سبز قامتچهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

حاج سید رضا نریمانی - روضه شب اول محرم - محرم 95

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

حاج سید رضا نریمانی – روضه شب اول ماه محرم

روضه شب اول ماه محرم - روضه حضرت مسلم علیه السلام

مداح: کربلایی سید رضا نریمانی

عنوان: امام مسلم علیه السلام

سبک: روضه

مناجات همراه با متن

 

متن مناجات

کربلایی سید رضا نریمانی

روضه حضرت مسلم علیه السلام

 

بند اول

وقتی نَفَس از سینه بالاتر نیاید

جز هق‌هق از این مردِ غمگین بر نیاید

 

خیلی برای آبرویم بد شد اینجا

آنقدر بد دیدم که در باور نیاید

 

در را خودم بر روی دشمن باز کردم

گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید

 

سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا

خانومِ خانه پشت در دیگر نیاید

 

بند دوم

درس امشب ما اینه؛ یه وقت نکنه امامون تنها بمونه. این آقا وقتی برای نماز می‌ایستاد، پشت سر این آقا خیلی شلوغ بود. تا سلام نماز رو داد یه نگاه به پشت سرش کرد دید هیچ‌کس نمونده. همه رفتن، مسلم با دوتا بچه‌هاش موند.

شروع کرد تو کوچه پس کوچه‌های شهر کوفه غریبونه از این کوچه به اون کوچه قدم زدن، کسی در رو به روش باز نمیکنه.

تو این کوچه پس کوچه‌ها که قدم میزنه، اصلا فکرش جای دیگه‌ست. همیطور فقط دست به دستش میزنه میگه عجب کاری کردم نامه نوشتم بیای؛ کاش دستم می‌شکست برات نامه نمی‌نوشتم حسین جان…

 

اومد کنار یه دیواری غریبونه نشست. همینطور که نشسته بود دید یه پیرزنی درِ خونه رو باز کرد: کی هستی؟ اینجا چی‌کار میکنی؟

گفت ای پیرزن من مسلمم، سفیر حسینم. تا این حرف رو زد پیرزنه گفت سفیر حسین تو هستی؟ من محب حسینم. میشه امشب بیای منزل ما؟ اومد منزل این پیرزن که اسمش طوعه بود. اتاقی به مسلم داد.

 دائم غذا برای مسلم می‌آورد اما می‌دید لب به غذا نمیزنه. هی آب می‌‌آورد، هی غذا می‌آورد؛ آقا چرا نمی‌خورید؟ میدید سرش رو گرفته هی میگه حسین باشه بیا ولی زینب رو نیار. آب آورد گذاشت گفت آقا چرا نمیخورید؟ دید سرش رو گرفته؛ آقا علی اصغرت رو نیار. رفت و دوباره برگشت دید هنوز داره حرف میزنه: آقا اگه میخوای بیای اقلاً سه ساله‌ت رو نیار.

حسین…

 

بند سوم

صبح شد، دورِ خونه رو محاصره کردن. هی دارن بد و بیراه میگن؛ طوعه اومد پیش مسلم گفت من الان میرم ردشون میکنم. تا این حرف رو زد، مسلم گفت نه خانم شما نمیخواد بری پشت در، خودم میرم.

-چرا آخه؟

-آخه اینا بددهن‌ان، اینا بی حیان. ما یه خاطره‌ی بدی از مدینه داریم….

 

(میبینی روضه مارو کجا برد؟!)

بزرگان می‌فرمایند اون نانجیب اینطور تو نامه به معاویه ملعون نوشت: میگه من هرچی توان داشتم جمع کردم، تا دیدم صدای نفس‌های فاطمه داره میاد، چنان با لگد به در زدم…

یازهرا…

 

بند چهارم

برا حرف مردم، ازت دس(ت) کشیدن

دیدن حرف پوله، همه پس کشیدن

یه آتیشی ساختن، که تا ریشه سوختن

به یه کیسه گندم، حسین‌و فروختن

 

اینا که میگفتن مرید تو هستن

ببین که دستامو با چه بغضی بستن

یه عمری به سینه زدن سنگتون رو

حالا با همون سنگ سرم رو شکستن

 

تو خاک غربت می‌میرم، فدا سرِ تو آقا

کاشکی می‌شد نیایی و، پا نمیذاشتی اینجا

 

بند پنجم

همش بین مردم، دم از جنگه اینجا

روی پشت بوما، پر از سنگه اینجا

یتیمای کوفه، نمکدون شکستن

حالا تو کمینِ، یتیمات نشستن

 

اینا دست و بازوی سنگینی دارن

میگن قنفذ و زجرم از یه تبارن

همه به زناشون یه قولی میدن که

یه جفت گوشواره، غنیمت بیارن

 

بند ششم

طوعه میگه رفتم ببینم مسلم رو دستگیرش کردن باهاش چیکار کردن. تا رفتم دیدم بدنش رو از بالای دارالاِماره زمین انداختن، سر از بدنش جدا کردن، بدن مسلم رو به اسب بستن تو کوچه‌های شهر کوفه دارن زمین میکشن؛ میگن هرکی همراه حسین باشه این میشه.

 

رفتم ببینم دیگه میخوان چیکار کنن میگه یه مرتبه رفتم دیدم بدن مسلم رو به این قلاب‌های فصابی آویزون کردن….

 

اینجا بدن این آقا رو به اسب بستن تو کوچه‌ها دارن میکشونن؛

(اسم اسب میاد یاد کدوم روضه میفتی؟)

تو کربلا هم بدن عزیز فاطمه رو زیر سم اسب‌ها…..

 

حسین…

 

 

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes3
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر