سبز قامتدوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

نکات تفسیری صفحه 43 قرآن کریم - تفسیر کوتاه

سخن دوست :تو ته گودال رفتی و من شدم بالا نشین / از تو دارم آبرویی هم اگر دارم حسین

تفسیر قرآن کریم صفحه ۴۳ – آیات ۲۵۷ تا ۲۵۹ سوره بقره

تفسیر قرآن کریم صفحه 43 - آیات 257 تا 259 سوره بقره

موضوع: تفسیر قرآن کریم

عنوان: صفحه ۴۳

سوره: بقره

نوع تفسیر: تفسیر نور

 

متن تفسیر:

 

تفسیر آیه ۲۵۷ سوره بقره:

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾
خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‏ اند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى ‏برد و[لى] کسانى که کفر ورزیده‏ اند سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى ‏برند آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند (۲۵۷)

نکته ها:

در آیه قبل خواندیم که او مالک همه چیز است؛ «له مافى السموات و…» ودر این آیه مى خوانیم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاصّ و ولایى است. «ولىّ الذین آمنوا»

گوشه اى از سیماى کسانى که ولایت خدا را پذیرفته اند

* آنکه ولایت خدا را پذیرفت، کارهایش رنگ خدایى پیدا مى کند. «صبغه اللّه» [۱]

* براى خود رهبرى الهى برمى گزیند. «ان اللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً» [۲]

* راهش روشن، آینده اش معلوم و به کارهایش دلگرم است. «یهدیم ربّهم بایمانهم» [۳]، «انّا الیه راجعون» [۴] ، «لانضیع اجرالمحسنین» [۵]

* در جنگ ها و سختى ها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرت هاى غیر خدایى نمى هراسد. «فزادهم ایماناً» [۶]

* از مرگ نمى ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهى راسعادت مى داند. امام حسین علیه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الاّ السعاده». [۷]

* تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست، چون مى داند او زیر نظر خداوند است. «ان اللّه معنا» [۸]

* از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست، چون مال خود را به ولى خود مى سپارد. «یقرض اللّه قرضاً حسناً» [۹]

* تبلیغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعده هاى حتمى الهى داده است: «والعاقبه للمتّقین» [۱۰]

* غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است. امام على علیه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعینهم…». [۱۱]

* از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمى شود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن مى اندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهى آن راهى را انتخاب مى کند که خداوند معیّن کرده است. «ومن لم یحکم بماانزل اللّه» [۱۲]

۱) بقره، ۱۳۸٫

۲) بقره، ۲۴۷٫

۳) یونس، ۹٫

۴) بقره، ۱۵۶٫

۵) یوسف، ۵۶٫

۶) بقره، ۱۷۳٫

۷) بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۲٫

۸) توبه، ۴۰٫

۹) بقره، ۲۴۵٫

۱۰) اعراف، ۱۲۸٫

۱۱) نهج البلاغه، خ ۱۹۳٫

۱۲) مائده، ۴۴ و۴۵٫

 

پیام ها:

۱- مؤمنان، یک سرپرست دارند که خداست و کافران سرپرستان متعدّد دارند که طاغوت ها باشند و پذیرش یک سرپرست آسان تر است. [۱] درباره مؤمنان مى فرماید: «اللّه ولىّ» امّا درباره ى کفّار مى فرماید: «اولیائهم الطاغوت»

۲- آیه قبل فرمود: «قد تبیّن الرّشد من الغى» این آیه نمونه اى از رشد و غىّ را بیان مى کند که ولایت خداوند، رشد و ولایت طاغوت انحراف است. «اللّه ولىّ… اولیائهم الطاغوت»

۳- راه حقّ یکى است، ولى راههاى انحرافى متعدّد. قرآن درباره راه حقّ کلمه ى نور را به کار مى برد، ولى از راههاى انحرافى و کج، به ظلمات وتاریکى ها تعبیر مى کند. «النور، الظلمات»

۴- راه حقّ، نور است و در نور امکان حرکت، رشد، امید و آرامش وجود دارد. «النور»

۵ – مؤمن در بن بست قرار نمى گیرد. «یخرجهم من الظلمات»

۶- طاغوت ها در فضاى کفر وشرک قدرت مانور دارند. «الذین کفروا اولیائهم الطاغوت»

۷- هر کس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه ناخواه طاغوت ها بر او ولایت مى یابند. «اللّه ولىّ… اولیائهم الطاغوت»

۸ – هر ولایتى غیر از ولایت الهى، ولایت طاغوتى است. «اللّه ولىّ… اولیائهم الطاغوت»

۹- توجّه به عاقبت طاغوت پذیرى، انسان را به حقّ پذیرى سوق مى دهد. «اولئک اصحاب النّار»

۲) یوسف علیه السلام نیز در دعوت کفّار به همین معنا استدلال کرد: »ءأربابٌ متفرّقون خیرٌ أم اللّه الواحد القهّار« آیا صاحبان متعدّد وپراکنده بهترند یا خداى یگانه وقدرتمند؟! یوسف، ۳۹٫

 

تفسیر آیه ۲۵۸ سوره بقره:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿۲۵۸﴾
آیا از (حال‏) آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى ‏نازید، و) در باره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه (مى‏)کرد، خبر نیافتى‏؟ آنکاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگار من همان کسى است که زنده مى ‏کند و مى‏ میراند.) گفت‏: (من (هم‏) زنده مى ‏کنم و (هم‏) مى‏ میرانم‏.) ابراهیم گفت‏: (خدا(ى من‏) خورشید را از خاور برمى ‏آورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمى ‏کند. (۲۵۸)

نکته ها:

در آیه ى قبل خواندیم که خداوند ولىّ مؤمنان است و آنان را از ظلمات خارج و به سوى نور مى برد، این آیه و آیات بعد نمونه هایى از ولایت خداوند و بیرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح مى کند.

در روایاتِ تاریخى آمده است که نمرود از پادشاهان بابل بود و حکومت مقتدرانه اى داشت او با حضرت ابراهیم درباره ى خداوند مباحثه و مجادله کرد. وقتى حضرت ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده مى کند و مى میراند، او گفت: من نیز زنده مى کنم و مى میرانم. سپس دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، یکى را آزاد نمود و دیگرى را دستور داد بکشند. وقتى ابراهیم علیه السلام این سفسطه و مغالطه را مشاهده کرد که این شخص چه برداشتى از زنده کردن و میراندن دارد و چگونه مى خواهد افکار دیگران را منحرف کند، فرمود: خداوند طلوع خورشید را از مشرق قرار داده است، اگر تو ادّعا دارى که بر جهانِ هستى حکومت دارى و همه چیز در اختیار و تحت قدرت توست، خورشید را از مغرب بیرون بیاور!. آن موقع بود که نمرود مبهوت ماند و پاسخى جز سکوت نداشت.

 

پیام ها:

۱- هرکس هرچه دارد از اوست. کافران نیز در دنیا از نعمت هاى او بهره مند مى شوند، ولى از آن سوء استفاده مى کنند. «اتاه اللّه»

۲- قدرت وحکومت مى تواند عامل استکبار وغرور گردد. «اتاه اللّه الملک… أنا اُحى و امیت…»

۳- توجّه به افکار عمومى و قضاوت مردم لازم است. گرچه پدیده ى حیات یکى از راههاى خداشناسى است و جواب نمرود صحیح نبود، ولى آن بحث ها و مجادله ها، افکار عمومى را پاسخ نمى گفت. «ربّى الذى یحیى و یمیت»

۴- مغالطه و سفسطه، ترفند اهل باطل است. «انا اُحى و اُمیت»

۵ – حقّ، اگر منطقى و مستدل ارائه شود، بر باطل پیروز وحاکم است. «فأت بها من المغرب فبهت الذى کفر»

۶- در مباحثه ها از استدلال هاى فطرى، عقلى و عمومى استفاده کنید، تا مخالفِ لجوج نیز مقهور و مبهوت شود. «فبهت الذى کفر»

۷- کافر ظالم است، زیرا به خود ومقام انسانیّت ظلم کرده است. «لا یهدى القوم الظالمین»

 

تفسیر آیه ۲۵۹ سوره بقره:

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَهٍ وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَهً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۲۵۹﴾
یا چون آن کس که به شهرى که بامهایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد؛ (و با خود مى‏)گفت‏: (چگونه خداوند، (اهل‏) این (ویرانکده‏) را پس از مرگشان زنده مى ‏کند؟). پس خداوند، او را (به مدت‏) صد سال میراند. آنگاه او را برانگیخت‏، (و به او) گفت‏: (چقدر درنگ کردى‏؟) گفت‏: (یک روز یا پاره‏ اى از روز را درنگ کردم‏.) گفت‏: ((نه‏) بلکه صد سال درنگ کردى‏، به خوراک و نوشیدنى خود بنگر (که طعم و رنگ آن‏) تغییر نکرده است‏، و به درازگوش خود نگاه کن (که چگونه متلاشى شده است‏. این ماجرا براى آن است که هم به تو پاسخ گوییم‏) و هم تو را (در مورد معاد) نشانه‏ اى براى مردم قرار دهیم‏. و به (این‏) استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پیوند مى‏ دهیم‏؛ سپس گوشت بر آن مى ‏پوشانیم‏.) پس هنگامى که (چگونگى زنده ساختن مرده‏) براى او آشکار شد، گفت‏: ((اکنون‏) مى‏ دانم که خداوند بر هر چیزى تواناست‏.) (۲۵۹)

نکته ها:

آیه ى قبل گفتگوى حضرت ابراهیم با نمرود را بازگو کرد که پیرامون توحید گفتگو مى کردند و هدایت از طریق استدلال بود و ابراهیم با استدلال پیروز شد. نمونه ى دوّم خروج از ظلمات به نور، در این آیه است که پیرامون معاد گفتگو مى شود و هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملى صورت مى گیرد. در تفاسیر و برخى روایات آمده است که نام این شخص «عُزیر» بوده است. در تفسیر المیزان مى خوانیم که این شخص باید پیامبر باشد، زیرا خداوند با او سخن گفته است.

 

پیام ها:

۱- به تمدن هاى ویران شده گذشته، باید به دیده عبرت نگریست و درسهاى تازه گرفت. «مرّ على قریه»

۲- هرچند مى دانید، امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید. «انّى یحى هذه اللّه»

۳- صد سال مردن، براى یک نکته فهمیدن بجاست. «فاماته اللّه مأه عام»

۴- گذشت زمان طولانى، خللى در قدرت خداوند وارد نمى آورد. «فاماته اللّه مأه عام ثم بعثه»

۵ – رجعت و زنده شدن مردگان در همین دنیا و قبل از قیامت قابل قبول است. «أماته… بعثه»

۶- نمایش، از بهترین راههاى بیان معارف دینى است. «اُنظر الى طعامک و شرابک… و انظر الى… و انظر الى العظام…»

۷- با اراده الهى استخوان محکم، متلاشى مى شود، ولى غذایى که زود فاسد مى شود، صد سال سالم باقى مى ماند. «لم یتسنّه»

۸ – نمایش قدرت پروردگار براى ارشاد و هدایت مردم است، نه براى سرگرمى و یا حتّى قدرت نمایى. «ولنجعلک آیه للناس»

۹- خداوند صحنه اى از قیامت را در دنیا آورده است. «فاماته… ثم بعثه… وانظر الى العظام کیف ننشزها»

۱۰- معاد، جسمانى است. زیرا اگر معاد روحانى بود، سخن از استخوان به میان نمى آمد. «وانظر الى العظام»

۱۱- مشت نمونه ى خروار است. خداوند گوشه هایى از قدرت خود در قیامت را در دنیا به نمایش گذارده است. «فلمّا تبیّن له قال أعلم انّ اللّه على کلّ شى ء قدیر»

 

مشاهده متن و صوت کامل صفحه ۴۳ قرآن کریم

به این پست امتیاز دهید.
Likes0Dislikes0
نظرات و ارسال نظر