم است. در تنبیهات بدنى هم، اسلام سفارش کرده که نباید به مرحله ى کبودى جسم یا زخمى شدن بدن برسد. به علاوه، مرد متخلّف هم گاهى توسط قاضى تنبیه بدنى مى شود.

رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: کتک شما نباید به نحوى باشد که اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، یا کتک نشانه خودنمایى و اظهار قدرت مرد باشد که زهره چشمى بگیرد. «ضرباً غیر مبرّج»[۱]

امام صادق علیه السلام فرمودند: نشوز زن آن است که در فراش (همبستر شدن) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از «اضربوهنّ»، زدن با چوب مسواک و شبیه آن است، زدنى که از روى رفق و دوستى باشد.[۲]

۱) تفسیر طبرى، ج ۵، ص ۶۸ و درّالمنثور، ج ۲، ص ۵۲۲٫

۲) من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۲۱٫

 

پیام ها:

۱- در یک اجتماع دو نفرى هم، یکى باید مسئول و سرپرست باشد. مدیر خانه مرد است. «الرّجال قوّامون على النساء»

۲- در اداره امور زندگى، باید تعقّل و تدبیر، بر احساسات و عواطف حاکم باشد. «الرّجال قوّامون على النساء»

۳- نظام حقوقى اسلام با نظام تکوین و آفرینش هماهنگ است. حقّ مدیریّت مرد، به خاطر ساختار جسمى و روحى اوست. «الرّجال قوّامون على النساء»

۴- برترى هاى طبیعى فضل الهى است. «بما فضّل اللَّه»

۵ – هزینه زندگى، بر عهده مرد است. «بما انفقوا»

۶- قانونگذار باید در وضع قانون، به تفاوت هاى طبیعىِ زن و مرد در آفرینش، توجه داشته باشد. «الرّجال قوّامون… بما فضّل اللّه»

۷- نشانه شایستگى زن اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر است. «قانتات»

۸ – نشانه همسر شایسته، حفظ خود در غیاب شوهر است. «حافظات للغیب»

۹- اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى، مشروط به تأمین زندگى او از سوى مرد است. «بما انفقوا…فالصالحات قانتات حافظات»

۱۰- علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. پیش از آنکه زن ناشزه شود، چاره اى بیندیشید. «تخافون نشوزهنّ»

۱۱- مرد هیچ حقّى در آزار همسر مطیع خود ندارد. «فان اطعنکم فلاتبغوا علیهنّ سبیلاً»

۱۲- سه مرحله موعظه، ترک هم خوابى وتنبیه، براى مطیع کردن زن است. پس اگر از راه دیگرى زن مطیع مى شود، مرد حقّ برخورد ندارد. جمله ى «فان اطعنکم» نشانه آن است که هدف اطاعت است، گرچه از طریق دیگرى باشد.

۱۳- تواضع زن، ضعف نیست، ارزش است. «فالصالحات قانتات»

۱۴- نشانه ى همسر شایسته، رازدارى، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب اوست. «فالصالحات … حافظات للغیب»

۱۵- برخورد با منکرات باید گام به گام و مرحله به مرحله باشد. موعظه، قهر تنبیه. «فعظوهنّ واهجروهنّ…»

۱۶- تا موعظه مؤثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدایى موقت اثر کند، تنبیه بدنى ممنوع است. «فعظوهنّ واهجروهنّ… واضربوهنّ»

۱۷- برخورد خشن و تنبیه، تنها براى انجام وظیفه است، نه انتقام و کینه و بهانه. «فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن»

۱۸- برترى مردان، نباید سبب غرور شود، چون خدا از همه برتر است. «ان اللّه کان علیاً کبیراً»

۱۹- توجّه به برترى خداوند، کلید تقوى و پرهیز از ستم بر همسران است. «ان اللَّه کان علیاً»

 

تفسیر آیه ۳۵ سوره النساء:

وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا ﴿۳۵﴾
و اگر از جدایى میان آن دو [ زن و شوهر] بیم دارید پس داورى از خانواده آن [شوهر] و داورى از خانواده آن [زن] تعیین کنید اگر سر سازگارى دارند خدا میان آن دو سازگارى خواهد داد آرى خدا داناى آگاه است (۳۵)

نکته ها:

این آیه، براى رفع اختلاف میان زن و شوهر، و پیشگیرى از وقوع طلاق، یک دادگاه خانوادگى را با امتیازات زیر مطرح مى کند:

۱- داوران، از هردو فامیل باشند تا سوز، تعهّد وخیرخواهى بیشترى داشته باشند.

۲- این دادگاه، نیاز به بودجه ندارد.

۳- رسیدگى به اختلاف در این دادگاه، سریع، بدون تراکم پرونده و مشکلات کارِ ادارى است.

۴- اسرار دادگاه به بیگانگان نمى رسد ومسائل اختلافى در میان خودشان مى ماند.

۵ – چون داوران از خود فامیلند، مورد اعتماد طرفین مى باشند.

براى حل همه مشکلات، انتخاب داور جایز است. امام باقرعلیه السلام در پاسخ اعتراضى که به پذیرش حکمیّت در صفّین براى حضرت على علیه السلام بود این آیه را تلاوت فرمودند.[۱]

از امام صادق علیه السلام درباره ى «فابعثوا حَکماً…» سؤال شد، حضرت فرمود: حَکمین نمى توانند به طلاق وجدایى حکم کنند، مگر آنکه از طرفین اجازه داشته باشند.

[۲]

۱) تفسیر نورالثقلین و احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۵۸٫

۲) کافى، ج ۶، ص ۱۴۶٫

 

پیام ها:

۱- علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. نگرانى از شقاق و جدایى کافى است تا اقدام به گزینش داوران شود. «ان خفتم»

۲- قبل از نگرانى از شقاق، در زندگى مردم دخالت نکنیم. «وان خفتم»

۳- طلاق و جدایى، سزاوار ترس و نگرانى است. «خفتم شقاق»

۴- زن و شوهر، یک روح در دو پیکرند. کلمه «شقاق» در جایى بکار مى رود که یک حقیقت به دو قسمت تقسیم شود.

۵ – اقدام براى اصلاح میان زن و شوهر باید سریع باشد. حرف «فاء» در جمله «فابعثوا» براى تسریع است.

۶- جامعه در برابر اختلافات خانواده ها، مسئولیّت دارد. «وان خفتم… فابعثوا»

۷- بستگان، در رفع اختلاف خانواده ها، مسئولیّت بیشترى دارند. «من اهله»

۸ – زن ومرد در انتخاب داور، حقّ یکسان دارند. «حَکماً من اهله و حَکماً من اهلها»

۹- در جامعه به افرادى اعتماد کنیم و داورى آنان را بپذیریم. «فابعثوا حکماً…»

۱۰- مشکلات مردم را با کمک خود مردم حل کنیم. «فابعثوا حکماً من اهله»

۱۱- از آشتى دادن ناامید و مأیوس و نسبت به آن بى تفاوت نباشیم. «فابعثوا»

۱۲- بیش از نگرانى، موج ایجاد نکنیم، یک داور براى هر یک کافى است. «حَکماً من اهله و حَکماً من اهلها»

۱۳- اسلام به مسائل شورایى وکدخدامنشى توجّه دارد. «حکماً من اهله و… اهلها»

۱۴- همه مسائل را به قاضى و دادگاه نکشانید، خودتان درون گروهى حل کنید. «فابعثوا حکماً من اهله»

۱۵- هرجا سخن از حقّ و حقوق است، طرفین باید حضور داشته باشند. «حکماً من اهله و حَکماً من اهلها»

۱۶- باید زن و شوهر، داورى داوران انتخاب شده را بپذیرند. (لازمه انتخاب داور، اطاعت از حکم اوست.)

۱۷- در انتخاب داور باید به آگاهى، رازدارى واصلاح طلبى آنان توجّه کرد. «ان یریدا اصلاحاً»

۱۸- هرجا حسن نیّت و بناى اصلاح باشد، توفیق الهى هم سرازیر مى شود. «ان یریدا اصلاحاً یوفّق اللّه بینهما»

۱۹- دلها بدست خداست. «یوفّق اللَّه بینهما»

۲۰- به عقل و تدبیر خود مغرور نشوید، توفیق را از خداوند بدانید. «یوفّق اللّه»

۲۱- طرح قرآن براى اصلاح خانواده برخاسته از علم و حکمت الهى است. «علیماً خبیراً»

۲۲- باید حسن نیّت داشت، چرا که خداوند، به انگیزه هاى همه آگاه است. «انّ اللّه کان علیماً خبیراً»

 

تفسیر آیه ۳۶ سوره النساء:

وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿۳۶﴾
و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و در باره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه‏مانده و بردگان خود [نیکى کنید] که خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است دوست نمى دارد (۳۶)

نکته ها:

این آیه، از حقّ خدا «واعبدوااللَّه» تا حقّ بردگان «ملکت ایمانکم» را بیان کرده و این نشانه ى جامعیّت اسلام است.

«الجار ذى القربى والجار الجنب»، شامل همسایه ى فامیل و غیر فامیل، هم عقیده و غیر هم عقیده نیز مى شود. به گفته ى روایات تا چهل خانه از هر طرف، همسایه اند.[۱] یعنى در مناطق کوچک، همه همسایه اند.

«الصاحب بالجنب»، شامل رفقاى دائمى یا موقّت، رفقاى سفر، یا آنان که به امید نفعى سراغ انسان مى آیند، مى شود.

«ابن السبیل»، ممکن است در وطن خود متمکن باشد و ما شناختى از او و بستگانش نداشته باشیم، فقط بدانیم که درمانده ى در سفر و فرزند راه است که باید مورد حمایت قرار گیرد.

«مختال»، کسى است که در دنیاى خیال، خود را بزرگ مى پندارد و تکبر مى کند. اگر به اسب هم «خیل» مى گویند چون متکبّرانه راه مى رود.

احسان به پدر و مادر، شامل محبّت، خدمت، کمک مالى، علمى، عاطفى و مشورت با آنان مى شود.

شرط احسان به والدین خوب بودن آنان نیست، ولى اطاعت از والدین در صورتى است که آنان به امرى بر خلاف رضاى خدا فرمان ندهند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: پیامبرصلى الله علیه وآله و على علیه السلام پدران این امّت هستند، زیرا در قرآن آمده: «اعبدوا اللّه… و بالوالدین احساناً»[۲]

۱) وسائل، ج ۱۲، ص ۱۳۱٫

۲) تفسیر عیّاشى، ج ۱، ص ۲۴۱٫

 

پیام ها:

۱- تنها عبادت خدا کافى نیست، دورى از هرگونه شرک و ریا لازم است. «واعبدوا اللَّه ولاتشرکوا…»

۲- نیکى به پدر و مادر، در کنار بندگى خدا وتوحید مطرح است. «واعبدوااللَّه… و بالوالدین احسانا»

۳- خداپرست واقعى باید نسبت به بستگان، محرومان و همسایگان خود، متعهّد و مسئول باشد. «اعبدوااللَّه… ذى القربى و الیتامى»

۴- همسایگان دور نیز بر انسان حقّ دارند. «الجار الجنب»

۵ – در احسان کردن به اولویّت ها توجّه کنید. نام والدین قبل از بستگان و نام آنان قبل از یتیمان آمده است.

۶- بى توجّهى به والدین و بستگان و یتیمان و محرومان جامعه، نشانه ى تکبّر و فخر فروشى است. «ان اللّه لایحبّ من کان مختالاً فخوراً»

۷- احسان، باید همراه با تواضع باشد. در ابتداى آیه سفارش به احسان شده و در پایان از تکبّر نهى نموده است. «لایحبّ کلّ مختال»

 

تفسیر آیه ۳۷ سوره النساء:

الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُهِینًا ﴿۳۷﴾
همان کسانى که بخل مى ‏ورزند و مردم را به بخل وامى دارند و آنچه را خداوند از فضل خویش بدانها ارزانى داشته پوشیده مى دارند و براى کافران عذابى خوارکننده آماده کرده‏ ایم (۳۷)

نکته ها:

بخل، علاوه بر بخل ورزیدن در اموال و نبخشیدن به دیگران، شامل بخل نسبت به علم، آبرو، قدرت و امکانات نیز مى شود.

 

پیام ها:

۱- امراض روحى انسان، گسترش یافتنى است. افراد بخیل و مریض، دوست دارند دیگران هم بخیل باشند. «یبخلون و یأمرون الناس بالبخل»

۲- بخیل از محبّت خدا محروم است. «لا یحبّ کلّ مختال…الّذین یبخلون»

۳- از نشانه هاى تکبّر و فخرفروشى، بخل کردن است. «مختال فخور الّذین یبخلون»

۴- اظهار نعمت هاى الهى نوعى شکر، و کتمان آن یک نوع ناسپاسى و کفران است. «یکتمون ما اتاهم اللَّه»

۵ – بخیل، براى ترک احسان فقرنمایى مى کند. «یبخلون و یکتمون»

۶- نعمت ها فضل خداست، نه تنها نتیجه ى تلاش وتدبیر ما. «آتاهم اللّه من فضله»

۷- اگر بدانیم نعمت ها از اوست بخل نمى کنیم. «اتاهم اللَّه من فضله»

۸ – بخل، گاهى مى تواند زمینه ساز کفر باشد.[۱] «یبخلون … کافرین»

۹- کیفر تکبر در دنیا تحقیر در آخرت است. «مختال – مهین»

۱) در آیه اى دیگر آمده است: «و ویل للمشرکین الّذین لایؤتون الزکاه». فصّلت، ۷٫

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۸۴ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر