سبز قامتیکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

حیدر خمسه - روضه شب اول محرم از حاج حیدر خمسه - صوت و متن

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

روضه شب اول محرم – حاج حیدر خمسه

روضه شب اول محرم - حاج حیدر خمسه

موضوع: روضه همراه با متن

عنوان: امام حسین علیه السلام – محرم

مداح: حاج حیدر خمسه

 

متن روضه

روضه شب اول محرم

حاج حیدر خمسه

 

پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم

یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم

 

مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز

(من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت … تا حالا روشُ زمین نزده …)

 

مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز

تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم

 

حسین …

خدا عشق تو رو ازم نگیره

حسین …

آقا مادرم برات بمیره

 

کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین

مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم

 

آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم … تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ … شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر … تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم … تازه چه پرورام کربلام میخوام … ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم… من اربعین نمونم آقا … کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه …

 

کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا

ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم

 

بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم … از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم … چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین … نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه … نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند … چه خبره ؟ میگه محرمه …. الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟…می گفت بیا برگردیم … دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم … دلم برا مادرم تنگ شده …

 

رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ ظهیر

 

*کدوم ظهیر؟… از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت ظهیر یه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام ظهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا …. خب یه بارم پیِ ما بفرست … خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه … تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه …

 

ظهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم … گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون …. بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده …. اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا …. بخونید تاریخُ … نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی ظهیر … کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته ظهیر ؟… الان میام … آقام یار نداره … اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم … امشب بگو من آقامو پیدا کردم …

 

کاش ماجرای ظهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن ظهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، ظهیر سرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا …. یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ … اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه ظهیر پیراهن به تنش بود … دیدم پیراهنشُ بردند آی … عریان رو زمین … حسین ….

 

دست تو مرحم زخم همه شه پرها

از کرماتِ تو گویند سر منبرها

 

بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا

که کنیزان تو هستند همه دخترها

 

میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم … یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم

میخوام صدا زهرات مدینه برسه

 

بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا

که کنیزان تو هستند همه دخترها

 

نه فقط ام ابیها به شما باید گفت

مادر خلقِ خدا مادرم پیغمبر

 

غلط کرد زده …. زنِ تنها گیر آوردی ای نامرد … حالا زدی جلو پسر مادرُ نمی زنن … بیست سالش نشد موهاش سفید شد … دیگه قدش راست نشد … همه عالم می دونند دختر باباییِ یعنی پسر مادریِ

 

عمداً مقابلِ پسرِ ارشدت زدن …

من یه دونه دیگش را بگم ببینم روضه کجا میره ،یه خانم الان پا برهنه تو کربلا به سینه می کوبه … چی میگه ؟ غریبِ مادر …

 

همچو ارباب سرم را به کفِ پات نهم

 

اومد تو حجره دید هر کی صورت یه جا گذشته ، امام حسن صورت رو صورت ، حضرت زینب صورت رو سینه ، یه نگاه این ور اون ور کرد دوید اومد پایین پا … این پارچه را زد کنار صورتش را گذاشت کفِ پایِ مادر … هی صدا میزد یا اماه اماه …. دید صدا نمی آد … هی نگاه می کرد ببینه چشماش باز میشه یا نه … صدا نیومد بغضش ترکید ، مادر تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه جوابشُ ندی روضۀ من اینجاست ، من میگم کاش این ماجرا همینجا تموم میشد ، اینجا مادر جواب نداد کربلا هلال میگه دیدم صداش میاد سپرشُ آب کرد اومد دم گودال داره بیرون میاد هلال کجا میری آب میبرم براش … یه لبخندی زد ، دیر اومدی الان سیرابش کردم … گفتم تو که کارتُ کردی چرا دست و پات میلرزه … هلال داشتم میبرید صدایی شنیدم بنیَ …بنیَ … قتلوک … ضبحوک … حسین …

 

کربلا دریایی از خون آمده

شمر از گودال بیرون آمده

 

میخوام یه جوری امشب کار همه را انجام بدی با این ذکرت ، گرفتارا ، حاجت دارا ، یه جوری آقاتُ صدا بزنی گیر همه با این ذکرت باز بشه بریم کربلا …

 

حسین …

دلم یه کربلا میخواد …

حسین …

یه گنبد طلا میخواد …

حسین …

دلم امام رضا میخواد …

به این پست امتیاز دهید.
Likes5Dislikes3
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر