سبز قامتجمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

سید رضا نریمانی - سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن / چشم شهلاش چنان چشم گهربار حسن

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

سید رضا نریمانی – سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن / چشم شهلاش چنان چشم گهربار حسن

سید رضا نریمانی - سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن / چشم شهلاش چنان چشم گهربار حسن

مداح: کربلایی سید رضا نریمانی

عنوان: حضرت قاسم علیه السلام – محرم ۱۴۰۰

سبک: واحد

مداحی همراه با متن

 

متن مداحی

سید رضا نریمانی

سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن / چشم شهلاش چنان چشم گهربار حسن

 

بند اول

 

سیزده ساله گلی بود ز گلزار حسن

چشم شهلاش چنان چشم گهربار حسن

هر که بر او نظر افکنده خدا می‌داند

شد دلش سوخته‌ی عشق شرر بار حسن

عاشق اویم و با دست غمش می‌خواهد

که روم پایِ سرِ دارِ حسن

آنچنان بوی پدر داشت که زینب

ز تماشای جمالش شده بیمار حسن

 

حالیا آمده تا اینکه شود خاتمه‌ی کار حسن

گرم شد در دل آن معرکه بازار حسن

او مگر کیست؟!، رخش ماه شب تار حسن

 

بند دوم 

 

سیزده سال زمین دور قدش گردیده

سیزده سال زمان صورت ماهش دیده

سیزده سال به خورشید، صفا بخشیده

سیزده سال حسین ‌ابن‌ علی روی مهش بوسیده

سیزده سال دل از دست عمو دزدیده

سیزده سال به دنبال علمدار مُریدانه دویده است

و از او یکسره طرز سر و دست زدن در وسط معرکه دیده

 

سیزده سال مدینه ز خودش پرسیده

چه کسی ماهتر از صورت زیبای دل آرای گل نجمه به عالم دیده؟!

سیزده سال خودش را به بر اکبر لیلا دیده

سیزده سال سحر منتظر یک سحر چشمانش

سیزده سال قمر در به در چشمانش

سیزده سال فلک چرخ زده دور سر چشمانش

سیزده سال سمک تشنه‌لب پلک تر چشمانش

سیزده سال ملائک همه دلباخته و دعواشان

بر سر یک نظر چشمانش

 

بند سوم 

 

کاش می‌شد که شوم کشته‌ی تدبیر قضا و قدر چشمانش

ما چه دانیم و چه گوییم و چه خوانیم از او

این همان است که یُحیی و یُمیت است تب پر شرر چشمانش

حربه‌ی قتلِ جهانیست نهان زیر سر چشمانش

وای اگر تیغ کشد از کمر چشمانش

عالمی پر شود از کشته‌ی بی‌بال و پر و دست و سر چشمانش

حالیا آمده تا جانب میدان برود

دیدن جانان برود

 

آمد و رخصت میدان ز عمو کرد طلب

با دل پر ز طرب

با وجودی پرِ تب

غرق تعب

بی‌زره! خود ندارد

 

بند چهارم

 

بسته بر چهره‌ی خود نیمه‌ی عمامه که با صورت پنهان برود

بسته شمشیر عمو را به کمر

با لب عطشان، دل سوزان برود

تا کند صلح حسن را ز غم فاطمه جبران برود

اشک‌ریزان عقبش عمّه

عمو محو عبور پُرِ شورش

گوئیا جان ز تن خسرو خوبان برود

گفت ارباب هم‌اکنون همه‌ی کفر به یکسو

و به جنگش همه ایمان برود

 

با صدای ملکوتیِ رسایی قاسم

آمد و در وسط معرکه سر داد ندایی قاسم

که منم عشق حسن، سبط علی شیر خدایی قاسم

کرد هنگامه به پایی قاسم

زیر لب داشت نوایی قاسم

داشت چون اکبر لیلا به سرش شوق رهایی قاسم

ازرق شامی بی‌ریشه فرستاد به جنگ پسر فاطمه یک‌یک پسرانش

که همه با لب شمشیرِ یل نجمه فتادند

خودش آمد و با ضربه قاسم به درک رفت

صدای همه‌ی خیمه به تکبیر رها گشت از این رزم تماشابی قاسم

 

بند پنجم

 

ناگهان از همه سو سنگ به سوی گل سرخ حسن آمد

و یک ضربت شمشیر به فرقش، و یک نیزه

لب تشنه درآورد سر از سینه‌ی غوغایی قاسم

فتاد از فرس و زد نفس افتاد میان قفس مرکب و فریاد برآورد پیاپی که عمو

جان به ره عشق تو کرده است فدایی قاسم

 

چاره‌ساز همه‌ی عالم امکان به خدا لرزه فتاده است به جانش

رفته از دست توانش

گوئیا تازه شده داغ جوانش

هرچه می‌گشت نمی‌بست نشانش

با دل خسته‌ی بشکسته صدا زد که کجایی قاسم

 

مشاهده سایر مداحی های شب پنجم محرم ۱۴۰۰ کربلایی سید رضا نریمانی

به این پست امتیاز دهید.
Likes1Dislikes1
دانلود باکس
مشاهده با QR کد
کد پخش آنلاین این آهنگ برای وبلاگ و سایت شما
نظرات و ارسال نظر