سبز قامتیکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

حیدر خمسه - بریز آب روان اسماء - روضه حضرت زهرا علیها السلام و امام حسین علیه السلام

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

روضه حضرت زهرا علیها السلام و امام حسین علیه السلام – حاج حیدر خمسه

روضه حضرت زهرا علیها السلام و امام حسین علیه السلام - حاج حیدر خمسه

موضوع: روضه همراه با متن

عنوان: حضرت زهرا علیها السلام – امام حسین علیه السلام

مداح: حاج حیدر خمسه

 

متن روضه

روضه حضرت زهرا علیها السلام و امام حسین علیه السلام

حاج حیدر خمسه

 

بند اول

 

بریز آب روان اسماء …

بابا آب ریختن آهسته داریم … مگه آب رو کِسی بریزی درد داره؟؟؟آخه نیگا کرد دید همه وَرَمِ ….

بریز آبِ روان اسماء ولی آهسته آهسته…

*وصیت کرده بود علی از زیر پیراهن غسلم بده … اسماء میگه آب می آوردم … از یه طرف بدنُ می شست از یه طرف نگاه به بچه ها … صدا گریه تون بلند نشه … آستین به دهن …(من یه مادر شهید دیدم تو این معراج شهدا هی می خواست به رو خودش نیاره …یهو دیدم چادرش تو دهنِشِ …) می خواست جیغ نزنِ …ایشاالله دچار نشی … اگه نتونی داد بزنی شک ندارم سکته می کنی ….”

میگه رفتم آب بیارم یهو دیدم صدا علی میاد … علی که بچه ها رو آروم می کرد صدا دادش بلندش شدِ …. دیدم افتادِ رو زمین … با آب به هوشش آوردم … آقا … شما بچه ها رو آروم … چطور خودت …؟؟گفت : اسماء … بازو رو دیدی …؟؟ دست رد نمی شد …. *

تکرارِ ضربه ها که به یکجا نمی خورد

جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای تو …

گذاشت بی ادبی پا به روی چادر تو …۲

به زیر ضربه در آن گیرُ دار زهرا بود

بدنُ شست … تنها کاری ازش نمیاد … تا حالا بهشت زهرا حتما رفتید” باید یه نفر تو قبر باشِ … از بالا جنازه رو تو قبر میدن … یه نفری نمیشه … آخ … رفت تو قبر … کِسی نیست کمکِش کنه … اومد بیرون … خدا علی رو کمک کن … همۀ مقاتل اینو نوشتن … دید دوتا دست از قبر بیرون اومد … من این دست ها رو میشناسم … دست های پیغمبرِ …. امانتی مو بده … یه گریز بزنم مجلسُ تقدیم کنم …

اینجا یه امام تو دفن یه معصوم موند … اما خدا کمک کرد … دوتا دست بیرون اومد … کربلا بنی اسد … بوریا آوردن …

یه امام سراغ دارم بالا سرِ یه امام بهت زدِ شد … هر جای ِ بدنُ بلند می کرد … یه جا می اُفتاد ….

آخر رو حصیر بدنُ جمع کرد …. الله اکبر … امام زمان من معذرت می خوام ….بدنُ تو قبر تنها گذاشت … یه مقدار خاک جمع کرد … رگ ها ….(بگم یا نه …) بنی اسد دیدن بیرون نمیاد … گفتن آقا … از جدتون شنیدیم قبر خوب نیست باز بمونه ” … سر بالا کرد …آری … اما برا بدنی که سر روشِ … رگ ها رو ، رو خاک قرار داد … لبها رو گذاشت ….

وقتی خاک ریخت یه جمله رو قبر نوشت تا الان هرکسی کربلا میره بهم میریزه …

هذا قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیِّ بْنِ ابیطالِب، الّذی قَتَلوُهُ عَطْشاناً ….حســـــین …..

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر