سبز قامتیکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

حیدر خمسه - حکایت گلایه حضرت زهرا علیها السلام - روضه امام حسین علیه السلام

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

حکایت گلایه حضرت زهرا سلام الله علیها از یکی از روضه خوان ها – حاج حیدر خمسه

حکایت گلایه حضرت زهرا سلام الله علیها از یکی از روضه خوان ها - حاج حیدر خمسه

موضوع: روضه همراه با متن

عنوان: حضرت زهرا علیه السلام

مداح: حاج حیدر خمسه

 

متن روضه

حکایت گلایه حضرت زهرا سلام الله علیها از یکی از روضه خوان ها

حاج حیدر خمسه

 

گفت:پایین شهر تهرون،کوچه پس کوچه هاش یه روضه می گرفت،از اون روضه خوبا، هر سال یه رفیق مداح هم داشت می گفت می اومد روضه اش رو می خوند. زد و مداح ِ معروف شد،تماس گرفت:امسالم میای روضه ام رو بخونی؟گفت:آره . شب روضه رسید رفت،غوغایی کرد تو روضه اش، از در اومد بیاد بیرون یه پیرزن اومد جلوش رو گرفت.حاجی تو روضه می خوندی؟ گفت:آره مادر. دستت درد نکنه،خیلی با روضه ات گریه کردم،خیر ببینی.یاعلی مادر. حاجی منم یه روضه دهگی دارم،یه دوتا کوچه پایین تر میای روضه ام رو بخونی، یه نگاهی به پیرزن ِ کرد،گفت: من و میشناسی؟گفت:من کار به اسمت ندارم، روضه خوب می خونی. منم هر کسی رو روضه ام نمیگم بیاد، روضه ام پنجاه ساله است. گفت: مادر ساعت دوازده شب روضه ام تموم میشه،گفت:باشه دوازده بیا. “نه” نیومد به دهانش.آدرس رو گرفت،شب اول محرم روضه اش دوازده تموم شد،رفت پرسون پرسون آدرس رو پیدا کرد،دید کوچه رو آب و جارو کرده، یه پارچه بالاش زده،به مجلس عزا خوش آمدید، دم در دیدم پیرزن ِ وایستاده،تا من و دید انگار دنیا رو بهش دادم،خوش اومدی،قدم سر چشمم گذاشتی،رفت بالا دید الله اکبر با این اسم و رسمش آخر کارش کجا افتاده، چهار پنج تا پیر زن ، یه صندلی شکسته،نه بلندگویی نه چیزی،گفتم: ببین آخر ِ کار ِت کجا رسید، حالا اومدی روضه رو بخون و برو،گفت:نشستم،”السلام علیک یا اباعبدالله”، دیدم در و دیوارداره گریه می کنه،مگه میشه؟چهار تا پیرزن،نه بلندگویی،این سرو صدا؟ حتماً حال و هوای روضه های قبلی ِ. گفت:شش،هفت شب اومدم روضه اش همون حال،شب هشتم محرم، هیئت خودم ساعت دو نصف شب تموم شد، گفتم:دیگه اونجا هم نرم خبری نیست،خسته ام،برم از فردا روضه دارم. اومدم خونه،خوابیده و نخوابیده، تا چشمام گرم شد،دیدم یه خانم جلوم ایستاده، چون روضه خون بودم شناختمش،دیدم دست به کمر ِ، چادرش خاکی ِ،فهمیدم فاطمه سلام الله علیهاست.گفتم:اومده بهم ای والله بگه، خسته نباشی بگه، “السلام علیک ِ یا فاطمه الزهرا”، سلام مادر، گفت: دیدم جوابم رو داد روش رو برگردوند. خانم،چه اشتباهی کردم؟چرا رو ازم برگردوندی؟ فرمود:چرا روضه ی ما رو نیومدی؟خانم از صبح دارم برا بچه ات روضه می خونم، کدوم روضه؟ فرمود:همون روضه پیر ِزن ِ، هر شب من می اومدم پا روضه ات، ضجه می زدم،امشب برات مهمون آوردم، زینب اومد،عباس اومد،علی اکبر اومده بود روضه. گفت:از خواب پریدم بدو خودم رو سه نصف شب رسوندم تو همون کوچه،دیدم پیر ِزن خوابش برده،مادر،مادر! چشماش رو باز کرد،الحمدالله سپرده بودمت به مادرش. گفت:رفتم بالا نشستم،”السلام علیک یا اباعبدالله”. بی بی غلط کردم، گفت:دیدم دوباره صدا ناله اومد. خانم ها امشب یه زحمتی جوونا دارن،اگر دیدید یه خانم غریب ِ، از محرم هاش هم رو گرفته، اگه دیدید دست به دیوار راه میره،سلام مارو به زهرا برسونید.

به این پست امتیاز دهید.
Likes8Dislikes4
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر